از تهران، تا تمام می‌شود نگاهی به آپوپتوسیس زهرا قیاسی

از تهران، تا تمام می‌شود نگاهی به آپوپتوسیس زهرا قیاسی در گالری ثالث

سایت تندیس به قلم افسانه جوادپور


آپوپتوسیس زهرا قیاسی

تاریخ، شوربختی بشر است. همه چیز ناگزیر دچار گذشته میشود. بدتر آن است که میدانیم آینده نیز خود گذشته خواهد شد. هر کنجکاوی تاریخی، ما را به آن درک دلسردکننده بازمیگرداند که همه چیز می‌گذرد و تمام می‌شود، از درد پذیرش این واقعیت است که روزمرگی ما را به فراموشی آن مایل می‌کند. حال اگر خود روزمرگی جاری در فضا دچار از هم گسیختگی شود چشم ما نظاره‌گر چه خواهد بود؟
نقاشی‌های به نمایش درآمده در نمایشگاه “آپوپتوسیس”۱* به تک شاتهایی از روایتی واحد می‌ماند. گویی مدتی پس از آغاز فیلم وارد سالن سینما شده‌ایم و لحظاتی از فیلم را تماشا میکنیم. روایت زوال شهری که نمیدانیم به چه علت دچار خلا انسانی شده است پس نیز نمیدانیم چرا چنین حیرت آور و شکوهمند در حال ویرانی است. هنرمند ما را از میانه‌ی روایت بلندش وارد تک صحنه هایی از واقعه ای میکند که بی شباهت به آخرالزمان نیست. پایان در آنی سرشار سکوت.
گالری ثالث مجموعه‌ای از آثار زهرا قیاسی را ارائه میکند که حول دغدغه‌ی “نیستی مدام جهان” شکل گرفته‌اند. در تابلوی”انقراض” حجم عظیمی از ماگما به اتوبان نیایش سرازیر می‌شود، در “محدوده زمانی” میدان حسن آباد در حال فرورفتن به زیر آب است و در نقاشی “حضور نخستین” امیرکبیر بر فراز پلکان مشاهیر پارک ملت با غرور ایستاده در حالیکه آسمانش به گونه‌ای رعب آور، خیره کننده و شهوتناک سرخ است. هنرمند در آثارش منعکس کننده‌ی حس‌های عمیق انسانی است و گاه مخاطب درنمی‌یابد چه وقت، این‌چنین بی مرز، از ترس به هیجان و از شگفت زدگی به یاس میرسد. پویایی احساسات تنها در تماشای آثار نیست که دریافت می‌شود بلکه حرکت در تمام آنها نقشی اساسی ایفا میکنند.آپوپتوسیس زهرا قیاسی

او از رانش زمین، زلزله، سیل، انفجاری در گوشه‌ای دور از تصویر ترمینال غرب و هجوم ابرهای تیره دهشتناک به کتابخانه‌ی ملی بهره میگیرد؛ با این‌حال سکوتی غریب از آنها شنیده میشود. خلا انسانی حاکم بر فضا عنصری است که به وضوح موجود است، اما آیا نمی‌بایست آن را به نگاهی اجتماعی‌تر برداشت کرد؟ آیا این سکوتِ ما در برابر فجایعی نیست که چند صد سال است سرزمین را آرام آرام به سوق مرگ راهنماست؟ در تابلوی “نیستی افسارگسیخته” زاویه دید مخاطب دید پرنده است. ما نظاره‌گران ساکتِ بلعیده شدن کتابهایمان (تفکرمان) در هجمه‌ای از دود عدم هستیم.

آپوپتوسیس زهرا قیاسیدر تابلوی “کسر” سیاهی حفره‌ی گرداب، برج آزادی را در خود کشانده و ما از بالا تماشا میکنیم که چطور میدان، خیابانها و ماشینهای احتمالا خالی از سرنشین نیز به سرنوشتی یکسان دچارند. اکنون شهر ما سالهاست از سکنه خالی‌ست. در لحظه‌ای از زمان ناپدید شده‌ایم و شهر دست‌نخورده به حال خود رها شده است، همان‌گونه که تاریخ و اکنون نیز؛ تاریخمان برای چند صد سال پرده‌ی نمایش مردمی بوده است که بیش و کم به تعارضات و فشارها و تجاوزها، با توجیهات مختلف تن در داده اند و نشانه‌های مقاومت را تنها بایستی در افرادی انگشت‌شمار جستجو کرد.آپوپتوسیس زهرا قیاسی
در نقاشی‌ها تمامی اجزا به وضوح از واقعیت برداشته شده‌اند. آثار فتو‌بیس (photobased)، حاصل کلاژهایی است که براساس عکس‌های اولیه از مکان‌های واقعی تهران به صورت دیجیتالی طراحی و با تکنیک رنگ روغن بر بوم پیاده شده‌اند. زهرا قیاسی در میانه‌ی بازنمایی، ناگهان فانتزی‌هایش را میگنجاند. دنیایی را خلق میکند که به احتمال فراوان هرگز هیچ کدام از ما نخواهد دید اما خیابان انقلابی که او نقاشی کرده است همان خیابانی است که امروز نیز از آن گذشته ایم! پس آیا همین آسفالت ممکن است در لحظه‌ی دیگر شروع به ترک خوردن کند؟ شاید همانگونه که سایر نمادهای فرهنگی و تاریخی تهران نیز در حال فروپاشی‌اند. ساختمان‌های در شرف نابودی، معماری‌های منحصر به فرد تهران هستند. آپوپتوسیس زهرا قیاسیاگر از این زاویه به مجموعه نظر بیافکنیم آن را زبانی می‌یابیم برای بیان عدم توجه به معماری و جایگزین شدن ساختمان سازی بی‌هویت در سرتاسر شهر. نگاهی اجمالی و مقایسه‌ای به معماری از دوران قاجار تاکنون گواه روشنی بر این ادعاست. در دهه‌های اخیر “رشد آنقدر سریع وشتابزده بود که کلیه الگوهای سازماندهی فضا فراموش و یا کنار گذاشته شدند. بناها پیوستگی و مسئولیت خود را نسبت به زمین، آسمان و همجواری¬ها از دست دادند و فضاها نیز از میان آنها همچون آب به بیرون نشت کردند. بافت‌های شهر از احجام پراکنده انباشته شدند و دامنه‌ی چند ارزشی بودن فضاها محدود و محدودتر شد… حریم‌های فضایی عابران و ساکنان اعم از عمومی و خصوصی درهم و نامعلوم شدند. دسترسی و تردد پیاده فراموش شد و عبور با مکث و تماشا در معابر جای خود را به معابر تک منظوره سپردند. تحت چنین شرایطی ساختمان سازی جای معماری را می‌گیرد… و در ارکستر شهر هر بنایی برای خود سازی می‌نوازد.” ۲*آپوپتوسیس زهرا قیاسی
ما، بازماندگان تمدنی که ویران میشود، به لحظه ای نهایی از فروپاشی خیره میشویم که شاید آخرین لحظه برای نجات نیز باشد. در بازگشت از محل ویرانی، ترک کردن گورستان، حسی پدید می‌آید که میتواند به امیدِ هنوز زنده بودن تاکید کند، راهی برای مقاومت در برابر فروریختن و تسلیم نشدن. هر قدر تصویر مرگ بزرگتر باشد زندگی نمایان‌تر خواهد شد. مرگ در زندگی عادی آنچنان فرسایشی میشود که گاه ممکن است از توجه بدان کاسته شود. مکان نقاشی‌ها، خیابان‌ها و فضاهایی است که در زندگی روزانه همه‌ی مردم شهر حضور دارند. حال در این فضاهای معمولی فجایعی به وقوع پیوسته‌اند که پیامدی جز نیستی ندارند. هنرمند توجه مرکزی ما را به نیستی معطوف میکند؛ بنابراین هاله‌ی امید نیز به همان میزان روشن و حاضر می‌شود. آپوپتوسیس زهرا قیاسی
حضور اکنون ما در فضا، خاطراتمان را می‌سازد که خود، زمانِ حالِ فضا می‌شود و حافظه‌ی مکان را شکل می‌دهد. گویی مکان در گذشته‌ی ما زیست می‌کند. ” انسان از خلال بدنمندی خود، جهان را در قالب تجربه‌ی خویش درمی‌آورد. او از جهان، یک بافت آشنا و منسجم، قابل دسترس برای کنش‌های خود و یاری‌دهنده به ادراکش می‌سازد. انسان به این ترتیب چه به مثابه یک فرستنده و چه به مثابه یک گیرنده، دائما در حال تولید معناست و از این راه انسان را به صورتی فعال درون یک فضای اجتماعی و فرهنگی مشخص می‌برد.” ۳*
آن‌چه حائز اهمیت باقی می‌ماند آن است که هنرمند این تجربه‌ی مالیخولیایی از فاجعه و فقدان را به فرمی از امید تعریف یا تبدیل کرده است.آپوپتوسیس زهرا قیاسی
پی نوشت:
۱* : فروپاشی سلولی
۲*: نقش فضا در معماری ایران-محمدرضا حائری
۳*: جامعه¬شناسی بدن-داوید بو بروتون

نوشته های دیگر به قلم افسانه جوادپور را اینجا ببینید: