غفلت جامعه تجسمی از مطالعه نشریات هنری
گفتگوی سایت تندیس بهراد شریفی با کیانوش معتقدی
آقای معتقدی یکی از موضوعاتی که این روزها در فضای تجسمی راجع به آن صحبت میشود مجله تندیس و بحث تعطیلی آن است. این موضوعی است که از زوایای زیادی میتوان آن را آسیبشناسی کرد و راهکارهای مختلفی برای آن ارائه کرد. لطفا نظر خود را در این مورد بفرمایید.
باتوجه به سابقهی ۱۵ ساله مجله تندیس یکی از مهمترین تاثیرات این مجله علاوه بر انعکاس اتفاقات هنری و نمایشگاههای هنر مدرن و معاصر داخلی و خارجی، پرداختن به هنرهای سنتی و برگزای بزرگداشتها و انتشار بروشور و کتابهای تخصصی در این زمینه بوده است.
همچنین این مجله در مورد شناسایی و معرفی هنرمندان فراموش شده ایران که بسیاری از آنها در همین یکصد ساله اخیر زندگی کردهاند، فعالیت بسیار انجام دادهاست. در کنار این مسئله روزگاری مجله تندیس جدیترین تحلیلها و نقدها را در مورد اتفاقات هنری و نمایشگاههای ایران داشته است.
درست است که در سالهای اخیر کیفیت محتوایی آن تغییر کردهاست و بدلیل مشکلات اقتصادی تبلیغات فضای مجله را پر کرده، اما این حقیقت که روزگاری یکی از ستونهای اصلی انعکاس اخبار و تحلیلهای هنری کشور بوده است را نمیشود کتمان کرد.
شما اگر نسخههای سالهای قبل این مجله را ورق بزنید مطالب درجه یک و اطلاعات خوبی در مورد هنرهای سنتی میبینید و کمتر مجلهای را میبینید در این سالها اینقدر به هنرسنتی پرداخته باشد.
اما مشکل اصلی اینجاست که متاسفانه نه تنها میزان مطالعه کتاب و مجله در جامعه هنری ما در طول سالهای اخیر کم شده است بلکه روز به روز این روند بدتر هم می شود.
در جامعه امروز با هنرمندانی روبرو هستیم که کمترین زمان را برای مطالعه کتابها و مطالب جدی هنر میگذارند اما در فضای مجازی بسیار فعال هستند و متاسفانه همانطور که میدانید اکثر مطالب و تصاویر موجود در فضای مجازی پایه علمی درستی ندارند.
به نظر من تعطیلی مجله تندیس که امیدوارم اتفاق نیافتد زنگ خطری است برای کل مجلات و فعالین عرصه روزنامهنگاری و پژوهش هنر در ایران.
البته قبل از اینکه مسولین مجله یا مخاطبان بخواهند کاری انجام دهند به نظر من وزارت ارشاد یا نهادهای ذیربط باید برای حل این مشکل ورود و حمایت کنند. این خیلی غم انگیز است که قدیمیترین مجله تجسمی ایران تعطیل شود و نهادهای دولتی بیتفاوت باشند و کمکی نکنند.
معاونت وزارت ارشاد، موسسه هنرهای تجسمی و یا انجمنهای مختلف هنری مانند انجمن نقاشان ، مجسمهسازان یا انجمن گرافیک باید هر کاری میتوانند در این زمینه انجام دهند تا این اتفاق نیافتد.
ده سال پیش وقتی مجله تندیس به کیوسکها میرسید زمان زیادی طول نمیکشید که تمام شود و رکود امروز برای مجلاتی همچون تندیس که بخش اعظمی از هزینههایشن از راه جذب آگهی فراهم میشد، با همه گیر شدن استفاده از فضای مجازی برای تبلیغ دور از ذهن نیست.
بسیاری از نویسندگان، مترجمان و منتقدان شناخته شده امروز، جوانانی بودند که یک دهه پیش با نگارش مطالب کوتاه در مجله تندیس شروع کردهاند و این تندیس بود که توانست طیف گستردهای از نویسندگان، منتقدان و پژوهشگران هنرهای معاصر و سنتی را به جامعه ایران معرفی کند.
همین افراد میتوانند به کمک تندیس برگردند و با یک کار گروهی، تعامل و حمایتی که ارشاد و دیگر سازمانها میتوانند داشته باشند حتما میتوان چراغ این مجله راروشن نگه داشت. اگر ما امروز این کار را انجام ندهیم مطمئن باشید تعطیلی مجله تندیس گریبان همه مجلات را خواهد گرفت و روزی ما جامعه هنری خواهیم داشت که فاقد متنها، نقدها و تحلیلهای جدی است .
فراموش نکنیم در کشورهای پیشرفته جهان مجلات کاغذی در تیراژهای زیاد هنوز به شکل فیزیکی چاپ میشوند و مخاطب و خواننده هم دارند. دغدغهی جامعه تجسمی در سراسر دنیا مطالعه مجلات تخصصی و آرشیو کردن آنهاست ولی در ایران این مسئله رو به فراموشی سپرده و این امر برای آینده تجسمی کشور بسیار خطرناک است.
شما به نقش وزارت ارشاد در صحبتهایتان اشاره کردید. هیچ بحثی نیست که وزارت ارشاد و نهادهای مشابه در مقولهای مانند تندیس یا هرجایی مانند آن باید کمک کند. اما همانطور که میدانید قیمت هر نسخه مجله تندیس بسیار پایین است. آیا نمیتوان گفت که مخاطبین هیچ وقت توجه نکردند که همچین مجلهای که به هر شکل با این قیمت منتشر شده ارزش واقعی آن نیست. کمک مالی نهادها و مردم به جای خود اما صرفا همان مطالعه مجله سود دوطرفه هم برای مخاطب و هم مجله دارد، گسترش دایره اطلاعات هنرمندان و هم گردش مالی مجله.
حقیقت این است که سرانه مطالعه در ایران بسیار پایین است و همین امر غم بزرگی برای افرادی است که اهل خواندن و نوشتن هستند. همینطور که اشاره کردید رقم خریدی که برای مجله تندیس وجو دارد در سبد کالای یک ایرانی عدد قابل توجهی نیست. قیمت مجله تندیس حتی از قیمت یک ساندویچ کمتر است. این دغدغه در ایران وجود ندارد که جامعه فرهنگی و هنری پیگیر یک مجله باشند و با مطالعه سطح آگاهی خود را افزایش دهند. دهها هزار نفر فقط در تهران در زمینههای مختلف هنری فعالیت میکنند، اگر فقط نصف این تعداد هم مجلهها را خریداری کنند هم با این مشکل روبرو نمیشویم و هم سطح آگاهی بالا میرود.
تندیس فقط یک نمونه است، اما اگر این سقوط رخ دهد زنجیرهوار بقیه مجلات و نشریات هنری هم سقوط خواهند کرد.
نکته دیگر در صحبتهای شما در مورد رابطه تندیس با هنر سنتی بود. نشر پیکره هم از دل مجله تندیس بیرون آمده که در این زمینه فعالیت بسیار زیاد و سازندهای داشته است.
سالهاست که دغدغه آقای محمد حسن حامدی مدیر مسئول مجله تندیس که بعدا نشر پیکره را تاسیس کردند هنر سنتی و هنرمندان فراموش شده بوده است. کاری که ایشان در این سالها انجام دادند این بود که تنها به قلههای هنر تجسمی نپرداختند. بلکه به دنبال هنرمندان درجه دو و سه هم رفتند و بدین شکل امروز ما آرشیو بسیاری خوبی از اسناد و تصاویر هنرمندان ایران در اختیار داریم که در این ۱۵ سال که مجله چاپ شده جمعآوری شدهاند. بعضی از این هنرمندان امروز در میان ما نیستند. اما این اسناد محفوظ هستند و پژوهشگران میتوانند از آنها استفاده کنند. وجود مجله تندیس باعث شد که نشر پیکره هم شکل بگیرد. در این سالها هم که این نشر فعال بیش از ۷۰- ۸۰ عنوان کتاب تخصصی در زمینه انواع هنرهای سنتی مانند خوشنویسی، تذهیب، سفال، مینیاتور منتشر کرد. موضوعاتی که ناشرین دیگر کمتر به آن میپردازند .