گفتگو با سپهر علی‌محمدلو | لازمانی که در زمان اتفاق افتاد

گفتگو با سپهر علی‌محمدلو، به بهانه نمایش مجموعه اخیر در گالری سایه
هنر طبیعت‌گر‌ا‌ی‌غرب و دیدگاه‌های فلسفی نقاش
مجله هنرهای تجسمی آوام: به قلم نویسنده مخاطب فرانک فریدونی


گفتگوی فرانک فریدونی با سپهر علی‌محمدلو

نظام‌های بزرگ نظری، همواره در بینش ما نسبت به جهان تاثیرگذار بوده‌اند؛ به‌خصوص نتایج پژوهش‌های فیزیک و روانشناسی از اوایل سده‌ی بیستم تا امروز به مثابه‌ی سرمشق‌های مطلوبی برای اولین متاثران بینش‌های انقلابی، هنرمندان و روشنفکران بوده است، بر جهان‌نگری آن‌ها تاثیر گذاشته و دگرگونی‌های بنیادین در هنر به‌وجود آورده است.

سپهرعلی‌محمد‌لو از جمله هنرمندانی است که جهان هنر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی‌اش را بر فراز پژ‌وهش‌هایش در فلسفه، فیزیک و ر‌وانشناسی بنا نهاده است.

نقاشی و طراحی را ‌‌‌‌از دوران هنر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ستان، و در سال‌های آخر، فیلم‌سازی و انیمشن‌سا‌ز‌ی‌‌ را آغازکرد؛ از همان دو‌ر‌ان روایت و قصه‌گویی بسیار مورد توجه او بوده. شاید به نوعی توجه ویژه‌ی او به روایت، مبنای پرداختن وی به مدیوم‌های مختلف هنری باشد. در دوران هنر‌ستان ‌‌‌شخصیت هنری و روحیه‌ی جستجوگر خود را در کنار اساتیدی  بسط داد که در نظر آنان آموزش هنر نه به معنای متداول آن، بلکه زمینه‌ای مهیا برای بروز استعدادهای هنرجویان است. در مورد اساتید خود در آن دوران می‌گوید: «معلم طراحی بیش از آن‌که کاسه کوزه کشیدن را یادمان دهد دربار‌ه‌ی معنویات هنر با ما سخن می‌گفت و مسیر را برای ‌پروراندن شخصیت هنری ما هموار می‌کرد.»

گفتگوی فرانک فریدونی با سپهر علی‌محمدلو

مدیوم‌ها وشیوه‌های مختلف، کار کردن با بسیاری از اساتید مطرح… اینهمه تنوع از کجا می‌آید؟

بله، کارکردن‌‌‌ با یک مدیوم من را ‌راضی نمی‌کند. به نظر‌م سهل‌الوصول بودن تکنیک ومتریال‌ها در دنیای معاصر می‌تواند به ما کمک کند که به شکل‌های مختلف بیان کنیم‌.‌ شما می‌توانید با دوربین موبایل‌تان فیلم بسازید و عکاسی کنید. مرزها و محدودیت‌ها از بین رفته‌اند.

در آن سال‌ها به کلاس‌های مختلف طراحی می‌رفتم با بهترین اساتید کار کردم اما روش‌های تدریس در کلاس‌ها  برای من اغنا کننده نبود. بیشتر آموزش‌ها، استنباط‌های شخصی اساتید از هنر بود. کم کم با نقاشی باروک (baroque) و آکادمیسیسم (academicism) فرانسه آشنا و علاقه‌مند شدم. مفهوم آکادمیسم برایم جذاب بود. اینکه تجربیات تاریخی هنر طبیعت‌گر‌ا‌ی‌غرب را با روش آزموده شده به شما منتقل می‌کند. تئوری فضای نامتناهی نیوتن، عقل‌گرایان فرانسوی و میمسیسی (mimesis) که در نقاشی باروک می‌بینید، همه و همه در آموزش آکادمیک وجود دارد که استباط شخصی نیست بلکه یک جریان تاریخی است.

و انیمیشن را چطور شروع کردید؟

انیمیشن را در کانون پرورش فکری شروع کردم. حدود سال ۷۲ در آن زمان نه کامپیوتر وجود داشت و نه تری‌دی‌مکس… با دست طراحی، و با سی و پنج فیلمبرداری، و در آپارات نگاه می‌کردیم.

بعدها که همه چیز تکنولوژیک‌تر شد و ابزارها نرم‌افز‌اری شدند، با این‌که کار با ابزارهای دیجیتال را خوب می‌دانستم ولی از  لحاظ حسی از انیمیشن دیجیتال مرسوم فاصله گرفتم.

گفتگوی فرانک فریدونی با سپهر علی‌محمدلو

هنر محصول شرایط فکر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اجتماعی جامعه است، این نحوه‌ی ارتباط برای شما چطور بوده؟

من از نسل انقلابم. چهار سالم بود که انقلاب شد. من در آرمانگرایی‌های یک خانواده‌ی انقلابی رشد کرده بودم. با اندیشه‌های مارکس رشد کرده بودم و با فلسفه خواندن پرده‌های ایدئولوژیک برایم کنار رفت و حقیقت جهانی که می‌بینم آشکار شد. در دوران جنگ با اینکه من خیلی کم سن بودم ویرانی‌های جنگ و حتی تجربه‌ی مشاهده از نزدیک بیرون آوردن اجساد از زیر آوار در بمباران شهرها تاثیر زیادی در من گذاشت. مدتی در آتلیه‌ی عکاسی یکی از بستگان نزدیک کار می‌کردم که عکس‌های کشته‌های جنگ را در کنار عکس‌های عروسی و تولد چاپ می‌کردند و من در آنجا مسئول قیچی کردن عکس‌ها بودم.

مخاطبانم به من می‌گویند که وحشت و خشم را در کارهای من می‌بینند. اما من نمی‌خواهم خشم و یا وحشتی منتقل کنم. این انعکاس تاریخ ۵۰ سال اخیر جامعه‌ای است که درآن زندگی می‌کنم و تلاش من این است که  یک محدوده‌ی زمانی از زندگی را، یک روایت کوتاه را و یا توصیفی از یک اتفاق را منجمد کنم. .در واقع أثار نقاشی من لازمانی‌ست که در زمان اتفاق افتاده… و این ثبت گسستگی در زمان همان رنگ و بوی معنوی که من می‌خواهم به کارم می‌دهد. و این چیزیست که می‌خواهم. شاید در آینده این روایت را در شکلی انتزاعی‌تر و یا شاید خیلی خلاصه‌تر نمایش بدهم اما من مجذوب نور، فضا و معنویت نقاشی باروک هستم. و این چیزی فراتر از لذت نفاشی به من می‌دهد که می‌تواند یک پژوهش و مطالعه‌ی معنو‌ی باشد.

مفهوم درهم تنیدگی در کارهای شما چیست؟

این‌که این فرایند کوانتومی در لازمان اتفاق می‌افتد مسئله‌ایست که ذهنم را به خودش مشغول کرده. این فرایندیست که شما هم در روزمره می‌توانید آن را حس کنید. گویی که در ذات ما پدیده‌ای هست که محدود به زمان نیست. المانِ چشم و تکرار آن برای خودم این معنی را دارد. در آینده بشر پاسخ بسیاری ‌از سئوالاتش را که پس از مرگ باید به حقیقت آن پی‌ببرد، از علم خواهد گرفت.

گفتگوی فرانک فریدونی با سپهر علی‌محمدلو

در هم تنیدگی را می‌شود درمورد همه‌ی اجزاء جهان گسترش داد، آیا ترجیح‌تان در حال حاضر انسان است؟

بله. من روایت را دوست‌دارم، به کنش و واکنش‌های انسان‌ها علاقه‌مندم. و کارهای بعدی من روایی‌تر خواهند بود. فکر می‌کنم با منجمد کردن زمان در یک روایت بشود هویت غیرمادی شخصیت‌های آن روایت را نمایش داد.

آیا تمهیداتی دارید که این گستردگی فرم و ثبت زمان را در مورد‌ رنگ و فضای کارتان هم به کار ببرید؟

بله به مورد خوبی اشاره کردید. این چیزی هست که در حال مطالعه و فکر روی آن هستم.

در حال حاضر هنر ایران به چه شکلی در حال گذران مدرنیته‌ است و هنرمندان و روشنفکران در چه وضعیتی نسبت به این موضوع هستند؟

اساسا ریشه‌ی همه‌ی این‌ها نو‌عی خودآگاهی است. و این خودآگاهی نسبت به گذشته سرعت بیشتری در بین مردم پیدا کرده. من مردم را در دهه‌ی هفتاد و هشتاد به یاد دارم. رشد آگاهی سرعت بیشتری نسبت به آن ‌زمان پیدا کرده. در مدتی که ترکیه زندگی می‌کردم، متوجه شدم سبک زندگی آنها به ما بسیار شبیه است ولی اساسا فرهنگ ما مقوله‌ی دیگری‌ست. من جو روشنفکر‌ی آنجا را بررسی کردم؛ و به ایرانی بودنم بالیدم. ما از نظر فرهنگی بسیار جلوترهستیم.

گفتگوی فرانک فریدونی با سپهر علی‌محمدلو

و مولفه‌هایی که می‌تواند این سرعت را بیشتر کند؟

چیزی‌که تجربه ثابت کرده، معیشت و اقتصاد در دوران پیش از انقلاب جاهایی توسعه بود ولی از لحاظ سیاسی و فکری توسعه‌ای نبود. اما چون وضعیت معیشتی مردم خوب بود، همه در جستجوی چیزی فراتر از مادیات بودند. شما اگر میخواهید یک موجود یا ارگانیسم را از هر جهت بکشید، پیدا کردن غذا را برایش سخت کنید.

بله ما با کل جریان مدرنیته فاصله‌ی وحشتناکی داریم. هنر مدرن درجایگاه واقعی خودش نقش‌اش را بازی کرده ولی برای ما نه.

به نظر شما مدرنیته توانسته از ما انسان بهتر‌ی بسازد؟

من کلا با مدرنیسم مشکل دارم. تعریفی که از جهان دارد ناقص است. مدرنیسم آمده بود انقلاب کند. نظم کهنه را کنار بزند و نظم نوین برقرار کند. ولی به نظر من هنوز نظم کهنه کامل‌تر است. و مدرنیسم نتوانسته نظم تازه‌ای همسنگ با نظم کهن برپا کند.

مدرنیسم تا حدودی معنویت را ازما گرفته واصولا آدم‌ها برای یافتن معنویت به دوران پیشامدرن رجوع می‌کنند.

کامل بودن نظم کهنه که به آن اشاره کردید، این دیدگاه ایده‌آل شما به جهان است؟

برای من بزرگترین سوال این است که آیا عالمی محاط‌ بر عالمی که ما در آن زندگی می‌کنیم وجود دارد؟ من به واسطه‌ی اپیستمه‌ای (episteme) که برای خودم تعریف کردم، ما با حواس پنجگانه و عقل نمی‌توانیم جهان اطرافمان را بشناسیم. ما حس‌هایی داریم که با زبان نمی‌شود بیان کرد. عاشق می‌شویم و نقاشی می‌کنیم. این‌ها رنگ و بوی مادی ندارند.

گفتگوی فرانک فریدونی با سپهر علی‌محمدلو

گفتگوهای دیگر با هنرمندان را اینجا بخوانید.