نگاهی به “چند روایت از کتاب مقدس”؛

نگارنده: سحر افتخارزاده Zartosht-Rahimi-2

سومین نمایشگاه انفرادی زرتشت رحیمی با عنوان “چند روایت از کتاب مقدس” نتیجه پژوهشی یک سال و نیمه بر روایات تورات در حوزه زبان و تصویر است که در نهایت تبدیل به تجربه‌ای فرمیِ و شخصیِ از این هنرمند شده است.  تجربه ای آنچنان شخصی که در بعضی آثار بر روایت آشنا چیره می شود و روایتی تازه خلق می کند که گاهاً برای مخاطب گیج کننده است.
زرتشت رحیمی پروسه خلق آثار خود را تعاملی بین تعیین و بداهگی توصیف می کند و البته کفه ترازو را در سویه  بداهگی سنگین تر می داند. اما توضیح می دهد که در روند  این بداهگی، روایت تغییر نمی کند بلکه ممکن است فرمها و رنگ ها در هنگام خلق اثر با آنچه در ذهن داشته کمی تفاوت پیدا کنند. سیزده تابلوی این مجموعه از بین چهل تا پنجاه اثر انتخاب شده و بقیه آثار را خودِ هنرمند از بین برده است. وی در این باره توضیح می دهد که اگر اثری برای نمایش انتخاب نشود، بهتر است دیگر از بین برود چراکه یک تمرین بوده و خودش علاقه ای به نگه داشتن آن ندارد.

[two_third]

این تصویر است که روایت را از نو تعریف می کند، امر قدسی در قالب روایت، سوژه و وسیله ای شده برای هنرمند تا خود را بیان کند و دیگر هنرمند وسیله بیانِ امر قدسی نیست.

[/two_third] رنگ های شفاف، بدویت و آزادی کودکانه فرم ها و فضاها و ابهام موجود در آثار، در عین اینکه چیزی از امر قدسی به همراه دارد نیز با آن فاصله می گیرد. کاراکترهای کاریکاتوری، فیگورهای دفرمه، المانهایی از زندگی امروزی در کنار هم باعث شده اند روایات کهن، امروزی و شخصی شوند؛ روایاتی که بعضاً در اثر تصویرسازی های متعدد در طول تاریخ، به مرور وجه زبانی شان کمرنگ شده و تبدیل به نشانه شده اند. اما زرتشت رحیمی نشانه های تازه خود را برای این روایات می آفریند و نیز گاهی روایت را جایی بین جدیتِ باور و شوخیِ بازیگوشانه نگه می دارد. دلیل دیگر وجود این فاصله، همزمانی ما با تصاویر است و نیز همانطور که خود هنرمند در استیتمنت توضیح داده، ما می دانیم که با یک نقاشی روبرو هستیم. پس در این مصورسازی قداست، روایت رنگ باخته و تبدیل به تصویر صرف شده است. حال این تصویر است که روایت را از نو تعریف می کند، امر قدسی در قالب روایت، سوژه و وسیله ای شده برای هنرمند تا خود را بیان کند و دیگر هنرمند وسیله بیانِ امر قدسی نیست.

Zartosht-Rahimi-1
ترکیب بندی ها کمابیش از یک ساختار نزدیک به هم پیروی می کنند و نسبت به مجموعه پیشین هنرمند، از جسارت و تنوع کمتری برخوردارند. رنگ ها طیف گسترده ای را در بر می گیرند و در ترکیب با فرمهای در هم تنیده به آشفتگی تصاویر دامن می زنند. اما آنچه به این ازدحام رنگی و فرمی انسجام می بخشد، متن مشترکی است که مانند یک شبکه نامرئی آثار را به هم پیوند می دهد. انتخاب سوژه روایات کتاب مقدس–که کمابیش برای مخاطب آشنا است- این امکان را به هنرمند داده  تا در عین اینکه مخاطب را به اثر نزدیک نگه می دارد، همزمان از طریق برخورد شخصی خود با سوژه بین مخاطب و اثر فاصله ایجاد کند و همین فاصله است که اثر را برای مخاطب، جذاب می کند. اما به هر حال به نظر می رسد کار بر روی یک عنوان مشخص، کمی دست هنرمند را بسته است، چراکه در آثار گذشته وی، رهایی بیشتری به چشم می خورد.
در پایان گفتگو با زرتشت رحیمی، به اثر وی در نمایشگاه “جهان پهلوان” اشاره کردم؛ همانند چندین اثر دیگر در آن نمایشگاه، کاملا مشهود است که هنرمند مشغول کار بر پروژه ای مشخص بوده و در میانه راه، روی سفارش “تختی” هم کار کرده است. وی در این مورد چنین توضیح داد که : “وقتی هنرمند درگیر یک فضای ذهنی مشخص است نمی تواند اثری با فضایی دیگر خلق کند، بنابراین این را آزمایش کردم که آیا می توان “تختی” را وارد فضای تصویری روایات کتاب مقدس کرد یا نه! و توانستم مرگ وی را در قالب یک پیه تاٰ بازسازی کنم و از نتیجه کار هم راضی بودم.”

Zartosht-Rahimi-3در مجموع به نظر می رسد زرتشت رحیمی تا حد زیادی توانسته امضای شخصی خود را در نقاشی پیدا کند. حال باید دید برای تازه نگه داشتن این شیوه و  گسترش قابلیت های آن تا چه حد جسارت و خلاقیت دارد!Pieta  لغتی ایتالیایی به معنای افسوس و حسرت، در سنت تصویرسازی مسیحی به تصاویر و مجسمه های مربوط به سوگواری حضرت عیسی گفته می شود. در این تصاویر پیکر بی جان حضرت عیسی در آغوش مریم باکره است و گاهی نیز جماعتی این دو را همراهی می کنند.