گفتگو با شهروز نظری در پی تعطیلی مجله تندیس

گفتگوی جاوید رمضانی با شهروز نظری مدیر گالری هما
تندیس برای من فراتر از یک نشریه است

در پی تعطیلی مجله تندیس و تاثیر جایگاه آن در جامعه تجسمی ایران در طی ۱۵ سال انتشار بی وقفه، گفتگویی داریم با شهروز نظری مدیر گالری هما و منتقد هنری که سال‌ها در مجله تندیس فعالیت می‌کرد.


گفتگوی جاوید رمضانی با شهروز نظری

تندیس در نظر شما چگونه نشریه‌ای است و ادامه حیات آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
تندیس برای من بیشتر از یک نشریه یا محمل فرهنگی، بخشی از خاطرات دوران جوانی‌ست و اغراق نیست اگر بگویم شناخت کلیت تجسمی نه تنها نزد من که درنگاه بیشتر اهالی هنر با سیر تکوینی تندیس شکل گرفت. تندیس برای من دوهفته نامه نیست، مجموعه خاطراتی‌ست که در حاشیه آن یاد گرفتم چگونه به هنر نگاه کنم؛ بیش از دوازده سال همراه حسن حامدی و امیرفرهاد به عشق دیدنش روی کیوسک صبح را به شب رساندم. شخصا از چند سال قبل به این نتیجه رسیده بودم که ادامه حیات تندیس با آن قالب و رویه‌ ثابت ممکن نیست و این موضوع را بارها و به عناوین مختلف با سردبیری و تحریریه در میان گذاشتم و در نهایت به ناچار در کمال اندوه و اضطراب ترکش کردم.
هدف اولیه‌ی ‌تندیس چه بود؟
یادم می‌آید در سال‌های اولیه شکل‌گیری تندیس حرف ما این بود که اگر تندیس یک دهه دوام پیدا کند به گفتمان تجسمی شکل خواهد داد و درنتیجه همه‌ی ما به موفقیت رسیده‌ایم منتها در آن مقطع تصورو پیش بینی شرایط امروز هنر معاصر ایرانی و تغییراتی که لاجرم می‌بایست نسبت به این دگرگونی اتخاذ می‌شد، غیر ممکن بود. چند هفته قبل فریدون آو به نکته‌ی جالبی درباره‌ی تلاش آن سال‌ها اشاره کرد و تعبیر جالبی ارائه کرد؛ او نقل به مضمون ‌گفت که منتقدین و هنرنویسان آن نسل توانستند با نوشتن مستمر درباره‌ی هنر، برای هنر مدرن ایران شناسنامه وهویت تعریف کنند. به نظرم این ماحصل -که به نظرم بخش عمده‌ای از آن محصول پیوستگی تندیس است- دستاورد قابل اعتنایی‌ست و نیازمند بازبینی نقش ادبیات تجسمی در شکل‌بخشی به جریان هنر دهه‌ی هشتاد و نود خورشیدی‌ است.
چرا تندیس به جایی می‌رسد که ناچار به کناره گیری می‌شود؟
این روزها خیلی‌ها به دنبال دلایل ناکامی تندیس در این چندسال اخیرمی‌گردند و انگشت اتهام را به سوی یکدیگر می‌گیرند منتها به عنوان آدمی که مکانیزم و کارکرد و چشم‌اندازهای تندیس را می‌شناسد شهادت می‌دهم که تندیس عمر طبیعی یک نشریه را طی کرد و نه تنها به بسیاری ازتصامیم اولیه‌اش دست یافت که از بسیاری از مرزها و مفروضات سال‌های نخستین‌اش فراتر رفت.
علل توقف انتشار تندیس را در چه عواملی می‌بینید؟
تندیس به قول و قرار ابتدایی‌اش وفادار ماند، منتقد و شارح و خبرنویس فراوان تربیت کرد، نقش بارز هنرهای تجسمی در میان دیگر هنرها را عریان ساخت، ناخواسته تاریخ تجسمی -دهه‌های مهمی- را ثبت کرد، به جامعه تجسمی فرصت و شجاعت اندیشیدن داد، مقدمه‌ی تاسیس نشریات دیگری را فراهم کرد و …
البته تندیس مثل هر موجود زنده‌ی دیگر معایب خودش را هم داشت که ازدیاد آن عیوب در نهایت به بن‌بست امروزی‌اش منتهی شد با این وجود معتقدم علت تعطیلی امروز تندیس را -به جز این موارد- باید در تغییر نسل مخاطبان هنرهای تجسمی و رشد فراگیر رسانه‌های دیجیتال و فضای مجازی جستجو کرد.
فکر می‌کنم حتی تعطیلی امروز تندیس -که امیدوارم موقتی باشد – این نکته‌ی آموزنده را در پی دارد که شرایط فعلی نسبت به دهه‌ی قبل تا چه اندازه تغییر کرده و مخاطب هنر مطالبات دیگری نسبت به نحوه‌ی خبررسانی و تحلیل هنر پیدا کرده‌اند که نمی‌شود به آن بی اعتنا ماند یا آن را زاییده سطحی‌نگری تلقی کرد. متاسفانه در دوره‌های آخر تندیس ترویج توهم توطئه نسبت به آن چه در فضای هنری رخ میداد به یک اصل بدل شده بود.
ازدیاد چه عیوبی؟
ببینید چندین نسل از نویسندگان در تندیس آموزش دیدند و تخصص پیدا کردند و بعد در گذار‌های مختلف تندیس را ترک کردند، به جز مسائل مالی و اقتصادی که از مهمترین دلایل دلسردی این آدم‌ها بود، نداشتن یک دیدگاه واحد و جامع نسبت به هنر در معنای امروزینش در تحریریه تندیس بحران‌سازی می‌کرد. در واقع تکثر که زمانی ویژگی چندزبانی تندیس بود بعدتر به نوعی اغتشاش منتهی شد که نه تنها به تلون رویکردها منجر نشد که نگاه‌های غیرواقع‌بینانه و حتی قشری را برآن حاکم کرد تا جایی که در سال‌ها آخر به تناقض‌های آشکاری در ایده و اجرای نشریه منجر شده بود و این نقطه‌ای ست که خواننده و مخاطب را آزار می‌داد و در نهایت از دست رفتن تیراژ را سبب شده بود.
و حالا بازگشت تندیس چگونه ممکن است؟
راستش را بخواهید قبل از بازگشت تندیس باید تلقی امروزین مخاطبین نسبت به نشریات هنری را مطالعه کرد؛ ممکن است این تعبیر نو رسیده با شکل آرمانی ایده‌آل ما از نشریه هنری-فرهنگی خیلی فاصله داشته باشد، منتها چون مجله مصرف عام‌تری- ازمطالبات فردی ما- دارد نمی‌شود درخواست عمومی آن را انکار کرد ومی‌بایست تندیس در شکل جدید را در تطابق با این خواست جدید تبیین کرد. در این تعریف تازه جایگاه معرفتی هنرمعاصر، نقش اقتصاد هنر و رابطه آن با واقعیت موجود و همه‌ی عوامل برسازنده‌ی فعلی می‌بایست تعریف مجدد شود.

در همین ارتباط گفتگوهای دیگر را دنبال کنید: