مجموعهداری پس از رنسانس
خلاصه کتاب مبانی موزه داری |قسمت ششم
انتشارات سمت | دکتر یوسف منصورزاده، ابوالقاسم حاتمی
مجله هنرهای تجسمی آوام: تلخیص آزاده حاج اسفندیاری
حرکت اروپائیان و ورود به کشورهای دیگر از طریق دریانوردی: بعد از کشف قارهی آمریکا، تمدنهای مصر، ایران، بینالنهرین و هند یکی بعد از دیگری کشف شدند و آثار و بقایای این تمدنها به اروپا سرازیر شد و این حرکت نیز در شکلگیری موزهها تأثیر فراوانی داشت. بخشی از شکلگیری موزههای بزرگی چون موزهی لوور، موزهی بریتانیا، موزهی برلین و … همگی محصول و یادآور آن دورهاند و به موزههای استعماری معروف هستند.
تجدیدنظر در روش تحقیق و آموزش: با آغاز رنسانس متون علمی و شیوههای تحقیق تغییر کرد و بهجای متون قدیمی که بهصورت تکراری نسل به نسل ادامه مییافت به مطالعات میدانی روی آورده شد و مشاهده، جایگزین روایات ضعیفی شد که بیشتر تعلیمات کلیسا را تکرار میکرد. برای این منظور گردآوری اشیا و آثار مربوط به زیستشناسی، باستانشناسی و هنر بهعنوان منبع مطالعاتی دانشمندان آغاز گردید و این مجموعهها پایه و اساس موزههای آینده شد. از سال ۱۵۰۰ میلادی درنتیجهی گرایش هنرمندان، فلاسفه، دانشمندان و همچنین جهانگردان که به اقصی نقاط جهان سفر کرده و آثار کشورهای مختلف را به اروپا انتقال میدادند، این آثار در اتاقهایی بهصورت منظم چیده میشد. معمولاً این اتاقها را کابینت، استودیو و گالری مینامیدند. در این دوره کتابهایی که این یافتهها را توصیف میکردند، فهرستبندی و طبقهبندی میشدند. در قرن هفدهم بود که این مکانها موزه نامیده شدند.
موزههای باز در عصر رنسانس:
دانشمندان عصر رنسانس که با فرهنگ و تمدن یونان باستان آشنا شده بودند، تحت تأثیر عمیق ادبیات عصر کلاسیک قرار گرفتند. ادبیات اساطیری این دوره در ادبیات دورهی رنسانس تأثیر بسزایی گذاشت. آنان نیز موزه را مکانی معرفی میکردند که موزها در آنجا مورد پرستش و احترام قرار میگرفتند. ازنظر آنان طبیعت، محیطی تصور میشد که در آن موزها همچون شبان در آن به سر میبردند و طبیعت تنها مکان الهامبخش بود. به همین منظور در دورهی رنسانس باغهای طبیعی طراحی گردید بهگونهای که غارهای طبیعی در این باغها تعبیهشده بود که بعضی اینگونه باغها را تئاتر طبیعت نامیدند. این مکانها موزههایی بودند در فضای باز که در آن هنر و طبیعت باهم تلاقی میکردند.
نقش کتابخانهها در توسعهی موزهها:
در دوران گذشته، تفاوت میان کتابخانه و موزه چندان روشن و مشخص نبود. کتابخانههای اولیه و مشهور در تاریخ، درواقع نوعی آرشیو بودند. آنچه امروزه اغلب تحت عنوان کتابخانههای قصرها یا کتابخانههای معابد از آنها یاد میشود، در اصل مجموعهای از متون (الواح گلی با خط میخی) بودند که فعالیتهای رسمی معابد یا دادوستدهای دولتی را مستند و مکتوب میساختند. بعدها مجموعهای از انواع دیگر متون را «موزه» یعنی برای موزها یا خدایان هنر نامیدند و آنها را در ساختمانی مختص خدایان قراردادند. برای نمونه، کتابخانهی بزرگ اسکندریه که یکی از معروفترین کتابخانههای روزگار باستان است و درواقع نوعی موزه نیز محسوب میشود. تا سدههای اخیر یعنی زمانی که تکامل صنعت چاپ موجب رشد فزایندهای در متون قابلدسترس گردید، عملاً، تفاوت چندانی میان کتابخانه و موزه وجود نداشت و عمدهی تفاوت آنها در نوع مجموعههایی بود که در این نهادهای فرهنگی نگهداری میشد.
مجموعهداری پس از رنسانس:
مجموعهداری پدیدهای است مدرن که با رنسانس شکل گرفت. به تعبیر دیگر مجموعهداری از محصولات اصلی رنسانس است که با توسعه و مدرنیته پیوند خورده است. مجموعهداری از شاخصههای اصلی طبقات روشنفکر محسوب میشود که با رویکرد جدید آموزش، منبع اصلی دریافت حقیقت تلقی میشود که بهعنوان پلی میان روشنفکران و مراکز علمی عمل میکردند. در دورهی رنسانس روشنفکران بهجای مطالعهی صرف کتاب به اشیا روی آوردند و ماهیت پدیدههای طبیعی، فرهنگی و تکنولوژی را موردتوجه قراردادند. برخلاف قرونوسطی که همراه داشتن یک اثر تاریخی و هنری از دوران یونان و روم باستان گناه و شرک بود، در طول کمتر از یک قرن جوامع غربی چنان تغییر کردند که مجموعهداری به یک ارزش علمی و اجتماعی بدل شد. برخلاف تصورات برخی مجموعهداری هرگز جنبهی سرگرمی یا تجاری نداشته بلکه در راستای نیازهای آن روز جامعه شکلگرفته و یک اقدام علمی، آموزشی و فرهنگی بود که توسط شخصیتهای علمی با اهداف آموزشی بهعنوان نماد نظام آموزشی مدرن با تکیهبر اشیا و پدیدههای ملموس تاریخی، طبیعی و هنری شکل گرفت.
مجموعهها مکانی شدند که از طریق مشاهده، اطلاعات ارزشمندی را به پژوهشگران عرضه میداشتند که اطلاعات ارائهشده نهتنها تکراری و دور از واقعیت نبود بلکه آنچنان واقعگرایانه بود که هر دانشپژوهی را به خود جذب نموده و حس خلاقیت و ابتکار و تفکر را در آنها برمیانگیزاند. بدون شک چنانچه این نگرش در بین پژوهشگران اتفاق نمیافتاد تغییری در تمدن بشری و علم و تکنولوژی هم صورت نمیگرفت و دانشمندان مجبور بودند علوم گذشته را بدون تغییر تکرار نمایند.
قسمتهای قبلی را اینجا بخوانید:
خلاصه کتاب مبانی موزه داری | قسمت اول
خلاصه کتاب مبانی موزه داری | قسمت دوم
خلاصه کتاب مبانی موزه داری | قسمت سوم