نگاهی به مجموعه مریم فرشاد با عنوان «خلق مداوم» در گالری پروژه های آران
مجله هنرهای تجسمی آوام: نویسنده مخاطب فاطمه بهمن سیاهمرد
در بهار ۱۴۰۱ گالری پروژه های آران میزبان آثار مریم فرشاد بود. «خلق مداوم» عنوان این مجموعه که مدیاهایی چون نقاشی، حجم ، ویدیو بکار گرفته شده بود شامل ده نقاشی، پنج حجم و یک ویدیو با نام هم نوایی را به نمایش گذاشته بود. در استیتمنت این نمایشگاه به قلم خود هنرمند آمده:
«هر پدیده در مسیر رشد و حیات خویش نمودی از تنوع اشکال را به تصویر میکشد و حاصل این فرآیند بر مداری از توالی الگوها و از طریق تکرار و سرمشق گرفتن از خود جلوه گر است. تلاطم همیشگی حیات به همراه مرگ، زندگی و حاصلی از جمع ها و تفریق های درونی اش خالق چنین جنبشی عظیم است که گویی با زندگی و زیستن پیوندی دیرینه دارد. این حرکت ساختار جهان را جان میدهد و آفرینش لحظه به لحظه در هر نگاه از فرم های آشوبناک به سوی ساختارمندی و نظم سازنده ای کوچ میکند. طبیعت با میزان درجات آگاهی ما از خود در پیوند است و از دریچه ادراک دم به دم دگرگون میشود. این تحول در بستری از مراودات و دریافت های بی شمار درون یکدیگر شکل میگیرد. ذهن در طول این مسیر همچون یک کل واحد قادر است همگام با مکاشفات درونی اش توأمان الگوهای بیشمار را بر هم منطبق کند و خالق تعبیرات و احتمالات متفاوتی باشد.
نگاه به جهان به صورت شبکه ای از هستی های پیوسته لطف این را دارد که ببینیم چگونه رشته های این پیوند در ما تنیده است و کیهان در هیبت پدیده ای جاندار با پیکره ای نامحدود در مسیر رشد خود در حرکت است. جهان بیرونی نامحدود است و جلوه ای از آن در عمق ما نیز بیکرانه پیش میرود. یکپارچگی در نگریستن این فرصت را میدهد که این دو جهان بدل به یک شوند. این تعبیر میتواند حاصل ارتباطی کهن میان ما و آنچه پیش رویمان است باشد. رابطه میان جزءی کوچک که همچون آینه ای وجودی عظیم را در خود مینمایاند. نگاه کردن در عمق خود خیال را دیدنی میکند و با گشودن دریچه های درونی سفر به اعماق چیزها تا کشف بنیادین ترین ذرات آن آغاز خواهد شد. تخیل همچون موجودی زنده ما را به ژرف ترین نقاط نهفته در معانی و مناظر میبرد. ما که تا لحظه ای پیش تماشاگر بوده ایم حال خود خالق آنچه مینگریم میشویم و جنبنده و جنبش را در یک هستی گره میزنیم.
این مجموعه جستجویی است در چگونگی رشد و تنوع اشکال که همزمان در جستجوی میان آشوب و بی قاعدگی و نظم شکل میگیرند و بی شمار احتمال را در کنار یکدیگر جای میدهند. در کند و کاو درباره حیات نشانه هایی پیش رویم قرار گرفت و دیدنی هایی در تجربه درک زندگی همراهم بود که بخشی از آن نشانه ها را مستقیم به نمایش گذاشته ام و بخشی دیگر حاصل خوانده ها، دیدنی ها و نادیدنی ها و تجربه های زیسته ای است که به لطف خیال در هم بافته شدند. در این مسیر قرار گرفتن در موقعیت های گوناگون و آشنایی با همسفران و همچنین اندیشه و کلام گذشتگان شرایط رشد مطلوب را محیا کرد و درهای سیاحت بسوی این ذهن مشترک را گشود. پژوهش در فرآیند شکل گیری ساختارهای طبیعی و هندسه پنهان در عمق پدیده ها مرا به سمت کشف الگوها و نهفتگی درونی این نظم ساختارمند در ذهنمان برد. این سیر درونی انعکاسی بود از دنیای بی کرانه پیوندها که بر وزن شاعرانه خود گسترده اند. حرکتی جمعی که در آن تمامی تکه ها در جای خود آنچنان نشسته اند که جابجایی هر یک تداخلی در تداوم حیات کل ایجاد نمیکند و هم زمان «کُل» هستی مستقلی از مجموع اجزاء را دارد.»
این مجموعه دومین مجموعه انفرادی از این هنرمند است که به نمایش گذاشته میشود. به صورت کلی فضای آثار هنرمند پیرامون ثبت لحظه ی در حال حرکت خلق میشود. لحظه ای که در حال وقوع است، به وقوع پیوسته و یا از دسترس خارج شده است. مجموعه خلق مداوم هم در راستای مجموعه قبلی و در ادامه گسترش نوع خاصی از جهان بینی هنرمند خلق شده است. نقاشی ها با تکنیک ترکیب مواد بر روی بوم و حجم ها بیشتر با استفاده از متریال چوب جان گرفته اند. اجرا و انتخاب دقیق و وسواس گونه هنرمند در تکنیک و متریال هم از جمله موارد مورد توجه این مجموعه به حساب میایند.
مکاشفه هنرمند در فضا، در زمان و در جزئیات پیرامونش آنچنان ابعاد موشکافانه ای به خود میگیرند که نشانه شناسی عامیانه مخاطب را دچار تغییراتی معنادار میکند. دانه ها و شاخ و برگهایی که به وفور در همه جا در دیدرس ما قرار دارند اما دیده نمیشوند. هنرمند خط بوی حضور پدیده ها را میجوید، از زمانی نامعلوم تا زمانی در بینهایت. در باب ناپایدار بودن آنِ طبیعت جستجو میکند. از کنش و بر هم کنش لحظه های گذشته معنایی هستی شناسانه میجوید. با گذشت زمان بیشتر در میان آثار گویی وارد سرزمین کیمیاگری شده ای که جان لحظه را کیمیاگری میکند.
صور فلکی را از گذر خود و ما میگذراند و نقطه برخورد لحظه را به ما مینمایاند. آثاری که قدم به قدم با رنگها و فرمهایشان ما را به آرامگاه طبیعتمان نزدیک تر میکند. از گردش ایام و ستارگان سخن میگوید و ترجمانی زمینی را برای فهم راحتتر این امر پیچیده به ما پیشکش میکند. تمامی آثار با گریزی هوشمندانه از اگزوتیک گرایی و همینطور بیگانه فریبی، گفتمانی با رنگ و بوی افسانه ها و روایتهای ایرانی را بر سر زبان می آورند.
سه گانه (تماشاخانه پرواز)، (سیاره هفتم)، (کرانه های نظر)، همگی با وام گرفتن از روایات و حکایات محافل اجداد دورمان، بیانی معاصر از امور فراموش شده در گذر زمان را باز آفرینی میکند.
گویی خداوندگاران باد و خورشید و مه و فلک همگی در بازی تاس و تخته به دور هم جمع شده اند. در شبی پر ستاره چای مینوشند و نبات و قند در کامشان مزه مزه میکنند و با هر تاسی رویدادی در عالم را میآفرینند بر اجزای کوچکتر، اجزایی خیره و منتظر بر رویداد بعدی و بعدتر. در جایی دیگر گردویی در فضایی معلق به دور خودش میچرخد. هنرمند با استفاده از علوم مغناطیس مواد و داده های خودش را در فضا به صورت فیزیکال میچرخاند. همانند حجم (داستان یک چرخش) و اینبار در اینجا عکسهایی از پدر بزرگ هنرمند به عنوان مواد و ذره تشکیل دهنده ی اثر در بستر منقوش به ثبت لحظه ها و فضای زمان سنج به دور خود میچرخد و میچرخد و از حرکت دورانی بی پایان سخن میگوید، که ذهن تاب بازگشایی از رموزش را نمی یابد. سخن از امری است به غایت ساده و تا بینهایت پیچیده. (جوی) کتاب هنرمند که بر رحلی تزیئن شده، آرمیده است و داستانی از پیر ازل را در دل خود نگاه میدارد. کتاب بر روی رحل و رحل بر روی بستری منقوش به خطوطی در هم تنیده است. خطوطی از سر کنجکاوی هنرمند ، که از ثبت لحظه ها حادث شده اند.
نقاشی هایی که همگی همچون رسانایی در انتقال مفاهیم از مدیایی به مدیای دیگر عمل میکند. رنگهای به کار رفته در نقاشی ها از جنس ناب ترین لحظه های نمایش اند. به رنگ برگی که به تازگی از دل سیاهی سر بالا کرده و جوانه زده، یا به رنگ ابی اقیانوس پهناور. شاید بخشی از پیام هنرمند میتواند این باشد که زمین را بنگر تا کهکشان را دریابی . ذره را ببین تا کل هستی را درک کنی. لحظه را دنبال کن تا گذشته و آینده بر تو روشن شود. در مجموعه ی (خلق مداوم) ذره به مثابه کل به نمایش در آمده. چرخش گردو حول محور خودش به مثابه حرکت مدور مادر زمین، نقاشی ها به مثابه فصول ، کتاب بر رحل نشسته به مثابه کلامی مقدس و هنرمند به مثابه پیر زندگی و در نهایت گالری به مثابه خانه کیمیاگری بوی طبیعت و ذات بشر است و نجوای ستارگان که میشنوی در نزدیک دست.
نقد نمایشگاههای دیگر را اینجا بخوانید.