هنرمندانی که باید شناخت|الکساندرا میر۱
برگردان و تالیف: نرگس فرشی
حتی با بودجهی هیچ هم برای این خانم هنرمند میسر است که به ماه سفر کند.
هنرمندان کمی وجود دارند که با وجود پراکندگی در ایده و اجرا بتوانند مضامین ثابتی را متجلی کنند. الکساندرا میر یک هنرمند چندین و چند مدیومی است که با وجود ناهمسانی با فضای معاصر بهشدت در قامت یک هنرمند همعصر حضور پیدا میکند. علت این همعصری را باید در ثبت زمان حال در کارش جستوجو کرد؛ انگار این توانایی را دارد که اگر به گذشته نیز رجوع میکند آن را در آتلیهای در لندن، نیویورک و استکهلم بازسازی کند. شاید نحوهی مواجههی الکساندرا میر با سوژه و مفهوم هویت هنرمند و شکل رفتارش در نسبت با بیانیه، مدل آموزشی خوبی باشد.امیر فرهاد
گاه لزومی ندارد جغرافیاتان را عوض کنید تا سفر کرده باشید. گاه اجباری نیست که بلیط هواپیما بخرید یا سوار ترن شوید یا کشتیپیمایی کنید تا به سفر رفته باشید. گاه لزومی ندارد به چمدانهای نیمهباز میان سالنهای خانهتان چشم بدوزید و درجهی هوا یا زمان فعلی سرزمین مقصد را مدام بررسی کنید و نگران باشید. گاهی اوقات میشود مثل دوباتن روی کاغذ سفر کرد؛ آنطورها که سفر مأوای تاملات و خلوتهایتان باشد و یا شاید چه بهتر که در رهگذر تماشای آفریدههای الکساندرا میر سفر کنید. سفری که از دل گذار از سرزمینها به چیزی در درون خود وقوف یابید.
آثار الکساندرا میر از چندین المان اصلی تشکیل شده؛ نوشتار، پلان، سفر، مذهب، معماری و جنسیت. اگر تقسیمبندی پیتر آزبورن۲ از گونههای هنر مفهومی را بپذیریم خانم هنرمند در دستهی «فرآیند، نظام، مجموعهها» قابلادراک میشود. درواقع برای فهم ژست الکساندرا میر بهتر است هر اثر را در دل اثر دیگر دنبال کنید؛ این همان فرمول معجزهآسای کاسوت برای درک آثار هنری مبتنی بر معناست. پس اگر دقیقتر به قطعات الکساندرا میر نظر بیندازیم چند زیرمتن عمده به چشم میآید: انسان و موطن، قدرت و کلمه، رسانه و دروغ، زن و قهرمانی. برای درک مضامین ذکرشده باید از پوستهی گرافیکی آثار خانوم هنرمند عبور کرده باشیم؛ همانطور که دو دههی قبل باربارا کروگر و جنی هولزر و گوریلا گیرل را به این واسطه در هنر معاصر قابلپذیرش دیدیم. استفادهی امروزی از آلفابت در هنر معاصر به شدت دو استایل هنری را بازتولید میکند؛ نخست پاپ و دیگری هنر مفهومی که در گونهی اول بصریشدگیِ نوشته و در دیگری رسانگیِ آن مورد استناد قرار میگیرد.
هنرمندان بسیاری پس از پاپ و کانسپچوال سعی کردهاند تا حضور این دو ویژگی را توامان کنند. از مهمترینهای آنها میشود به ادوارد روشا، جان بالداساری، آن کاوارا و دن گراهام اشاره داشت. درواقع هنرمندان پس از دوران ضدزیبایی دههی ۶۰ میلادی توانستند وجه تقلیلگرایانهی گرافیک را بهواسطهی ذات بیانگرایانهی آن به گونهای تحرک نخبهگرایانه ارتقا بخشند و الکساندرا میر نمونهی حیرتانگیزی از این نخبهگرایی گرافیکی است. هرچند پس از نیمقرن هنوز مشروعیت چنین رویکردهایی در هنر بهشدت از جانب محافظهکاری فرمالیستی یا چپگرایی ضدلیبرال تهدید و تحدید میشود؛ اما حضور هنرمندانی مثل خانوم هنرمند نشاندهندهی نیروی آوانگاردی است که پس از دادا، کماکان خطری بالقوه برای جریانهای مسلط محسوب میشود و انتشار بیش از پنجاه عنوان مجلد از او بیانگر استقامت سختسرانهی هنر غیرمتعارف در برابر میل هنر به تعریفپذیری است. اگر آثار الکساندرا میر از ابتدای دههی گذشته را دنبال کرده باشیم معنای ضدهنر بودنِ قطعاتش را قطعا دریافتهایم. در آثار او مدیوم از قواعد و قوانین متعارف خود تخطی میکند و سویهی بیانیِ مدیومی دیگر را بر دوش میگیرد؛ انگار که مدیوم از هرآنچه بر آن نام مدیوم نهاده تهی میشود؛ به همین سبب عکسهای الکساندرا میر بیشتر وجه نقاشانه دارند و گرافیکهایش بیش از همه عکس به نظر میآیند و طراحیهایش جایگاه چیدمانی خود را به رخ میکشند.
درواقع هنرمندان پس از دوران ضدزیبایی دههی ۶۰ میلادی توانستند وجه تقلیلگرایانهی گرافیک را بهواسطهی ذات بیانگرایانهی آن به گونهای تحرک نخبهگرایانه ارتقا بخشند و الکساندرا میر نمونهی حیرتانگیزی از این نخبهگرایی گرافیکی است.
الکساندرا میر در جایگاه هنرمندی برخاسته از جریان کانسپچوال کلاسیک در اواسط دههی نود با استفادهی مستندسازانه و پرفورمهای محیطی به شهرت رسید. در آن برهه هنر مفهومی به غالب مسلط فرهنگ نوردیک بدل شده بود و هنرمندی مثل میر در سوئد، تجلیهای نوآورانه و بیانیهای را تنها در چارچوب پرفورمنس، هنر تعاملی، ویدئو و چیدمان درک میکرد. آنها پروژههایی بودند که کلیشههای هنر اجرا مثل داگلاس هوبلر، ویتو آکونچی و آدریان پایپر را به خاطر میآورند؛ ضمن آنکه حامل گونهای مرضگونگیِ فمینیستی هنرمندانی چون آنا مندییتا هستند. اما الکساندرا میر را باید در طراحیهایش نمونهی بیهمتایی دانست _ هرچند بعید است که جسارت آثار امروزینش و این مهارت زنندهی صنعتی و بیقیدیِ مداخلهگرانهاش به فرهنگ عامه را متاثر از آموزهها و تجربههای مفهومی ندانیم و از همه مهمتر اینکه خانم هنرمند، امروز پروژههای مفهومی خود را تنگاتنگ با اظهار طراحانه ارائه میکند و لزومی نمیبیند تا مانیفست شخصی خود را بهاجبار استفاده از مدیومهای متنوع ابراز دارد. انتخاب طراحی بهعنوان یکی از سنتیترین روشهای اجرا را باید بخشی از رویکرد مفهومی الکساندرا میر تلقی کرد. اولین چیدمان طراحانهی میر مجموعهای است با عنوان تخممرغهای فابرژه، او در این استند مینیاتوری در سال ۲۰۰۴(۱۳۸۳) امکان بیانگرای طراحی را در چارچوب یک صحنهپردازی کشف میکند و از آن مقطع به بعد این مکانیزم را بهعنوان محور اصلی آثارش برمیگزیند. پیش از الکساندرا میر هم هنرمندان مینیمالیست یا انتزاعگرایان مفهومی همچون اگنس مارتین یا اِلسورث کلی به این کارکرد مفهومگرایانهی طراحی اشاراتی داشتهاند. اما خانوم هنرمند با گسترش و تکرار مدولار این ایده از دل یک کشف کوچک یک مسیر جدی طولانی و مستمر هنری را پیریزی کرده است. ایدهی محوری خانوم هنرمند این است که هر امکان یا شمای تصویری را دستاویزی میسازد تا بهواسطهی آن از وجه جستوجوگرانهی باطنیاش حجاب بردارد، منتها این کشف و شهود اکثرا جنبهای استعاری از جهان را برملا میکند، به همین دلیل وقتی به کتابهایش نگاه میکنیم به کتابچههای راهنمای سفر میمانند و دقیقا به همین دلیل مفهوم سفر برای خانوم هنرمند یک عنصر همیشگی است و همواره در آثارش تکرار میشود. سفری که گاه به شکل تصاویری بزرگ از نقشهی اطلس یا نقشههای توپوگرافی یا ژئولوژی و کارتوگرافی از فضاها دیده شده یا در طراحیهای سری فرودگاه که آن را به شکل تلویحی در ریخت هواپیما خلاصه میکند. سفر شاید شبیه افسانهی مسافر یا سفر مقدس یسیرا امکانی برای شناخت جهان را پیش میآورد و این بیانیهای است برای هنرمندی که جهانگردی را فرصتی برای جهانشناسی میداند. طراحیهایی از ساعتهای مختلف مقصدهای مسافرتیِ بینالمللی، نقشههای استعماری از نقاط توریستی کارائیب، برگهای پهن حاره، گیاهان غدهای که یادآور اندامهای تناسلی هستند، توریستهای لاابالی سفیدپوست همگی اشاراتی روشن به ایدئولوژی سفر و امکان تحقق آن در ساختار یک اثر هنری است.
الکساندرا میر به سال ۱۹۶۷ (۱۳۴۶) در لوبین لهستان به دنیا آمد. از ۱۹۸۶(۱۳۶۵) تا ۱۹۸۷ (۱۳۶۶) در دانشگاه گوتنبرگ به مطالعات ارتباطات و رسانهها پرداخت. از ۱۹۸۹(۱۳۶۸) تا ۱۹۹۲(۱۳۷۱) در رشتهی هنرهای رسانهای از مدرسهی هنرهای بصری نیویورک فارغالتحصیل شد و از ۱۹۹۴(۱۳۷۳) تا ۱۹۹۶(۱۳۷۵) هم در گرایش انسانشناسی فرهنگیِ مکتب نوی پژوهشهای اجتماعی نیویورک به تحصیل مشغول شد. خانوم هنرمند تاکنون نمایشگاههای انفرادی و گروهی بسیاری در نقاط مختلف اروپا و آمریکا برپا داشته و حضور آثارش در مجموعههای مطرحی از جمله تیت لندن، کونستهاوس زوریخ و همینطور موزهی هنر آمریکایی ویتنی در نیویورک حائز اهمیت است.
منابع:
مصاحبه الکساندرا میر و دی. ازو در موزه ی ویتنی، نوامبر ۲۰۱۱
سایت شخصی اکساندارا میر
- Aleksandra Mir
- رجوع شود به کتاب هنر مفهومی، پیتر آزبورن، ترجمهی نغمه رحمانی، نشر مرکب سفید، چاپ اول، صفحه ی ۲۸-۳۴