خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران | قسمت هفتم
نویسنده: هادی بابایی فلاح | انتشارات امیرکبیر
مجله هنرهای تجسمی آوام: تلخیص نویسنده مخاطب مرضیه حیدرپور
منتقدان، یکی ازحلقههای ارتباطی مهم میان نگارخانهها و مخاطبان هستند. آنها با نقد و تفسیر نمایشگاههای مهم و حتی نامگذاری مکاتب و جریانهای هنری، نقشی کلیدی را در معرفی هنرمندان و جریانهای هنری ایفامیکنند.
واژه “امپرسیونیسم” به عنوان یکی ازجریانهای مهم هنرمدرن، به واسطه نگاه منتقدانه و حتی تمسخرآمیز یک منتقد و روزنامه نگار به نام “لویی لورا” درتاریخ ثبتشد. مقاله نقاشان کوبیست اپلینر نیز به معرفی جریان هنری کوبیسم کمک شایان توجهیکرد اصطلاح سورئالیسم نیز نخستین بار توسط اپلینر بهکاربردهشد. نامگذاری سبک فوویسم نیز برعهده لویوسل (منتقد و روزنامهنگار) بود.
پیوریسم یا نابگرایی نیز جنبشی است که پس ازبرگزاری یک نمایشگاه و انتشار کتاب پساکوبیسم توسط لوکوربوزیه و ازانفان در فرانسه پدیدامد. پوریسم برآن بود که به نوعی کوبیسم دستبزند.
در ایران نیز چند منتقد روزنامهنگارپیشرو، دست به فعالیتهایی ازاین دستزدهاند؛ کریم امامی یکی ازشاخصترین این منتقدان است که نامگذاری چند جریان هنری ازجمله نقاشی سقاخانه را برعهدهداشتهاست.
در سالهای دور، هدف ازنگارش نقد درباره نمایشگاههای هنرتجسمی، بیشتر از هرچیز آشنا نمودن مخاطب با سبک آثار و فضای ذهنی هنرمند بود. این نقدها عمدتا توسط افراد صاحبنظر و شناختهشده فرهنگی و هنری نگارش پیداکرده و از اینرو مخاطب بیشتری داشت و تاثیرات پایدارتری نیز از خود باقی میگذاشت.
در دهههای اول و تا حدودی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نقدها همچنان عیار بالاییداشتند، تا اینکه به مرور با کاهش حضور افراد شناختهشده، تاثیرگذاری نقدها نیز کاهش پیداکرد. نقدهای منتقدان در نشریات تخصصی، علیرغم اوجگیری کیفیوکمی در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد خورشیدی، به بسیاری از دلایل ازجمله گسترش دنیای مجازی و ورود نقدهای نه چندان جدی به این عرصه، دچار ضعف و کاهش چشمگیری شد. نقد اثار مربوط به نسل اول هنرمندان مدرن، علاوه برنقد اثر، توضیحاتی آموزنده نیزدرباره هنرمدرن داشت. نآشنایی بافت اصلی مردم و جامعه هنری ایران با وقایع مربوط به هنرهای جدید درغرب از یکسو و علاقهمندی شدید هنرمندان هنرهای تجسمی به بازیابی تکنیکها و تفکرات نقاشی مدرن ازسوی دیگر باعث شد تا عموم مخاطبان نمایشگاهها، برای برقراری ارتباط با اثار، نیازمند کمکهایی درقالب نقدها و کاتالوگهای نمایشگاهی باشند.
تجربههای تاریخی نشانداده که یکی از مولفههای مهم برای هویتیابی یک جریان هنری، استفاده درست از نقش واسطهای رسانهها و تبلیغات است. جریانهای هنری نه فقط از طریق نمایش بیسروصدا در پستوی آتلیه نقاشان یا نگارخانهها، بلکه از طریق رسانهای شدن و تبلیغات صحیح مجال دیدهشدن پیدامیکنند. از همین روست که وجود رسانههای مستقل و متخصص در زمینههای هنرهای تجسمی، نقشی اساسی را در زمینه رونق یافتن نمایشهای نگارخانهای بر عهدهدارند.
فعالیت مدرنیستهای ایران برخلاف آنچه تصورمیشد، محدود به واردکردن تجربههای غرب نبود. بلکه تلاشیبود برای شکستن رکود و انفعال حاکم بر هنرهای تجسمی و تزریق خونی جدید به آن. نگاه پیشرو و درعینحال ریشهدار این هنرمندان در کلام چند تن از آنها تجلی پیداکردهاست.
نقش واسطهای مسئولان حکومتی
در چند دهه اخیر، از بین مسئولان حکومتی، فقط مسئولان وزارت (تعداد محدودی ازاعضای شورای شهر) در اختتامیه یا افتتاحیه نمایشگاهها شرکت کردهاند؛ آن هم تنها در نگارخانههای دولتی و نیمه دولتی و بدون هیچگونه تاثیری مثبت درحوزه فرهنگ و یا حمایت و خرید آثارشاخص برای مجموعههایشان. دهههای قبلتر وضعیت دیگری حاکم بود. دراین سالها، به ویژه در دهههای چهل و پنجاه خورشیدی، حضور مستمر مسئولان حکومتی در مراسم افتتاحیه نگارخانهها و خرید آثار هنرمندان، فرهنگی مستمر را بهوجودآورده و به دیگر خانوادههای حکومتی نیز سرایت کردهبود. نگارخانههای نزدیک به مسئولان، مدیران و همچنین افراد سرشناس فرهنگی، بیشترین توجه بازدیدکنندگان رابه خود جلبمیکرد.
نقش واسطهای مسائل اقتصادی
پیش ازشکلگیری نگارخانهها، مجموعهداری امری رایج درکشورهای اروپایی بود، فعالیتی که خواهناخواه با دلالی و دادوستد آثارهنری همراه بودهاست. وظیفه دلالان هنر این بوده که میان هنرمندان و خریداران آثار هنری یا میان دو مجموعهدار ارتباط برقرارکنند. دلالان هنر، علاوهبر کشف استعدادهای جدید، آگاهی مناسبی از رشتههای هنری و آثار ناب هر حوزه داشتهاست. با رشد فعالیت نگارخانهها، برخی دلالان هنری، خود دست به تاسیس نگارخانه زدند.
دلالان حرفهای که با فروپاشی امپراتوری روم ناپدید شدهبودند، اندک زمانی پس از پیدایی مجموعهداران بزرگ، از نو رخنمودند. اما درواقع آغاز تاریخ سوداگری هنر به سده شانزده میلادی بازمیگردد. تضعیف تدریجی اصناف و افزایش شمار مجموعهداران و سیاحان، به ازدیاد متقاضیان آثار هنری میانجامد. در سده هجدهم با از میانرفتن انحصار هنرپروری لویی چهاردهم، هستههای جدیدی پیرامون شماری مجموعهدار پاریسی شکلگرفت. اما در سده نوزدهم، عصر جدیدی در سوداگری هنر آغازشد که برای هنرمندان نوآور اهمیت بسیارداشت. این تحول ناشی از فاصلهای بود که میان هنر رسمی اکادمیها -که همچنان هنرپروری را در انحصارداشتند- و هنر پیشرو پدیدار شدهبود.
در ایران نگارخانه بورکز یکی از اولین نگارخانههایی است که توانست به اقتصاد هنرهای جدید سروشکلی منظم ببخشد. عمده آثار به فروشرفته در این نگارخانه، مربوط به نقاشیهای هنرمندان جنبش نوگرای ایران بود.
فعالیت اقتصادی نگارخانهها در ایران، قانون تخصصی و چارچوب مشخصی ندارد؛ همین نداشتن چهارچوب قانونی، موجب زیرزمینی شدن بسیاری از دادوستدها و مبهم ماندن آنها شدهاست.
هدف اصلی نگارخانههای دولتی، ترویج و حمایت از شاخصههای هنری تایید شده و رسمی کشوراست. ظاهرا کافیبودن بودجههای مصوب و کفایت حقوق کارکنان، دلیلی را برای انجام کارهای اقتصادی در این نگارخانهها باقی نگذاشتهاست.
چند سالی است که حراجهای بزرگ هنری که برگزاری آنها درکشورهای غربی سابقهایی طولانی دارد، به ایران نیز راه پیداکردهاست. این حراجها که با نامهایی مثل”حراج اثارهنرمدرن ومعاصرایران” برگزارمیشود، بر فروش آثار نقاشی، مجسمه، عکاسی، نقاشیخط و حتی آثار خوشنویسی تمرکزدارد.
قسمتهای قبلی این خلاصه کتاب را در لینک زیر بخوانید:
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران، قسمت اول
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران، قسمت دوم
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران، قسمت سوم
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران، قسمت چهارم