گفتگو با پیمان کنجکاو به بهانهی نمایشگاه «خراب کردن و بازسازی» در گالری زیرزمین دستان
مجله هنرهای تجسمی آوام: شهرزاد رویائی
نقاشیهایی با رنگهای آبی و بنفش و محوشدگی تصاویری که هنرمند گاه با دقت نقاشی کرده؛ این ویژگیها را میتوان به عنوان مشخصههای اصلی فرمی مجموعه «خراب کردن و بازسازی» از آثار پیمان کنجکاو در نظر گرفت که در گالری زیرزمین دستان به نمایش درآمدند. هر کدام از این عناصر بصری بخشی از مفهوم کلی نقاشیها یعنی خاطرات را در ذهن ما تداعی میکنند. تصاویری از لحظههای مختلف که با قرار دادن عکسهای گوناگون در کنار هم لحظهای جدید را خلق و ثبت کرده و خاطرهای تازه را بازسازی و یا متولد کرده است. کنجکاو فضای بصری دیجیتال در سالهای اولیه تولدش در دههی ۱۳۶۰ را به عنوان دریچه مهم و و ورود به دنیای نوستالژیک آثارش حفظ کرده است. کنجکاو تکنیک نقاش مهمی مانند گرهارد ریشتر و استفاده از تکنولوژی را به عنوان ابزارهایی انتخاب کرده است تا فاصله میان فضای آثارش و مخاطب را کم کند. طراحی با اتود، اکریلیک و پلیکروم و همچنین حجمی چوبی در این نمایشگاه به همراه ویدئوآرت، راهها و مدیاهای مختلفی هستند که این هنرمند برای نزدیک شدن به مخاطب به کار گرفته است. مجموعه «خراب کردن و بازسازی» در گالری زیرزمین دستان ارائه شد و در حال حاضر با توجه به محدودیتهای ناشی از کرونا امکان تماشای این مجموعه از طریق لینک سایت مربوط در صفحه اینستاگرام پیمان کنجکاو مهیا است. در این گفتوگو به تاثیر تکنیکها و فضاها بر چگونگی بیان احساس پیمان کنجکاو میپردازیم.
*به نظر میرسد که فرم بازیهای ویدئویی در سالهای دهه ۱۹۸۰ میلادی و فیلمهای علمی – تخیلی دهه ۱۹۵۰ میلادی بر فضای آثار شما و بیان حرف شما تاثیر داشته ؟
بله. اساساً بازی ویدئو فقط به کشورهای پیشرفته ختم نشده و همه مردم در کشورهای در حال توسعه هم تحتتاثیر این پدیده بودهاند. من به عنوان یک دهه شصتی بیشتر با این بازیها سروکار داشتم. این موج در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی در آمریکا بیشتر رایج بود اما تصویر تصنعی از همان کارتونها در فانتزی ما هم شکل گرفت و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. من تنهاییام را با همین بازیها پر میکردم و بالتبع فانتزی حضورم در این فضا را در سر داشتم و حالا خاطرات همان روزها حرف من است و تا حد زیادی تحتتاثیر همین فرم است. خاطرات حال و امروز را میسازند و مرورشان نتایج جالبی را در ذهن ایجاد میکند و این تصاویر خاطرههای من هستند.
*در واقع عکسها را به فضای سایکادلیک آوردید؟
کارهای من صرفاً سایکادلیک نیستند. اما این فضا را هم شامل میشود. من از عکسها نقاشی کردم اما به جز چند عکس که مربوط به لحظههای پررنگی از زندگیام بوده و عیناً نقاشیشان کردم، در سایر تصاویر تغییراتی دادهام. من کلاژی از خاطرات را کشیدم و لحظاتی از تصاویر مختلف را کنار هم گذاشتم و خاطرهای جدید را خلق کردم، زیرا معتقدم خاطرهها در بسیاری مواقع فقط در ذهن ما ساخته شده و هرگز به همان معنی در بیرون از ذهن ما حقیقت نداشته و ندارند.
*در بعضی کارها به نظر میآید از تکنیک گرهارد ریشتر و بهطور مشخص فرم آثارش از مجموعهی «۱۸ اکتبر ۱۹۷۷» (که به گروه بادرماینهوف میپرداخت) الهام گرفتید؟
بله، به هر حال ما همیشه در حال تورق تاریخ هنر هستیم و ریشتر سهم مهمی از این تاریخ دارد و به من نزدیکتر است. آنچه من را به شیوه و تکنیک ریشتر جلب میکرد فراتر و بیشتر از یک تکنیک بوده، زیرا این تکنیک فضا و اتفاق را در کارهای ریشتر به وجود آورده و به بیان حرف من کمک کرده است. تکنیک ریشتر همزمان هم محو شدن اتفاق را نمایش میدهد و هم معلق ماندن خاطرات را. و از این نظر این حس را به نحو ملموستری به مخاطب منتقل میکند این آثار تصویری از خاطرات هستند. در کارهای جدید به فضای ریشتر نزدیک نیستم و همچنان از مداد رنگی و پلیکروم استفاده خواهم کرد.
*آیا تصویرهای روی حجم هرمی شکلی که در گالری از مرکز سقف آویزان بود، از عکس نقاشی شده بود؟
نه تصاویر روی این حجم نامرتبط و ذهنی بودند. این حجم به شکلی آویزان بود که هر کس از هر جهت که به آن نگاه میکرد، تصویر تازهای میدید و لحظهای نو در ذهنش ثبت میشد. بیننده میتوانست جسم چوبی هرمی شکل را بچرخاند و تصویر تازهای ایجاد کند و سهمی در خلق خاطرهای تازه داشته باشد.
*علاوه بر نمایش حجم چوبی در این مجموعه، معمولاً در نمایشگاههایتان از ویدئوآرت هم استفاده میکنید. در پس استفاده از شکلهای دیگر نمایش آثارتان در جستجوی چه معنایی هستید؟
من از اوایل فعالیتم از نرمافزار استفاده میکردم. به نظرم رسانه دو بعدی برای بیان حرف من به مخاطب امروز کافی نیست و حق مطلب ادا نمیشود. در کنار طراحی و نقاشیها به نوع دیگری از بیان روی میآورم تا مخاطب را به نزدیکترین سطح از احساس و پیام اثر برسانم. ارزشمندی هر نمایشگاه برای من به میزان انتقال احساس و اتمسفر اثر به مخاطب است.
*به نظرتان میتوان نقاشیهای شما را زیر مجموعه پاپآرت به شمار آورد؟
ببینید من هرگز کارهای خودم را زیر مجموعه پاپآرت نمیشمارم زیرا یک درونمایه تلخ در تعداد زیادی از این نقاشیها دیده میشود. در کل سیطره پاپآرت گسترده است و ممکن است با هجوم رسانههای مختلف ناخودآگاه تصاویری از سبکهای مختلف هنری در ذهن هر هنرمندی حک شود و در آثار جدیدش به کار آید و شاید این اتفاق یعنی شباهت مابین این کارها و پاپآرت فقط در نظر مخاطب باشد.
گفت و گوهای دیگر را اینجا بخوانید
به قلم شهرزاد رویائی بیشتر دنبال کنید
گفتگو با فران فریدونی | فرایند خلق خود اثر هنریست