خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | واقعیت و بازنمایی
قسمت سیزدهم
دیوید بِیت، ترجمهی محمدرضا رئیسی و مارال زیاری
حرفهنویسنده، تهران، ۱۳۹۵
مجله هنرهای تجسمی آوام تلخیص: نیلوفر تقیپور
واقعیت و بازنمایی/ میل به نگریستن / مستندپردازی رنگی
مستندپردازی، بر ساختار تصویر واقعیت در عمل بازنمایی متکی است، که خود جلوهای از میل به دستیابی به واقعیت است؛ به عبارت دیگر مستندپردازی بهمثابه خواست نگریستن به چیزی که بهعنوان واقعیت تلقی میشود، پدیدار گشت. عکسهای مستند، حاکی از آن هستند که واقعیتی وجود دارد و باید گفت که عکسهای مستند، مطابق نظر یک شخص و میل او به نگریستن، بازنماییهای واقعیت را میسازد؛ درحالی که واقعیت آنچیزی است که ما به وجودش باور داریم.
ایدهی مشاهدهی عینی، مفهوم چشمچرانی را به یاد میآورد که میتوان آن را نگاه ناروا یا وسوسهگر به حساب آورد. ژاک لاکان، روانکاو فرانسوی، در مقالهای با عنوان «تصویر چیست»، چنین مینویسد: «اگر نوعی اشتیاق بصری از سوی شخص نگرنده وجود نداشته باشد، این نمایش چگونه میتواند ارضاءکننده باشد؟ عطش دیدگان که باید آن را فرونشاند، ارزش سحرانگیز نقاشی را پدید میآورد. از نظر من، این ارزش را باید در سطح پایینتری از آنچه تصور میشود کاوید؛ یعنی در کارکرد درست دیدگان؛ یعنی دیدگانی سیریناپذیر و دیدگانی ناپاک.»
نظریهی لاکان، مبنی بر اینکه نگاهکردن میتواند با حسادت آمیخته باشد، حاکی از آن جنبه از نگریستن است که چندان از نجابت برخوردار نیست؛ نگریستن، ضرورتاً به معنای دیدن نیست (بهمثابه دانش)، بلکه صرفاً میل به مشاهده و حصول اطمینان از این است که دیگری آنچه را شما از آن برخوردار هستید، ندارد. بهطور خلاصه، آگاهانه یا ناآگاهانه، خودشیفتگی بیننده در توانایی بازشناسی یا مواجهه یا درک موضوع «بیگانه» دخیل است. حفظ شأن سوژهی مورد عکاسی مستند اجتماعی، توسط هر بینندهی خاص، در هر شرایطِ مشاهده یا در فضای معنابخش بنیادینی که در تصاویر خاص عرضه شده، تضمین نمیشود.
تحول و حرکت فرمهای بصری مستندپردازی، به جانب آنچه معمولاً زیباییشناسی مدرنیستی نامیده میشود، یکی از شیوههایی بوده است که عکاسی مستند با توسل به آن، خود و نیز علاقهاش را به نمایاندن و ترسیم زندگی روزمره احیاء کرده است. نمونههای اینگونه بازسازی را آشکارا میتوان در رویگرداندن از عکاسی سیاه و سفید و رویآوردن به عکاسی رنگی، در اوایل دههی ۱۹۸۰ و گرایش اخیرتر به کیفیت تصویر با وضوح بالا دید.
مستندپردازی، به دلیل تکرنگبودن، از عکاسی تبلیغاتی و تجاری که کاملاً رنگی بودند، متمایز بود. بحث در سینمای مستند، همچون عکاسی مستند، این بود که رنگ خیلی ساده، سطحی، آرایشی و بسیار نزدیک به تبلیغات است که صراحتاً ساختگی است؛ اما بهتدریج با ظهور عکاسی رنگی در مطبوعات جای خود را، بهمثابه واقعیتی نوین؛ به رنگ داد؛ بدین مفهوم که رنگ میتوانست صداقت و صراحت نوین را در عکاسیِ جدی ایجاد کند؛ با این وجود نوعی چرخش زیباییشناختی نیز میتوان در عکسهای آن دوره یافت. کاربرد عکاسی رنگی بهگونهای فزآینده، در اسنپشاتهای آماتور از دههی ۱۹۶۰، به اینسو غالب شد.
این ایدهی اسنپشاتها، به سبب واقعگرایی بدوی و بیآلایش خود، رهیافت اصیلتری را به واقعیت فراهم میسازند و به نوسازی مستندپردازی در ارائه و دستیابیِ بیواسطه به واقعیت یاری میرسانند. تغییر تمرکز از محیطهای اجتماعی عمومی، به فضاهای شخصیتر و خصوصیتر، نهتنها علاقه به موضوعات مستندی را که قدیمی پنداشته میشدند احیاء کرد، بلکه علاقهای کاملاً جدید را به عکاسی مستند، بهعنوان هنر، به وجود آورد. نویسنده با ذکر مثالهایی از این قبیل عکاسانی چون ویلیام ایگلستون و نن گلدین، معتقد است همگی یک زیباییشناختی مبتنی بر اسنپشات را در آثارشان به کار گرفتند.
قسمتهای قبل از خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی را اینجا دنبال کنید:
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | بلاغت تصویری
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | شرح واژهها و اصطلاحات کلیدی تاریخ و نظریۀ عکاسی تا امروز
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | مفهوم تاریخ
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | عکاسی بهمثابهِ گفتمان
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | معنای متکثّر
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | نظریهی عکاسی
- تفکر عکاسی | خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | نشانهشناسی
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | اصطلاحات کلیدی عکاسی تا به امروز
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | عکاسی مستند و داستانپردازی
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | مستندپردازیِ اجتماعی
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | صحنهپردازیِ واقعیت