من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید / قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
فصل گل میگذرد هم نفسان بهر خدا / بنیشید به باغی و مرا یاد کنید
این روزها نبض طبیعت پر التهاب میزند و نبض جامعه هم. اما این نه از گونه التهاب نو شدن که از التهاب شاید بهتر شدن است. صد البته که فضای هنر هم درگیر است. به قول بوردیو ۱ جامعهشناس فرانسوی از سرمایهداری اقتصادی به سوی سرمایهداری فرهنگی میرویم. از نشانههای این امر تغییر حامیان هنر از دولت و اقتصاد به افراد و سرمایهداران و گروهها است.
باری باید یاد کرد از آن روزگار که ماشین مونتاژ شده هنر مدرن در سالهای دهه ۵۰ توسط دولت و دربار در حال طی کردن مراحل نهایی خود در جهت تولید انبوه بود. گرچه همین تولیدات آزمایشی برای راه اندازی و مطرح کردن هنر ایران در سالهای اخیر در عرصه جهانی تنها توشه معماران این پروژه بود و صد البته هنرمندانی سختکوش و ارزشمند تولید کرد.
به طبع هنوز این سقاخانهایها کوس رقابت را در عرصه بینالمللی ربوده و در منطقه حرف اول حراجیها را میزنند. گرچه این حراجیها متر میزان هنر و جایگاه اثر هنری نیستند اما باید پذیرفت که حضور این حراجها در جهان هنر معرفتی، امکانی برای تولید سرمایه چرخیدن اقتصاد همیشه لنگ هنرمند را فراهم آورده و از طرفی فضایی مزموم به لحاظ عناصر درگیر در عالم هنر ایجاد کرده است.
نکته آنکه این حراجها وقتی شکل گرفتند که نیاز به تقسیم میراث ثروتمندی پس از مرگ او لازم میگردید. اما امروز این میراثخواری در حیطه سیاست و اقتصاد صورتی جدید به خود گرفته است و در عرصه هنرایران انحصارهای قدرت را گستردهتر میکند. گالریها و مراکز هنری نیمه دولتی که سعی در ارایه و معرفی هنرمندان جدیدی دارند، برای گذران اقتصادی خود دست به فروش آثار استادان حراج پسند میزنند تا توان ایجاد تراز مالی خود را فراهم آورند.
تنگ شدن حوزه مالی و تورم رکودی ایجاد شده منجر به گرایش بیشتر این مراکز به حوزه فروش کاذب هنر همین هنرمندان محدود گردیده که نه دغدغه مالی دارند و نیازمند این فروشها هستند. البته در این میان هنرمندان جوان و نوآور قربانی این روند میشوند.
از عوارض دیگر این پدیده ایجاد جریانی معکوس است. حال ما با گالریهای جدیدی مواجه هستیم که در ظاهر هنرمندان جوان فرنگ رفتهای را معرفی میکنند که هم در ممالک غربی برای خود بازاری دارند و هم به لحاظ موقعیت سنی و لحن هنری، فضای امروزی را به گالریها میبخشند و در پس این فضا تجارت عظیم آثار هنرمندان غایب از دنیا را در دست میگیرند که با تولید سرمایه فرهنگی و شأنیت مرکزی به نام گالری با اعتبار بیشتر به جذب سرمایههای سر گردان به دنبال سود هستند و شبکههای بزرگی از دلالان و کارشناسان یک شبه تولید کردهاند.
مشخص است که عدم تصدیگری دولت و صدور مجوزهای متعدد در این عرصه حضور فضای با طراوت هنرمندان جوان را محدود میکند و هنرمندان جوان نه در پی ایجاد شخصیت فردی که در پی بازتولید آثاری قابل فروش میروند. باری از این رو است که در قفس روزگار دیگر کمتر نمایشگاهی برای دل باغی میکند و شعف دیدار زیبایی را حاصل.
[author image=”http://www.homaartgallery.com/Files/ProfileFiles/big_51.jpg” ] جاوید رمضانی |مدیرتیم آوام و وب سایت تندیس | [/author