پرسپکتیو شمایلشناسانه | خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی
نوشتهی مایکل آن هالی[۱]
بخش هجدهم
اروین پانوفسکی ترجمه ندا اخوان اقدم، نشر چشمه
مجله هنرهای تجسمی آوام: تلخیص نیلوفر تقیپور
«اگر سرانجام در حوزهی پدیدارهای اصلی نظمی بیابم تنها از سر تسلیم است، اما تفاوت فاحشی میان تسلیم من در محدودهی انسانیت فرضی و تسلیم من در محدودهی فرضی فردیت وجود دارد.»
گوته
بخش پایانی کتاب معنا در هنرهای تجسمی نوشتهی اَن مایکل هالی[۱] دربارهی پانوفسکی است که در سال ۱۹۸۴ نوشته شده است. او مورخ هنر و اهل آمریکاست که در سال ۱۹۸۱ رسالهی دکترای خود را در زمینهی تاریخ هنر از دانشگاه کرنل نیویورک با عنوان «تئوریهای هنر اروین پانوفسکی» به پایان رسانده است.
از نظر هالی، پانوفسکی معتقد بود که اثر هنری نمایشگر موضوعات متفاوتی است. تنها یکی از آنها سوژهای است که بازنمایی میشود و هنر به مجموعهنشانههای فرهنگی گواهی میدهد. بدون شک پانوفسکی برتری خاصی به معنای فلسفی نهان در طرحهای تحقیقاتی خود بخشید و این سنت تحلیلی یادگار او دانسته میشود. اغلب چنین به نظر میرسد که تأثیر یک اثر به مدتزمانی که به آن نگاه میکنیم وابسته نیست؛ بلکه به مقدار مطالبی که میخوانیم بستگی دارد. برای یک آشنا با آثار اولیهی پانوفسکی در واقع این شناخت ناامیدکننده است. هالی بیان میکند که بهعنوان نمونه برای آنگونه از تاریخ هنر که در نیمهی دوم مقاله دربارهی پرسپکتیو یا در مقدمهی مطالعاتی در شمایلشناسی تصویر شدهاند، چه رخ داد؟
بیتردید روشهای تحلیلی پیشنهادی آزمایشی بودند، اما دستکم وجود داشتند. وقتی پانوفسکی از درک فلسفی آثار هنری میگوید تنها به موازنههای طراحیشده میان آموزه و سوژهی نقاشیشده اشاره نمیکند و میپرسد چگونه معنای یک اثر میتواند تا این اندازه محدود شود؟
هالی در اواسط مبحث نظریات هنر و نشانهشناسی اشاراتی به خاستگاههای موضوعی اندیشهی علم [۲] اثر جرالد هولتون[۳] و نظم اشیاء[۴] اثر میشل فوکو[۵] میکند و معتقد است نهفقط برای اینکه آنان انتشار یافتهاند تا آوانگارد را در نظریهای بازنمایانه نمایش دهند، بلکه به این علت که کمی دقت آنان میتواند توجه ما را به چارچوب مقالات نظری اولیهی پانوفسکی دوباره جلب نماید.
هالی توصیفی از هولتون ارائه میدهد، مبنی بر اینکه او به روش کارهای علمی ذهن علاقهمند است و میگوید که بهطورکلی انسان روشنفکر جهان را در نظر میگیرد و از آن در سه سطح بهرهبرداری میکند؛ دو سطح اولیهی آن را به طور خلاصه چنین توصیف میکند: ۱. تجربی: منتج از احساسات، تجربه، واقعیتها و آزمایشها که به مثابه مرحلهی پیشاشمایلنگاری پانوفسکی است. (مشاهدات همانچیزهایی است که از تجربهی حسی مشتق میشود.) ۲. تحلیلی: برای درک سطح اول خرد، منطق، حس مشترک، فرضیهها، تعمیم را به کار میبندد که با سطح نخست سازگار است. این سطح به درک نظریهپردازی دربارهی موارد و اهمیت تشخیص ابتدایی آن است که هولتون این دو سطح را لزوماً متوالی در نظر نمیگیرد و حقیقتاً میتوانیم با ارجاع به اصطلاحاتی مقرر شده از پیش، جهان را تجربه کنیم. ۳. موضوعی: باورها، فرضیهها، انتظارها، تعصبها، حسهای شهودی، تمایلهای اساسی ذهن (قابل قیاس با سطح سوم پانوفسکی) است و در کل حاکی از حضور پیشفرضهاست که برای اندیشهی علمی، پدیداری غیرقابل اجتناب است.
جهان خارج نسبت به احساسات برای توجیه پژوهش اتفاقی بینهایت پیچیده است؛ باید از جایی آغار کرد. نقشهی موضوعی که جزئیات آن بعدها با تحقیق طبیعی علمی در سطوح اول و دوم شرح داده میشوند، در واقع دانشمند را مجبور میکنند تا اطلاعاتی را با یک توجه ریشهدار ابتداییتر در نیازهای فراعلمی در نظر بگیرد. هولتون اشاره میکند که سطوح اول و دوم خیلی بیشتر در معرض تغییرات اندازه و گستره قرار میگیرند، درحالیکه موضوعات بسیار آهسته تغییر میکنند.
پینوشت:
[۱]. Michael Ann Holly
[۲]. Thematic origins of scientific thought
[۳]. Gerald Holton
[۴]. The Order of Things
[۵]. Michel Foucault
شماره های قبلی این پرونده را در لینکهای زیر مشاهده کنید:
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش اول
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش دوم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش سوم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش چهارم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش پنجم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش ششم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش هفتم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش هشتم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش نهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش دهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش یازدهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش دوازدهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش سیزدهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش چهاردهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش پانزدهم