محمدحسن حامدی از توقف نشرمجله تندیس چه میگوید؟
نبود مجلات تخصصی مانند «تندیس» یک فاجعهی ملی است
عرصه تجسمی بدون «تندیس» چگونه خواهد بود؟ باید از جامعه فرهنگی پرسید که چرا دیگر «تندیس» منتشر نمیشود
خبرنگار تجسمی ایلنا در گفتگو با محمد حسن حامدی
مدیر مسئول مجله تندیس گفت: سطح مطالعه در جامعه پایین آمده و اصولاً یکسری چیزها در جامعه دیگر کمرنگ شده است. قبلاً علاقه به مطالعه به شکل روشنی وجود داشت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مجلهی تندیس، دو هفتهنامهای که ۱۵ سال و نیم منتشر میشد و مأمنی برای اهالی حوزهی تجسمی به حساب میآمد، حال نزدیک به دو ماه است که دیگر منتشر نمیشود. این مجله در کنارِ مجلهی تخصصی «حرفه: هنرمند»، هر دو در سال ۱۳۸۱ بعد از گشایشِ نسبیِ فضای مطبوعاتی کشور پا گرفتند.
عدم حمایتهای دولتی از نشریات مستقل به دایرهی کمشعاعِ مخاطبانِ این حوزه دامن زده است. با این حال، مجلهی تندیس طی سالهای فعالیتاش از ۱۶ صفحه خود را به ۴۸ صفحه رساند.
در این سالها، تندیس در کنارِ انتشارِ مجله، به فعالیتهای دیگری همچون برگزاری بیش از ۶۰ نشست پژوهش هنر همت گمارد و رویدادهای مثبتی را رقم زد. در تدارکِ یکی از این نشستها بود که جامعهی هنری پس از ۳۰ سال از وجودِ مجسمهی ۳ متریِ امیرکبیر ساختهی ابوالحسنخان صدیقی با خبر شد. این مجسمه در ایتالیا بود که سال ۱۳۸۹ به ایران بازگردانده شد و در پارک ملت نصب شد. از دیگر مواردی که میتوان به تأثیر مسقیمِ نشستهای پژوهشیِ تندیس اشاره کرد، حلقههای فیلمی بود که از شخصیتهای مطرح تاریخی کشف شد. همچنین تأسیس موزه مکتب کمالالملک و تأسیس موزه خوشنویسی ایران از دیگر فعالیتهای قابل ملاحظهی دستاندرکاران این مجله است.
همهی این فعالیتها، غبارروبی از پیکرِ تاریخِ هنر معاصر ایران است که نبودِ آن خُسران بزرگی برای جامعهی تجسمی و فرهنگ و هنر کشور به حساب میآید.
با محمدحسن حامدی (صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر نشریهی تندیس) درخصوص بحرانهای پیشِ روی این مجله و توقف نشرمجله تندیس صحبتی داشتیم که در ادامه میخوانید.
دلیل اصلیِ تعطیلیِ چندماههی مجله تندیس چه بوده است؟
مشکلات مالی. شماره ۳۷۰، آخرین شمارهای بود که شب عید منتشر شد. در سال ۹۷ هنوز چیزی منتشر نشده است. صرفاً امیدواریم که حامیای پیدا شود و امکانی فراهم شود تا دوباره مجله انتشار یابد. در ماههای آینده اگر دستی از غیب برآید شاید دوباره توانستیم مجله را انتشار دهیم.
در این سالها، یک مقدار فضای مجازی روی آگهیهای مجله تأثیر گذاشت. از طرفی طبع جامعه هم یک مقدار تغییر کرده. به عبارتی مطالبی که در گذشته فوقالعاده جذاب به نظر میرسید الان دیگر آن جذابیت سابق را ندارد. البته بخشی از این، وظیفهی خود ماست که تغییر و تحولاتی در آن ایجاد کنیم اما در مجموع وقتی شما نگاه میکنید جامعه نسبت به کتابخوانی و روزنامهخوانی بیرغبت شده است.
من مدیر نشر پیکره هم هستم؛ نشری که در حوزه تجسمی فعالیت دارد. نشر پیکره هم تحتالشعاع مشکلات مالی است. در سال ۹۵ و ۹۶ ما ۱۱ عنوان کتاب داشتیم. اما امسال فقط با ۴ عنوان کتاب به نمایشگاه رفتیم. مثلاً در حوزهی خوشنویسی، مخاطبانِ این رشته از ۳۰۰- ۴۰۰ تا فراتر نمیرود. این در حالی است که فقط انجمن خوشنویسان چیزی بالغ بر ۵ تا ۶ هزار استاد، جدای از دانشآموختگان دارد. این است که سطح مطالعه در جامعه پایین آمده و اصولاً یکسری چیزها در جامعه دیگر کمرنگ شده. قبلاً علاقه به مطالعه به شکل روشنی وجود داشت.
با توجه به اینکه مجلهی تندیس سایتی را هم به همین نام دارد، آیا فکر نمیکنید اگر بهجای مجله، به سایت رو بیاورید بهتر باشد؟
من به شکل الکترونیک به شخصه زیاد اعتقادی ندارم. معتقدم این مطالب باید به عنوان اسناد تاریخیِ این ایام تاریخِ هنر در یک جایی ثبت و ضبط شوند. ثبتِ وب سایتی چندان سامانمند نیست. فکر میکنم باید بخش کاغذی مجله وجود داشته باشد. این شیوه در اروپا و آمریکا جواب خودش را داده. شاید نشر کاغذی فراز و نشیبهایی داشته ولی باز بر استحکام خودش باقی مانده است.
آیا فکر نمیکنید باتوجه به تغییر زمانه و تغییر سازوکارهای آن، مجله هم باید خط و مشی جدیدی برای خود تعریف کند؟
طبیعتاً باید به یک جامعهشناسی جدیدتری فکر کنیم. یک موقع مسئلهی جامعهشناسی است که بخش عمدهای از ماجراست اما از طرفی همین مسئله، بخشی از واقعیت آن جامعه است که اصولاً دیگر مردم نسبت به مطالبی که باید یک مقدار زحمت به خود بدهند و مطالعه کنند، واکنش نشان نمیدهند. ولی ما باید بتوانیم با همان تیراژ سابق، مخاطبان جدی را جذب کنیم.
ریزش مخاطبانِ مجله از چه زمانی جدی شد؟
در حدود ۴، ۵ سال گذشته مخاطب ما رفتهرفته کمتر شد.
آیا گرانیِ کاغذ نقشی در این رابطه داشت؟
چندان نقشی نداشت. میشد تحمل کرد.
حمایتهای دولتی به چه صورت است؟
من سعی کردهام در تمامِ این سالها مجله را به دولتیها محدود نکنم و هیچ وقت هم تا به این لحظه، حمایتی صورت نگرفته است. هیچ کدام از معاونتهای هنری وزارت ارشاد به دفتر ما وارد نشدهاند. هر چه بوده از خود بخش تجسمی بوده. اگر آگهی داشتیم از طرف گالریدارها بوده و اگر خریداری هم داشتیم از سوی هنرمند بوده است.
چند سال قبل، طی سه چهار نوبت موزهی هنرهای معاصر تعداد قابل توجهی مجله از ما میخرید که ظرف سه جلسه این کار را متوقف کرد. دلیلش، نقدی بود که در مجله چاپ شد و به مذاق آنها خوش نیامد. ولی ما برای اینکه بنیاد نقد برقرار بماند توجهی به این مسائل نداشتیم. پس در این سالها حمایتی از این جانب نشده اما این اواخر آقای ملانوروزی لطف کرد و چند آگهی به ما داد اما مکفی نبود.
آیا حضور گاه به گاهیِ برخی مجلات رقیب نقشی در محدودشدنِ مخاطبان مجله داشته؟
مجلاتِ بسیاری آمده و بسیاریشان هم تعطیل شدهاند. بعضیها هنوز هم هستند اما عنوان رقابت شاید مناسب نباشد. فضا آنقدر گسترده است که اگر چندین مجله دیگر هم باشند نمیتوانند کفاف فضای گسترده هنر را بدهند.
برخورد گالریها با مجله چگونه است؟
گالریها مراکزی اقتصادی هستند. هر موقع احساس کنند که میتوانند کمتر هزینه کنند و از نیتشان بهرهمند شوند به آن سمت میروند و این هم طبیعی است. وقتی بتوانند با هزینه اندکی در یک کانال تلگرامی تبلیغ کنند مسلماً آگهیشان را دیگر به ما نمیدهند.
فکر میکنید چرا مجلهای مثلِ «حرفه: هنرمند» به مشکل حادی چون تندیس برنخورده و هنوز هم منتشر میشود؟
«حرفه: هنرمند» فصلنامه است و مثل ما کارمند ثابت ندارد. دامنهی آگهیهای آن هم گستردهتر از تندیس است. «حرفه: هنرمند» هر سه ماهی یک شماره منتشر میکند، این در حالی است که ما در سه ماه شش شماره منتشر میکنیم.
آیا در گذشته هم وقفهای در انتشار مجله پیش آمده بود؟
سال گذشته یک وقفه یک شمارهای داشتیم ولی دیگر نه.
با نبودِ نشریات تخصصی مثل تندیس، عرصه تجسمی به کدام سو خواهد رفت؟
نبود مجلات تخصصی چون تندیس فارغ از آنکه چه کسی آن را منتشر میکند یک فاجعهی ملی است. تندیس صرفاً یک مجله نبوده. تندیس دو موزه در این مملکت تأسیس کرده، بیش از صد کتاب فاخر متنشر کرده، بیش از ۶۰ نشست پژوهشی برگزار کرده و اتفاقات دیگری مثل پیدا شدن مجسمه امیرکبیر و زنده کردن نام بسیاری از هنرمندان و پوشش تمام وقایع مهمِ ۱۵ سال اخیرِ عرصه تجسمی همه در تندیس منعکس میشد. نبود تندیس یک فاجعه است. حتی شاید بهتر باشد کس دیگری این مجله را دست بگیرد. ولی نبود آن یک فاجعه است و از من نباید بخواهند جلوی عدم انتشار آن را بگیرم. باید از جامعه فرهنگی پرسید که چرا دیگر تندیس منتشر نمیشود؟