دربارهی پانوفسکی | خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی
نوشتهی مایکل آن هالی[۱]
بخش نوزدهم
اروین پانوفسکی ترجمه ندا اخوان اقدم، نشر چشمه
مجله هنرهای تجسمی آوام: تلخیص نیلوفر تقیپور
«اگر سرانجام در حوزهی پدیدارهای اصلی نظمی بیابم تنها از سر تسلیم است، اما تفاوت فاحشی میان تسلیم من در محدودهی انسانیت فرضی و تسلیم من در محدودۀ فرضی فردیت وجود دارد.»
گوته
بخش پایانی کتاب معنا در هنرهای تجسمی نوشتهی اَن مایکل هالی[۱] دربارهی پانوفسکی است که در سال ۱۹۸۴ نوشته شده است. او مورخ هنر و اهل آمریکاست که در سال ۱۹۸۱ رسالهی دکترای خود را در زمینهی تاریخ هنر از دانشگاه کرنل نیویورک با عنوان «تئوریهای هنر اروین پانوفسکی» به پایان رسانده است.
جالب است که هالی در این بخش به نمونهی موضوعات معاصر اشاره میکند: ۱. باور به نظم امور که یک پایهی عددی دارد، باور به سودمندی ریاضیات بهعنوان یک سیستم توصیفی ۲. از زمان فروید، اعتقاد به ناخودآگاه؛ در ادامه اشاراتی میکند به مثال تاریخی معتبر؛ تا زمان کوپرنیک مفهوم حاکم بر جهان که به مرکزیت زمین قائل بود و اکتشافات اخترشناسانه که نتیجهی آن تفاوت میان اندیشهی اومانیستی و علمی است.
در ادامه پلی میزند به نظریات پانوفسکی که معتقد است در یک سطح اساسیتر همزمان اومانیست و دانشمند میتوانند تجربیات خود را به اشتراک گذاشته و مبادله کنند، با وجود این مسائلی آنقدر عمومی وجود دارد که به تمام تلاشهای بشر برای تبدیل به بینظمی به کیهان اثر میگذارد اما تلاش آنها میتواند در موضوع متفاوت باشد.
در جستوجوی معناهای ذاتی یا مفاهیم است که رشتههای متفاوت اومانیستی به جای اینکه در خدمت هم باشند در یک سطح مشترک با یکدیگر تلاقی میکنند. مورخ هنر باید آنچه را فکر میکند معنای ذاتی اثر یا گروهی از آثار که توجه را به خود جلب کرده کنترل کند. در نقطهی مقابل، خلاف آنچه میاندیشد این معنای ذاتی است که بهمثابه اسناد کثیر مربوط به تمدن، از لحاظ تاریخی به آن اثر یا گروهی از آثار تعلق دارد. همزمان او میتواند بر اسنادی که شواهدی از گرایشهای اجتماعی، فلسفی، مذهبی، شاعرانه و سیاسی آن دوره و منطقه مسلط شود.
هالی مینویسد در نتیجه فهمیدیم که سطح شمایلشناسانه یک مرحلهی پایانی نیست بلکه آغاز است و مورخ هنر به توالی، به همان حس شهودی دربارهی اصول اساسی دست یافته است که هنرمند در آغاز داشته است. شاید جستوجو در ساختار ژرف یک اثر منجر به مسائل و گرفتاریهایی در تحقیق تاریخی هنر شود؛ زیرا بیشتر مورخان هنر مطمئن میشوند که سطح شمایلشناسانه بهطور گذرا نشانگر گزارههای آن در خصوص معانی فرهنگی است.
جولیو آرگن، پانوفسکی را سوسور تاریخ هنر میدانست. با بیان اینکه مضمون یک اثر نمیتواند تنها محدود به موضوعات ادبی باشد، اینکه در واقع معنایی فراتر از شمایلنگاری وجود دارد. نشانهشناسی و شمایلشناسی در آشکارسازی ساختار ژرف محصولات فرهنگی با هم مشترکاند؛ اما همانطور که کریستین هازنمولر[۲] اشاره کرده برای اینکه آثار پانوفسکی را نشانهشناسی صرف بدانیم مشکلاتی وجود دارد، چراکه روش معمول تفسیری تجدیدنظرطلبانه به خوانش همهی آثار بهعنوان شرحی بر مشکلات معرفتشناختی متعلق به خودش دارد.
نشانهشناسی معاصر بر این فرض است که هر موضوع خارج از خودش قابل تبیین نیست، اما شمایلشناسی بهعنوان یک روش تفسیری ملاحظهکارتر و میانهروتر است. همان روشی است که مدلول را آشکار میسازد و در آن دال نقش خود را ایفا میکند. تاریخ اندیشه تنها یک شاهد نیست بلکه صورتی از تبیین است؛ زبان هنر در اصطلاح نشانهشناسی زبان بینامتنی اثر، در محیطی بدون منفذ ایجاد نمیشود. بافت تاریخی زمانی ایجاد میشود که مورخ هنر به بررسی ساختار اثر یعنی همان ساختار مشهود آن میپردازد و از قوانین معناشناختی و نحوی که بدان میپردازد درکی داشته باشد. به نقل از پانوفسکی هرگز نمیتوانیم «یک توصیف صحیح پیشاشمایلنگارانه از یک اثر بدون حدسزدن مکان تاریخی آن ارائه دهیم.»
پینوشت:
[۱]. Michael Ann Holly
[۲]. Christine Hasenmueller
شماره های قبلی این پرونده را در لینکهای زیر مشاهده کنید:
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش اول
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش دوم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش سوم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش چهارم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش پنجم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش ششم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش هفتم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش هشتم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش نهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش دهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش یازدهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش دوازدهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش سیزدهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش چهاردهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش پانزدهم
خلاصه کتاب معنا در هنرهای تجسمی | بخش شانزدهم