از ظهور اولین نگارخانههای ایران تا شکلگیری جریانات هنر معاصر
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران | قسمت نهم و پایانی
نویسنده: هادی بابایی فلاح | انتشارات امیرکبیر
مجله هنرهای تجسمی آوام: تلخیص نویسنده مخاطب مرضیه حیدرپور
در بخش پایانی خلاصه این کتاب به اولین نگارخانههای ایران و نقش آنها در شکلگیری هنر مدرن و پست مدرن در ایران میپردازیم.
نقاشی معاصر ایران، به سه دوره قابلتقسیم است؛ دوره اول متعلق به کلاسیکگراییهایی است که عمدتاً توسط شاگردان کمالالملک پیگیری میشد.
دوره دوم، توجه جدی به هنر مدرن و بازخوانی و نشر جریانهای هنری معاصر غرب را مدنظر داشته و در دوره تاریخی پهلوی دوم را شامل میشده است. در این دوره، تقریباً همه جریانهای زیرمجموعه در هنر مدرن تجربه و بازخوانی شد.
دوره سوم از نقاشی معاصر ایران، با پیروزی انقلاب اسلامی آغازشده و تا حدود یک دهه ادامه پیدا کرد.
ورود هنر مدرن به ایران، در درجه اول نیازمند ورود تفکر مدرن بود. این تفکر در بخش هنر از طریق دانشآموختگان جوان دانشگاههای هنری، هنرمندان بازگشته از سفر اروپا و سفارتخانهها و انجمنهای فرهنگی مشترک ترویج شد. در میان نقاشان نوگرا، جلیل ضیاءپورعلاوه بر توجه به نمایش آثارش، بیشترین تلاش را برای ترویج تفکرات نو در دهههای بیستوسی خورشیدی به کاربست.
علاوه بر انجمن خروسجنگی که مدیریت آن بر عهده جلیل ضیاء پور بود یا حتی انجمنهای هنری جوانان، نگارخانه آپادانا اولین فضای مستقل هنری برای نسل اول هنرمندان نوگرای ایران بود که علاوه برنمایش آثار نقاشی، بحثوگفتگویی درباره جوانب مختلف هنر مدرن را جزو برنامههای خود داشت.
نگارخانههای دیگری هم پا به عرصه وجود گذاشتند، گالری استتیک یکی از این نگارخانهها و ظاهراً نخستین آنها بود که به همت مارکو گریگوریان در سال ۱۳۳۳ خورشیدی افتتاح شد. ژازه تباتبایی نیز گالری هنر جدید را در سال ۱۳۳۴ خورشیدی تأسیس کرد.
در ابتدای امر، فعالیتهای نوگرایانه با استقبال مالی و حمایتی مراکز دولتی مواجه نمیشد؛ اما بهمرورزمان، از سال ۱۳۳۲ خورشیدی، فضایی شکل گرفت که در آن بهتدریج سیاست فرهنگی کشور، هنرهای تجسمی، خاصه نقاشی را زیر چتر حمایت فرهنگ و هنر قرار دارد.
با برگزاری دوسالانهها در سال ۱۳۳۷ خورشیدی و شکلگیری نگارخانهها و فضاهای فرهنگی نیمهدولتی مثل آتلیه کبود، مسیر حمایت دولتی از فضاهای هنری مروج هنر نوگرا هموارتر شد.
جایگاه هنر مدرن تا پیروزی انقلاب اسلامی
تمرکز بر نوجویی باعث شد تا هنر مدرن، جریان غالب در نگارخانههای ایرانی تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی باشد و بیشتر فعالیتهای منتقدانه، تبلیغاتی و رسانهای نیز در راستای ترویج آن تنظیم شود.
سال ۱۳۳۷ خورشیدی، نقطه تحولی در عرصه فعالیت نمایشگاه بهحساب میآید، در این سال بیینال یا دوسالانه تهران نخستین بار توسط اداره کل هنرهای زیبا و با همکاری مارکو گریگوریان شکل گرفت و در این سال بیینال در کاخ ابیض گشایش یافت و هردو سال یکبار تا سال ۱۳۴۵ خورشیدی به کار خود ادامه داد.
نقاشی مدرن در ایران تا سالها محدود به باز کشف دستاوردهای غربی در حوزههای امپرسیونیسم، کوبیسم و سورئالیسم بود. تلاشها برای ایرانیزه کردن هنر مدرن در جریان بوده تا اینکه نقاشی سقاخانهای از درون تجربیات چند هنرمند نوگرا (پرویز تناولی مجسمهساز، حسین زنده رودی) بیرون آمد قرار دادن عناصرهنراسلامی و مایهگرفتن ازسبک آذینی آن از ویژگیهای مکتب سقاخانه به شمارمیآید.
ازدهه چهل خورشیدی با افزایش تعداد نگارخانهها، تحولات زیادی را درعملکرد نقاشان خارج ازاین حوزهها شاهد هستیم. ذهن مخاطبان عام، از طریق تبلیغات واتفاقات خاص به سوی نمایشگاهها جلب میشد.
نقش نگارخانهها در پیدایش هنر پستمدرن و جایگاه آن در ایران
باوجودی که نقاشی مدرن، چند دهه دیرتر به ایران راه یافت، عدهای معتقدند که همان نیز برداشتی ناقص و تنها در حوزه برداشتهای فرمی بوده است. واقعیت ورود پستمدرنیسم به نقاشی ایران نیز چنین وضعیت مبهمی دارد.
هویت پیدا کردن هنر پستمدرن نیز وابستگی زیادی با برپایی نمایشگاه دارد. دوباره در دوره پستمدرن توجه ویژهای به نمایش آثار در نمایشگاهها شد.
نگارخانهها و کلاسیکگرایی در ایران معاصر
تخریبها درباره کپی کار بودن کلاسیکگرایان و شاگردان کمالالملک ازیکسو و اولویت حرف نو برای نگارخانهداران از سوی دیگر، در کنار عدم استقبال اکثر مخاطبان نگارخانههای نوین از سروشکل عکسگونه نقاشیهای کلاسیک، موجب افت جایگاه کلاسیکگرایی در ایران پس ارسالهای دهه خورشیدی شد.
در سالهای متمادی، همچنان اهمیت چندانی به ابعاد هنری آثار کلاسیک داده نشده و نمایشگاههای متعلق به آثار این جریان هنری درنهایت سکوت برگزارمیشود.
نگارخانهها و هنرهای سنتی ایران معاصر
تا محدوده سالهای دهه چهل خورشیدی، آثار نمایش داده شده از نگارگری، شکل و سیاق سنتی سابق را داشته و آثاری در چهارچوب مکتب اصفهان ومکتب تهران را شامل میشد؛ اما از دهههای بعد دو رویکرد هنری نسبتاً جدید به شکل جدیتر وارد عرصه نمایش نگارخانهای شد. رویکرد اول از پایگاه هنر نوگرای ایران، برداشتهای بصری از نگارگری و نقاشی ایرانی را مدنظر داشت؛ و برداشت دوم، از پایگاه نگارگری با ایجاد برداشتهایی متناسب با تفکرات روز، فضایی همسو با تحولات اجتماعی جامعه ایران را هدف داد؛ و انتقال فضای حسی نگارگری به آثار معاصر را دغدغه اصلی خود قرار داده بود.
وضعیت نگارخانهها در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی
در فضای مبهم و خاص دهه اول انقلاب که دهه بدبینی به نگارخانههای خصوصی بازمانده از دوران پیش از انقلاب اسلامی و در مقابل، توجه به نگارخانههای دولتی بود، نگارخانهها ازنظر کمی شرایط مطلوبی نداشتند ولی ازنظر کیفی، نمایش هنرهای متکی بر موضوعات بومی ایرانی و اسلامی مورد تأکید قرار گرفت.
در محدوده دهه اول انقلاب تا نیمه دهه هفتاد خورشیدی، فرهنگسازی اصلی در عرصه هنر تجسمی بر عهده نگارخانههای دولتی بود. نگارخانههای خصوصی با نمایش متفرقه از آثار هنرمندان، کسب تجربههای جدید را در دستور کار خود داشتند. کلیدواژه اصلی فعالیتهای هنری این سالها، احساسگرایی بود.
در دهههای هشتاد و نود خورشیدی، ببیشترنگارخانههای دولتی و نیمهدولتی، علیرغم فعالیت مستمر، بازده هویتساز و جریانسازی ندارند. در آسیبشناسی دلیل این اتفاق، با مواردی از کمکاری افراد مسئول در حوزه فعالیت این نگارخانهها، بیتوجهی به نیازهای مخاطبان عام و خاص، در کنار بیتوجهی به مسئله تبلیغ مواجه میشویم. تعداد زیادی از نگارخانههای خصوصی تهران، با استفاده درست از فضاهایی بسیار کوچکتر و دورافتادهتر از این نگارخانههای دولتی و نیمهدولتی، تنها به دلیل تبلیغات و اطلاعرسانیهای مناسب، از استقبال انبوه مخاطبان برخوردار هستند.
قسمتهای قبلی این خلاصه کتاب را در لینک زیر بخوانید:
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران، قسمت اول
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران، قسمت دوم
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران، قسمت سوم
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران، قسمت چهارم
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران، قسمت پنجم
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران، قسمت ششم