تویین اوجیه اودوتولا هنرمند نیجریه ای-آمریکایی با روشی فریبنده در به تصویر کشیدن پرتره سیاه پوستان
پرونده هنرمندان زن سیاهپوست
مجله هنرهای تجسمی آوام: شقایق سعیدی
تویین اوجیه اودوتولا ظرف ده سال به یکی از درخشان ترین ستارههای نسل هنرمندان جوان تبدیل شده است. پرتره های بی نظیر وی که مورد علاقه منتقدان، کلکسیونرها و موزه ها است، سیاهی را جهانی و در عین حال غیرقابل تشخیص مینماید. اما برای وی که دربین کتاب های کمیک و انیمه پرورش یافته است تنها نمایش سیاهی کافی نیست. او می داند که یک داستان اغنا کننده، همراه با نقاشی های زیبا، می تواند جادوی ناب خلق کند. تویین که از طریق اسکایپ از آپارتمانش در نیویورک صحبت میکند، به نویسنده آلیسیا آلین میگوید که چگونه روایت و نقاشی فیگوراتیو را با هم ترکیب مینماید تا از محدودیت انتظارات بگریزد.
هنرمند نیجریه ای-آمریکایی، تویین اوجیه اودوتولا، روشی فریبنده برای به تصویر کشیدن پرتره سیاه پوستان دارد. او بوسیله پاستل، مداد، گچ، زغال چوب و قلم توپی موهای آفروو فر و بافتهای آفریقایی را با انرژی جنبشی آغشته میکند. زمینههای پوست مانند برنز صیقل یافته میدرخشند، موج میزنند و مانند نور سفید از طریق یک کالیدوسکوپ در صفحه گسترده میشوند. زبان بدن و چشمهای دانا همواره به ظاهر به چیزی فراتر از کادر اشاره میکنند و این نشاندهنده درونی بودن و پیچیدگی زندگی است که همزمان با حرکت مخاطب ادامه مییابد.
سبک متمایز، مدرن و اسرارآمیز او، وی را با نمایشگاههای انفرادی در موزه هنر آمریکایی ویتنی، موزه هنر اسکاد در ساوانا، جورجیا، و موزه دیاسپورای آفریقایی سانفرانسیسکو، به یکی از تحسینشدهترین هنرمندان جوان تبدیل نموده است و نمایشگاههایش در بریتانیا و دانمارک پیشرو بودن وی را درزمانی که جهان از قرنطینه بیرون می آید نشان می دهد. اما اخیراً شخصیت فیگوراتیو او را اغنا نموده است. صرفاْ بازتاب وجود سیاه پوستان (اینکه هنوز در موسسات هنری جهان عمدتاً سفیدپوستان قابل توجه می باشند) دیگر کافی نیست. «در آغاز کارم، چیزی که من طراحی میکردم، درباره شکل سیاهی بود که فضا را اشغال میکرد، که در آن زمان مهم بود و به آن نیاز بود. اما جایی در امتداد مسیر متوجه شدم که واقعاً چندان نگران این نیستم که فقط یک فیگور سیاه فضا را اشغال کند و به روایتها علاقه مندهستم.»
با در نظر گرفتن این موضوع، چند سال پیش، تویین تمرکز خود را از فیگور به روایت تغییر داد تا انتظاراتی را که مردم از آثار هنرمندان رنگین پوست و از خود هنرمندان دارند، دور بزند و زیر و رو کند. او میگوید «زمانیکه منتقدان و بینندگان از پیشینهی وی آگاه شدند دریافتند که جدا کردن زندگینامهی او از آثارش غیرممکن به نظر می رسد و به دنبال آثاری از نیجریه و جنوب، آسیبهای بین نسلی و ناهماهنگی دیاسپوریک بودند. ” این برای ظرف خلاقیت هنرمند یک محدودیت در میانبر زندگی و بسط تخیلش به شمار می رود …. «من نمی گویم که کسی نمی تواند نقاشی یا طراحی یا مجسمه سازی کند یا داستان زندگی خود را از طریق هنر خود اجرا کند، واقعاً خلق جذاب است. کار مهم، زیبا و درخشانی که من می گویم این است که باید راه های بیشتری برای انجام این کار وجود داشته باشد.»
اولین کاوش او در مقیاس بزرگ و درزمینه روایت در سال ۲۰۱۶ آغاز شد، زمانی که او فصل اول از مجموعه سه گانه خود را شامل “پرتره های به ندرت به نمایش گذاشته” از مجموعه شخصی دو خانواده اشرافی – و تخیلی – نیجریه ای آغاز کرد. او که خود را به عنوان معاون منشی خصوصی خانواده در بیانیههای هنریاش معرفی میکرد، نمایشهایی با نام های: لرد تمیتوپ اومودل و همسرلرد جیدئوفورامکا، نوزدهمین مارکوییز از “UmuEze Amara”که با مشارکت موسسات میزبان برگزار میشد، به روی صحنه برد. او با طراحیهای الهام گرفته از پرترههای سنتی نخبگان اروپایی، و همچنین پستهای اینستاگرامی از زندگی خوب که ارزش چشم انداختن به آنها را دارد، داستانی جذاب را به هم میبافد که کلیشههای مربوط به آفریقاییها و عموماً سیاه پوستان را در هنر به چالش می کشد.
«همه آن (نمایشگاهها) از یک داستان سرچشمه میگیرد، و این ناشی از نیازی است که من مجبور بودم به طور کامل خودم و زندگینامهام را از خوانش اثر جدا کنم. این روایت به من آزادی زیادی داد، و وقتی چنین آزادی داری، واقعاً میتوانی هر کاری را که میخواهی انجام دهی… خیلی معمولی به نظر میرسد، اما به عنوان یک هنرمند رنگینپوست، امکانات کمی برای آن وجود دارد.»
تویین از پدری یوروبا و مادری ایگبو در ایفه نیجریه به دنیا آمد. او در پنج سالگی به همراه مادر و برادرش به کالیفرنیا نقل مکان کرد تا در کنار پدرش باشند که در آن زمان در دانشگاه کالیفرنیا برکلی مشغول تدریس و تحقیق در زمینه شیمی بود. چهار سال بعد، خانواده یک بار دیگر، این بار به هانتسویل، آلاباما رفتند.
زمانیکه بزرگ شد، روایتها زندگی تویین بودند. او که در دهه ۹۰ بزرگ شده بود، کتابهای مصور را میبلعید و به مجموعههای انیمیشنی مانند « Outlaw Star »، « Gall Force » و«*۸ Man After » علاقه داشت و در ابتدا آرزو داشت تصویرگر شود. او اعتراف می کند: “من برای تصویرگر شدن شانسی ندارم و به مقدار باورنکردنی به امکانات و دانش طراحی نیاز دارم.”
با بزرگتر شدن، او در معرض آثار نویسندگان سیاه پوستی قرار گرفت که «گزینههای بیشتری برای روایتهای سیاه پوستان نشان میدادند»، که ردپایی پاک نشدنی از خود بر جای گذاشت: او امضای جیمز بالدوین را روی دست راستش و اکتاویا باتلر «The OG» را در سمت چپ خالکوبی کرده است.
تویین همچنین با داستان هایی بزرگ شد که آمریکا درباره گذشته خود و رنج وحشتناکی که آفریقایی-آمریکایی ها برای قرن ها متحمل شده اند، برای خود تعریف می نماید. اما در حالی که او اذعان می کند قدردان داستان های مرتبط با این تاریخ مهم هست، اما تمایلی به بازنمایی آنها در کار خود ندارد. من نمی توانم در قلبم به عنوان فردی که در نیجریه به دنیا آمده، در آنجا بزرگ شده، در سنین جوانی به ایالات متحده آورده شده، در جنوب آمریکا بزرگ شده ام فقط درد سیاه پوستان را به تصویر بکشم. متاسفم، من صرفاْ نمی توانم این کار را انجام دهم. من از انجام این کار احساس راحتی نمی کنم. من می خواهم فضاهای آزاد ایجاد کنم. «متاسفانه آن وحشت به نوعی ما را در سطح جهانی به هم متصل می کند. اما لازم نیست همه چیزی باشد که ما در مورد آن صحبت می کنیم. لازم نیست که یک نقطه پایانی یا خوانشی نهایی باشد.
تویین قصد داشت جاه طلبانه ترین داستان خود را در «Barbican» در لندن در ماه مارس گذشته رونمایی نماید. یک تئوری مقابله ای که به دلیل اقدامات قرنطینه ویروس کرونا برای مدت نامعلومی به تعویق افتاده است، قرار بود در ۴۰ نقاشی در مقیاس بزرگ در امتداد ۹۰ متر از دیوارهای گالری «Curve» مانند یک چرخ دستی چینی باز شوند. با همراهی صدایی از دی جی و هنرمند پیتر آجای، آنها افسانه ای ابداع شده را روایت می کنند که در جامعه ای مادرسالار و باستانی در فلات جوس نیجریه رخ می دهد، جایی که زنان بر مردان انسان نما که برای خدمت به آنها خلق شده اند حکومت می کنند.
من همچنین بدم نمی آید که بیننده بتواند تجربیات خود، ایده های خود را اظهار نماید.
از همان ابتدا، نوشتن جزء لاینفک فرآیند او بود. پس از ماهها تحقیق در مورد ساختار اسطورهها، او شروع به تجسم مفهوم کلی روایی کرد و به تخیلش اجازه داد تا پیچ و تابها و شخصیتهای جدیدی را فراتر از آنچه در ابتدا تصور میکرد، تداعی کند. (اگرچه نویسنده زادی اسمیت یک بار با احتیاط به او گفت که “مثل یک نویسنده می نویسد”، تویین صمیمانه در مورد توانایی هایش شکسته نفسی می نماید: “شیوه ای که من می نویسم بسیار بالینی است… من می نویسم تا به من کمک کند طراحی کنم.” زمانی که روایت به پایان میرسد و کاملاً شکل گرفته، از نویسنده به هنرمند استوری بورد تبدیل میشود، تصاویر کوچک را با متن جفت نموده تا اطمینان حاصل نماید جزئیات لازم را برای ارائه یک داستان کامل بدون تکیه بر درک قبلی بیننده از ارجاعات و تماسهای خاص، ثبت کرده باشد.
تویین می گوید: «این نان و کره من به عنوان یک هنرمند خواهد بود: می توانید به این تصویر نگاه کنید و حدس بزنید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. من همچنین اهمیتی نمیدهم که کسی بتواند تجربیات و ایدههای خود یا هر آنچه را که ممکن است روی آن عکسها ارائه کند، بیاورد، اما کاری که من بهعنوان یک خالق باید انجام دهم این است که آن تصویر را استحکام بخشم.
با اتمام مجموعه و در انتظار رونمایی بزرگ آن، تویین مشتاق است ببیند مردم چگونه به روایت کلی و همچنین مضامین قرار گرفته در زیر سطح واکنش نشان می دهند و تفسیر می کنند. از این گذشته، یک داستان خوب فارغ از مطالب کوچک چیست؟
من میخواهم مردم به گونهای با کار من درگیر شوند نه اینکه فقط بگویند «اوه ببین، چه عکس زیبایی روی دیوار است» «آیا تویین یک نابغه نیست؟» او میگوید: «من به برند هنری یا هنرمند بودن علاقهای ندارم. » من واقعاً به آنچه که یک عکس می تواند به شما بگوید علاقه مند هستم، و اگر تأمل نمایید تصویرمی تواند چیزهای زیادی به شما بگوید.”
منابع : wepresent
قسمتهای قبل از این پرونده را اینجا بخوانید:
قسمت اول | آمی شرالد ، آنچه در تاریخ هنر از چهرهنگاری سیاهپوستان نمیبینید
قسمت دوم | سونیا کلارک : من مدعی جایگاه خود در زنجیره هنر هستم
قسمت سوم | ساندرا بروستر، میراث حضور و آنچه در تغییر مکان، بر هویت تأثیر میگذارد