دوره‌ی هلنیسم و شکل‌گیری موزه‌‌ها

دوره‌ی هلنیسم و شکل‌گیری موزه‌‌ها
خلاصه کتاب مبانی موزه داری |قسمت سوم
انتشارات سمت | دکتر یوسف منصورزاده، ابوالقاسم حاتمی
مجله هنرهای تجسمی آوام: تلخیص آزاده حاج اسفندیاری


هلنیسم

به تاریخ، ادبیات و فرهنگ یونان پس از اسکندر، هلنیسم گفته می‌شود. در دوره‌ی هلنیسم یونانیان از واقعیت تاریخی خود آگاه شده و به بازنگری، تجزیه‌وتحلیل خود پرداختند و ازآنجایی‌که شاهد اضمحلال شکوه تمدن خود بودند، آرزوی گذشته‌ی درخشان خود را داشتند، به آن می‌اندیشیدند و حسرت گذشته را می‌خوردند. معمولاً هر زمان که انسان خود را در بحران هویت می‌بیند به گذشته پناه می‌برد. در این دوره بود که توجه به آرشیوها، نوشته‌ها و آثار گذشته‌ی یونان و پیش از آن بیشتر شد. موزه‌ها به معنی واقعی خود شکل گرفتند و جمع‌آوری آثار هنری و علمی مربوط به گذشته شکلی حریصانه به خود گرفت.

در دوره‌ی هلنیسم یونانیان به یک عقلانیت تاریخی رسیدند و در زمان مواجهه با فشارهای روانی این دوره به گذشته پناه بردند، چراکه انسان زمانی که خود را در زمان حال در سختی و فشار می‌بیند و وضعیت موجود برایش غیرقابل‌تحمل و تغییر می‌شود مجبور است یا به گذشته پناه برد و یا به آینده.

اما در عصر کلاسیک چون چنین شرایطی حاکم نبود و انسان هنوز به عقلانیت تاریخی نرسیده بود و گذشته جنبه‌ی اساطیری داشت، نگاه‌ به گذشته بیشتر منفی بود و این‌گونه تصور می‌شد که زمان گذرا است و هر چیزی که گذرا است، با کمک استدلال قابل دانسته شدن خواهد بود. برای مثال افلاطون نه به گذشته و نه به حال، بلکه به آینده گرایش داشت. او مدینه‌ی فاضله‌ای را مطرح می‌کرد که انسان در آینده می‌تواند به آن دست یابد؛ اما در این دوره هلنیسم به گذشته می‌اندیشد، چراکه خاطرات گذشته و عصر کلاسیک در حافظه‌ی تاریخی آن‌ها زنده بود. در این دوره که دوره‌ی شکوفایی علم، هنر و دانش بود موزه‌ها به‌عنوان محصول این دوره‌ی تاریخی متناسب با شرایط اجتماعی شکل گرفتند. سه عامل مؤثر و مهم در شکل‌گیری موزه‌های این دوره:

۱- نگرش تاریخی: نگرش تاریخی در دوره‌ی هلنیسم که یک نگرش اومانیستی بود جایگزین نگرش اساطیری شد. در این نگرش، به‌جای خدایان و قهرمانان و موجودات مافوق طبیعی، انسان و زندگی وی موردتوجه قرار گرفت. این نگرش به تاریخ، کردارها، مقاصد، موفقیت‌ها و شکست‌های آدمی نظر دارد. هر چیزی که از انسان به‌جای مانده اهمیت و اصالت دارد.

۲- تجربه‌گرایی: رشد علمی و توجه به دانش همواره در ظهور موزه‌ها مؤثر بوده است. در هر دوره‌ای که ما با پیشرفت علم و دانش روبه‌رو هستیم، موزه‌ها به‌عنوان خانه‌های علوم (علوم تجربی و طبیعی) نیز ظهور کرده‌اند. توجه به علوم تجربی و ظهور موزه‌ها باهم مترادف هستند، علومی که عینی هستند و قابل‌مشاهده و ملموس به موزه نیاز دارند. توجه به علوم تجربی و طبیعی در یونان زمینه‌ی تاریخی بیشتری دارد.

۳- هویت: موزه‌ها مظهر هویت جوامع هستند و بحران هویت یکی از عوامل شکل‌گیری موزه‌ها است. مردم در دوره‌ی هلنیسم با یک بحران هویت مواجه شدند و برای عبور از آن موزه‌ها را تأسیس کردند. آنان در مواجهه با جوامع شرقی خود را بیگانه احساس می‌کردند و حس می-کردند که هویت یونانی آن‌ها در آسیب جدی است. لذا با تأسیس موزه کوشیدند این خلأ را پر کنند و به این منظور به دوره‌ی کلاسیک که عصر طلایی یونان باستان بود توجه کردند.

نخستین موزه‌ها

در شهرهای مهم قلمرو اسکندر موزه‌های علمی و هنری متعددی تأسیس شدند. نخستین موزه در سال ۳۴۱ پیش از میلاد و در جزیره‌ی لسبوس (Lesbos) توسط ارسطو تأسیس شد. ارسطو به همراه شاگردان خود به جمع‌آوری و طبقه‌بندی نمونه‌های گیاه‌شناسی پرداخت.

موزه‌ی اسکندریه: این موزه محصول رشد علمی، نگرش تاریخی و بحران هویت دوره‌ی هلنیسم بود. موزه‌ی اسکندریه به دستور بطلمیوس اول سوتر (Ptolemy I Soter) در اواخر قرن سوم پیش از میلاد تأسیس شد. موزه‌ی اسکندریه نمونه‌ی یک دانشگاه بود که با کالج و دانشمندان و کتابخانه‌اش در جمع‌آوری، تفسیر، حفاظت مواریث فرهنگی و طبیعی همت گماشت. در این موزه اقلیدس ریاست دپارتمان علوم ریاضی را به عهده داشت و ارشمیدس نیز ریاست کل مجتمع را. این موزه و مجتمع در سال ۶۰۰ میلادی به علت اغتشاشات و آشفتگی‌های داخلی ویران شد.

موزه‌ی پرگامون: تمدن یونان در دوران حساس تاریخی خود و در آخرین لحظات حیاتش پوست انداخت و در کالبد تمدن دیگری حیات خود را تداوم ‌بخشید تا از مرگ نجات یابد. موزه‌ی پرگامون (Pergamon)  جوانه‌ی تازه‌ای بود که تمدن یونان در آن مرگ را غافلگیر کرد تا در کالبد تمدن روم به حیاتش تداوم بخشد. پرگامون از شهرهای باستانی یونان بود که در آسیای صغیر و در ساحل دریای اژه قرار داشت. موزه‌ای که در این شهر تأسیس شد بعد از اسکندریه بزرگ‌ترین و عظیم‌ترین موزه‌ی عصر هلنیسم به شمار می‌آید. این شهر کوشید ازلحاظ مرکزیت هنر و دانش با اسکندریه رقابت کند. پرگامون پایتخت آراسته‌ای بود که به خاطر معبد زئوس، کاخ‌های مجلل، کتابخانه و تئاتر، ورزشگاه‌ها و حمام‌های خود مشهور بود. کتابخانه شهر از حیث تعداد کتاب و شهرت دانشمندان خود بعد از اسکندریه در درجه‌ی اول بود و برای تفریح و لذت مردم مجموعه‌‌ی بزرگی از نقاشی‌های آن روز در موزه‌ی نقاشی شهر گردآمده بود. آتالوس اول شاه پرگامون نخستین پادشاه سلسله آتالیه، مجسمه‌ها و نقاشی‌های زیادی را برای تجهیز موزه از سرزمین‌های مغلوب به‌عنوان غنائم جنگی به پرگامون سرازیر نمود.

قسمت‌های قبلی را اینجا بخوانید:

خلاصه کتاب مبانی موزه داری | قسمت اول

خلاصه کتاب مبانی موزه داری | قسمت دوم