جان کاتن دِنا و ساختار اجتماعی موزهها
مقالههایی از کتاب ۱۲ نظریهپرداز حوزه موزه در حال بازی | قسمت ششم
مجله هنرهای تجسمی آوام: ترجمهی آزاده حاج اسفندیاری
John cotton dana
جان کاتن دِنا (۱۹۲۹-۱۸۵۶)، مدیر موزه و کتابخانهی آمریکایی کوشید این دو مؤسسهی فرهنگی را با زندگی روزمرهی مردم مرتبط سازد. وی در اوایل قرن بیستم، در نمایشگاههای هنری که برپا کرد از مردم آمریکا میخواست منابعی که هر روزه در اختیارشان قرار میگیرد را با دقت بررسی کرده و بشناسند. وی احساس میکرد که یک موزه در کنار مفید بودن باید در دسترس نیز باشد و بتواند نیازها و خلاقیتهای جامعهی پیرامون خود را منعکس نماید. دیدگاه دنا در مورد پتانسیل موزهها در الهامبخشی و اطلاعرسانی، بوجود آورندهی ویژگیهای مهم موزههای معاصر است که اغلب مورد توجه ما هستند. در شرایطی که به دلیل وجود محدودیتهای مالی برگزاری نمایشگاههای پرجاذبه و موفق که مدتها ابزار بسیاری از موزهها برای جلب مخاطبان بوده غیرممکن شده، توصیه میشود که به سخنان دنا در مورد استفاده از منابع محلی خود توجه بیشتری داشته باشیم. کارمندان بخش آموزش موزهها بواسطهی سپری کردن زمان بیشتر در بخشهای مختلف موزه نقش بسیار مؤثری در این زمینه دارند. تجربیات دنا در کار با مؤسسات مختلف و فعال در حوزهی آموزش جهت برپایی نمایشگاههای آموزشمحور تفکر وی را تبدیل به الگویی مناسب برای مربیان موزهها کرده است. دنا در پی آن بود تا هنر را به اندازهی کتاب برای همگان قابل دسترس کند.
دنا در دههی پنجم زندگی خود و زمانی که موزهی هنر نیوآرک را در سال ۱۹۰۹ تأسیس کرد، وارد دنیای مدیریت موزه شد. وی توانست همزمان با آن کتابخانهی عمومی نیوآرک را به یکی از موفقترین کتابخانههای کشور بدل کند. دنا با نگاهی مشتاق به مخالفان خود در جامعهی طبقاتی کوشید تا تصویر جدیدی از نقش موزه ارائه دهد. وقتی دنا وارد صحنه شد، موزهها اغلب در حاشیهی شهرها قرار داشتند و یا در پارکها جدا افتاده و فقط با کالسکه قابل دسترسی بودند. وی از غیرقابل دسترس بودن مؤسساتی که برای خدمت به مردم فعالیت میکردند و فقط نیاز نخبگان را برآورده میکردند ابراز ناراحتی میکرد. وی عادت آمریکاییهای ثروتمند و علاقهی آنها به خرید نقاشی رنگ روغن و مجسمه را زیر سؤال برد. دنا از اهمیت برگزاری نمایشگاه و رشتهی طراحی صنعتی حمایت میکرد و از سایر مؤسسات میخواست تا ایدههای خود را دربارهی آنچه که شایستهی نمایش در موزه است گسترش دهند. او نخستین کسی بود که هنرهای عامیانه و محلی و هنرمندان آمریکایی را معرفی کرد و درمورد لزوم حمایت مالی و تشویق هنرمندان محلی به طور گسترده نوشت. او به هیچ وجه با نمایش آثار باستانی و تاریخی مخالف نبود و معتقد بود که میتوان با مقایسهی مدلهای قدیمی و جدید یک شیء مطالب بسیار زیادی آموخت.
بسیاری از ایدههای دنا در مورد چگونگی جلب هر چه بیشتر توجه مردم، در طول سالها فعالیت وی به عنوان کتابدار و مدیر کتابخانه شکل گرفتند. وی احساس کرد سیستم مدارس دولتی، موزهها و کتابخانهها باید در یکدیگر ادغام شوند تا از منابع مشترک خود به بهترین نحو استفاده کنند و در نهایت توانست از طریق کارهای خود در موزهی نیوآرک آن را تحقق بخشد. دنا معتقد بود که ارائهی برنامههای آموزشی در حوزهی هنر راهی برای تعامل و اطلاعرسانی به مردم و به ویژه کودکان است. از آنجایی که دنا آرمانهای جهانی را پیشبینی کرده بود که به یک زمان، مکان یا فرهنگ خاص تعلق نداشتند، احساس میشود که سخنان او در آغاز قرن بیستم به همان اندازه به قرن بیست و یکم نیز مربوط میشوند.
زمانی که دنا مدیر موزهی نیوآرک بود، جمعیت مهاجران این شهر عمدتاً اروپاییان طبقهی کارگر بودند. اکنون نیوآرک متشکل از یک جامعهی عمدتاً آمریکایی آفریقایی است، و کارمندان، بازدیدکنندگان و برنامههای موزه فعلی نشان دهندهی این مطلب هستند.
پینوشت:
نویسنده: ماریسا کوروین | Marissa Corwin
منبع: https://educate.bankstreet.edu/faculty-staff/9/
قسمتهای قبلی این پرونده را در لینک زیر بخوانید:
آیا موزهها میتوانند کلاس درس باشند؟
ارتباط آموزش و پرورش با زندگی روزمره
تاثیر برخورد مستقیم دانشآموزان با آثار هنری، در آموزش و پرورش