چرا جان بالدساری مهم است؟

به بهانه‌ی درگذشتِ جان بالدساری، هنرمند پیشروی مفهومی
پرونده‌ی چرا بالدساری مهم است؟ | قسمت اول
دبیر پرونده: مریم روشن‌فکر
مجله هنرهای تجسمی آوام: ترجمه‌ی معصومه شیخی


چرا بالدساری مهم است

در دومین روز سال جدید میلادی، جان بالدساری[1] در سن هشتادو‌هشت‌سالگی دار فانی را وداع گفت. بالدساری، هنرمند مفهوی پیشرویی بود که آثار طعنه‌آمیز و کنایه‌آمیزش به گسترش تعریف هنر کمک کرد و نسلی از هنرمندان پس از خودش را شکل داد.

بالدساری که موضوع بیش از 200 نمایشگاه انفرادی در سراسر جهان بوده، شخصیتی برجسته در هنر مدرن است؛ هم به معنای واقعی کلمه ( او دو متر قد داشت) و هم به معنای استعاری (او در طول زندگی حرفه‌ای‌اش افتخارات بسیاری از جمله جایزه‌ی شیر طلایی، برای یک عمر دستاورد در دوسالانه‌ی ونیز در سال 2009 و مدال ملی هنر را به دست آورد.)

شهرت بین‌المللی این هنرمند نیز از دنیای هنر فراتر رفته و در سال 2018 در مجموعه‌ی «سیمسون‌ها» حضوری افتخاری داشت ــ در قسمتی از مجموعه که بارت سیمسون با خراب‌کردن یک مجسمه، افتتاحیه‌ی یک گالری را به هم می‌ریزد، بالدساری به جای شخصیت خود صحبت می‌کند.

چرا بالدساری مهم است

بالدساری در سال 1931، در نشنال سیتیِ کالیفرنیا به دنیا آمد و از کودکی جذب هنر شد و در سال 1957 مدرک کارشناسی ارشد هنرهای زیبا را از دانشگاه دولتی سن دیه‌گو گرفت. او مدرسی ازخودگذشته بود که تدریس را از دبیرستان‌ها  شروع کرد و سرانجام به‌ مقام‌های بااعتباری در دانشگاه‌های کال‌آرتس[2]، دانشگاه لس‌آنجلس[3] کالیفرنیا و دانشگاه سن‌ دیه‌گوی[4] کالیفرنیا رسید و دانشجویانی مانند مایک کلی[5]، دیود سال[6]، باربارا بلوم[7] و مت مالیکان[8] را تربیت کرد.

به‌عنوان یک معلم، برای به‌وجود‌آوردن نسلی از هنرمندان برخاسته از لس‌آنجلس تلاش بسیاری کرد که اکنون به سرانجام رسیده‌اند و از منش آسان‌گیرانه و بسته‌ی قابل دسترس مفاهیم بزرگ‌منشانه‌اش آموزش دیده‌اند. در مصاحبه‌ای در سال 2003، او درباره‌ی فلسفه‌ی آموزشی‌اش چنین گفت:‌ «قصد آن را داشتم که تمام چیزهای نادرست را با آموزش هنری‌ام درست کنم؛ اما دریافتم که‌ هنر را نمی‌توانید واقعاً آموزش دهید؛ تنها می‌توانید صحنه را برای آن آماده کنید.»

چرا بالدساری مهم است

بالدساری ــ که حتی وقتی شهرتش بیشتر و بیشتر می‌شد، ملایم و خوش‌طبع باقی ماند ــ پیش از آن‌که به‌عنوان یک هنرمند تحسین شود، در معلم‌بودن به موفقیت رسید. اولین اثر مهمش در سال 1970، یک قطعه‌ی دراماتیک هنری نمایشی با عنوان پروژه‌ی مرده‌سوزی[9]، شامل خراب‌کردن تمام چیزهایی بود که پیش‌تر به وجود آورده بود. بالدساری تک‌تک نقاشی‌هایی را که بین سال‌های 1953 و 1966 کشیده بود، سوزاند و خاکستر آن‌ها  را به شکل کلوچه‌هایی پخت و آن‌ها  را در پژوهش هنر مفهومی سال 1970، با عنوان «اطلاعات»، در «موزه‌ی هنرهای مدرن» در نیویورک به نمایش گذاشت.

بالدساری در گفت‌وگو با وال‌استریت ژورنال گفت: «این کار نپذیرفتن چیزهایی بود که یاد گرفته بودم؛ این‌که  نقاشی و مجسمه‌سازی تنها شکل قابل قبول هنر هستند.» با این‌که او جوتو، گویا و هنری ماتیس را در جمله‌ی هنرمندان محبوبش به شمار می‌آورد، احساس می‌کرد ندایی او را به جابه‌جا­کردن مرزهای هنر فرامی‌خواند؛ در همین راستا، او به متولد‌شدن جنبش هنر مفهومی کمک کرد. سال‌ها بعد، کریستوفر نایت[10]، منتقد هنری مجله‌ی لس‌آنجلس تایمز از او به‌عنوان «احتمالاً تأثیرگذارترین هنرمند مفهومی آمریکا» نام برد.

چرا بالدساری مهم است

پروژه‌ی مرده‌سوزی، نقطه‌ی شروع زندگی حرفه‌ای او شد که با تجربیاتی آرام‌نشدنی و بی‌امان تعریف می‌شود. بالدساری در سالی که جایزه‌ی دوسالانه‌ی ونیز را به دست آورد، در گفت‌وگویی گفت: «من متوجه شدم هیچ‌کس نگاه نمی‌کند، هیچ‌کس اهمیت نمی‌دهد و من تلاش می‌کردم بفهمم هنر برای من چه معنایی دارد.»

از آن نقطه به بعد، هدف هنرمند کالیفرنیایی آرزوی یافتن پاسخ خود به این پرسش قدیمی بود که «هنر چیست و چه چیزی نیست». در این جست‌وجو، بالدساری خود را در فرهنگ رسانه‌های گروهی غرق کرد، نقاشان نشانه‌های تجاری را استخدام کرد تا آثارش را اجرا کنند، نقاشی‌های تأثیرگذار خلق کرد که نوشته را در کنار تصویر قرار می‌دادند، از همه‌چیز، از آثار استادان قدیم نقاشی تا عکس‌های فیلم تا ایموجی‌ها استفاده می‌کرد، (یک مایه‌ی متداول در آثار او محو و مبهم‌کردن چهره‌ی افراد در عکس‌های پیدا‌شده با دایره‌های رنگی بود ــ یک بار گفت به‌عنوان مردی در یادها خواهد ماند که «روی چهره‌ی افراد را با نقاطی می‌پوشاند.»)

چرا بالدساری مهم است

بالدساری در آن گفت‌وگو در ونیز اظهار کرد: «من راحت بی‌حوصله می‌شوم؛ دوست دارم کارهایی را انجام دهم که قبلاً امتحان نکرده‌ام.» او به‌طور ویژه، درباره‌ی تغییرات آبی آسمانی در سالن نمایش اصلی دوسالانه، صحبت می‌کرد ــ به گفته‌ی خودش، ساختار ستونی ساختمان را به همان شکل رها کرده بود تا همانند یک ویلای رمی ساحل مالیبو را تماشا کند (تصویرزیر) ــ اما این بیانیه‌ای است که در طول زندگی حرفه‌ای چند ده ساله‌اش روی تخته‌ای قرار داشت.

چرا بالدساری مهم است

او که استاد کلاژ و چاپ بود، بارها به نقاشی و مجسمه‌سازی بازگشت؛ عکاسی، کتاب، معماری، طراحی نمایشگاه و حتی طراحی اپلیکیشن را امتحان کرد، تنها با یک قانون: «هنر کسل‌کننده دیگر بس است.» عبارتی که از سال 1971 به امضای هنرمند[11] تبدیل شد و در مجموعه‌ی «موما» به‌عنوان یک اثر نگه‌داری می‌شود.

آثار بالدساری توسط مؤسسه‌های مهمی مانند «هرش‌هورن»[12]، موزه‌ی هنر لس‌آنجلس کانتی[13]، «دِ براد» در لس‌آنجلس و «موزه‌ی سالامون آر گوگنهایم»[14] در نیویورک نگه‌داری می‌شود؛ آثارش در نمایشگاه‌های معتبری مانند «کارنگی اینترنشنال»[15] در پیتسبورگ، دوسالانه‌ی «ویتنی در نیویورک» و «داکومنتا»[16] در کاسل آلمان به نمایش درآمده‌اند.

بازنگری مجموعه‌‌آثار سال‌های 1990 تا 1992 در «موزه‌ی هنرهای معاصر لس‌آنجلس»[17] به نمایش درآمد؛ هم‌چنین در موزه‌ی هنرهای مدرن سن فرانسیسکو، موزه‌ی هرش‌هورن و «باغ مجسمه‌ها» در واشینگتن دی‌سی، موزه‌ی هنرهای آمریکایی ویتنی نیویورک و موزه‌ی هنرهای معاصر مونترال. بازنگری مجموعه‌آثار مهم دیگری با عنوان «زیبایی ناب»، در سال 2009 ابتدا در گالری تیت مدرن لندن و پس از آن، طی بیش از دو سال، در «موزه‌ی هنرهای معاصر بارسلونا»[18]، موزه‌ی هنر لس‌آنجلس کانتی و «موزه‌ی هنر متروپولیتن نیویورک»[19] به نمایش درآمد.

چرا بالدساری مهم است

پیتر شلدال در ویلج ویس[20] درباره‌ی این هنرمند می‌نویسد: «بالدساری نقاشی نادرستی است که سرسپردگی به زیبایی‌شناسی نقصان، ژولیدگی و فردیت صرف را تنبیه می‌کند. او بارها تجربه‌ی احساس بی‌ارزشی توسط آن‌چه فرد دوست دارد را فرامی‌خواند: که به اندازه‌ی کافی خوب نیست، بی‌ارزش است، حتی جعلی است؛ که به عقیده‌ی من بسیار رایج است. این تجربه، برای بسیاری تلخ و زننده است؛ بالدساری آن را با شوخ‌طبعی تمام و کمال جذب می‌کند.» او در ادامه می‌نویسد: «توجه به آثار او ما را بهتر یا خوشحال‌تر نمی‌کند، اما طعم حقیقت را به یادمان می‌اندازد.»

پی‌نوشت:

[1]. John Baldesari

[2]. CalArts

[3]. UCLA

[4]. UC San Diego

[5]. Mike Kelley

[6]. David Salle

[7]. Barbara Bloom

[8]. Matt Mullican

[9]. Cremation Project

[10]. Christopher Knight

[11]. “No More Boring Art”

[12]. Hirshhorn

[13]. Los Angeles County Museum of Art

[14]. Solomon R. Guggenheim Museum

[15]. Carnegie International in Pittsburgh

[16]. documenta in Kassel

[17]. MOCA

[18]. MACBA

[19]. Metropolitan Museum of Art

[20]. Village voice

منبع:

(People (https://news.artnet.com/art-world/people

نویسنده:

Sarah Cascone

قسمت‌های بعدی این پرونده را اینجا دنبال کنید:

پرونده‌ی چرا بالدساری مهم است؟ | قسمت دوم

پرونده‌ی چرا بالدساری مهم است؟ | قسمت سوم

پرونده‌ی چرا بالدساری مهم است؟ | قسمت چهارم

نویسنده