نگاهی به روایتهای میترا ابراهیمی در مسیری پانزده ساله
گالری فرمانفرما
نمایشگاه “نگاهی بر ۱۵ سال نقاشی های میترا ابراهیمی از سال ۱۳۸۳- ۱۳۹۸” متشکل از ۵ دوره نقاشی در گالری فرمانفرما به نمایش در خواهد آمد.
در یادداشتی به قلم محمد شمخانی نگاهی سراسری به نقاشیهای «میترا ابراهیمی» خواهیم انداخت:
میترا ابراهیمی پیش از آنکه نقاشی چیرهدست باشد، خوابگزارِ ممتازِ دنیای زنانه با تمامِ خوابها، خواستها و خیالهای آن است و در این مرتبه، از بازگویی کابوسها و هراسهای ناگزیرِ این دنیا نیز فروگذار نیست. بدین اعتبار، نقاشیهای او آثاری دیدهورانه است که به جای بازنماییِ بیچون و چرای موضوع عینی، نسبتی تامّلی با آن مییابد و مسیری معکوس را از جهانِ متعیّنِ بیرونی به عالمِ انعکاسی درون میپیماید. بر این واقعیت، بیش از هر چیزی تعلیقِ فرمها و فیگورهای نقاش در فضای بستۀ ترکیببندیها و ناآشکارهگی یکجای موضوع در تمامیتِ ممکن و محتملِ آن تأکید میکند.
از سوی دیگر، آن زنِ سرنمونی با خواستهای اینجهانی که نقاش در بازی گستردۀ ادراک و تخیل و در دورههای مختلفِ آثارش آفریده است، بیش از آنکه هستی و هویتی «خودارجاع» داشته باشد و بیننده را به خود و احیاناً زیباییهای اغواگرانۀ خود حوالت بدهد، به نظر از نگاهِ مسلطِ دنیای مردانه گریخته و در جدالِ همزمان با خواهشِ خود و خوانشِ آن دیگری، تکوین یافته است. و این آن سویۀ ویژه و کمنظیرِ آفرینههای ابراهیمی است که هم از مفهومِ انتقادی- فلسفیِ «نگاهِ خیره» (نگاهی که هدفش تملک دیگری و اعمالِ قدرت بر اوست) میگریزد و هم برای حفظِ موقعیتِ سوبژکتیوِ خود (جایی میانِ «امر مطبوع» و «امر زیبا») بدان میآویزد.
در این مقام، نقاشیهای وی هم واجدِ نقدهای فمینیستی میشود و هم از جبر جدیدی که نمونههای مفرطِ این نقدها پیشنهاد میدهند، فاصله میگیرد. نکتۀ دیگر در نگاهی سراسری به نقاشیهای ابراهیمی با آن ترکیببندیهای گرافیکی و آن پرتوافکنیهای موضعی بر موضوع، روایی بودن این آثار است. روایتی که البته از منظرِ روایتشناسی، مبتنی بر داستانپردازی و بازنماییِ واقعگرایانۀ صرف نیست و بیشتر به فراخواندن و بازخواندنِ نشانههایی از یک روایتِ جاافتادۀ دیگر میپردازد. این نوع روایت نمادین که بیشتر با نشانهشناسی و هرمنوتیک سروکار دارد، از هنرمندِ تاویلگری به ما خبر میدهد که مستقر در متنِ تاریخ است و تحتِ تأثیرِ شرایطِ فرهنگی خود، بیشتر مشغولِ بازخوانی انتقادیِ هستی و هویتِ زن از خلالِ کلانروایتهای مذهبی (مجموعۀ سیبهای خطخورده)، اسطورهای (مجموعۀ مرکب و قلم فلزی)، اجتماعی (مجموعۀ دیوارها)، شخصی (مجموعۀ دست و پرنده و …)، و حتی پستمدرنیستی (مجموعۀ رنگ، حیاتی دوباره) است.
متنهای دیگر به همین قلم را اینجا بخوانید: