آگوستینا فریرا مدیر و مؤسس گالری آگوستینا فریرا در سال ۲۰۱۳ در پورتوریکو فعالیت خود را آغاز کرد. وی تاکنون بیش از ۵۰ نمایشگاه را در کنار هنرمندان بینالمللی از مکزیک، ایالاتمتحده و اروپا هنربانی و راهاندازی کرده است.
او همچنین در مجله ووگ مکزیک و آمریکای لاتین[۱] به نوشتن درباره زنان، آثارشان و فمینیسم مشغول است.
کمی از خودتان بگویید؟
من در سال ۲۰۱۳ گالری خود را تأسیس کردم. در سن خوان در پورتوریکو زندگی میکردم جایی که هیچ گالری وجود نداشت درنتیجه تصمیم گرفتم اولین گالری را در آنجا به راه بیندازم.
من در حال حاضر با ۱۰ هنرمند کار میکنم که ۹۰ درصد آنها اهل آمریکای لاتین هستند. امروزه میتوانم بگویم هنر آمریکای لاتین خیلی جهانی شده است.
یکی از زیباترین جوانب شغل من داشتن آزادی است. به نظر من زمانی که به دیدگاهم وفادارم در حقیقت به خودم وفادارم. اگر بخواهم خودم نباشم و یا تقلید کنم دیدگاهم را از دست خواهم داد.
در این حرفه پشتکار و استمرار حرف اول را میزند. یکی از وظایف و نقشهای گالری، هدایت کارها به جلو و راه انداختن آنهاست.
اولین فعالیت هنری شما چه بوده است؟
اولین فعالیتم در ۲۲ سالگی با دو نفر از دوستان هنرمندم فرناندو مستا[۲] و آدریانا لارا[۳] بود که به برگزاری و هنربانی نمایشگاه میپرداختیم.
مهمترین و مفیدترین دستاوردهای آن فعالیتها برای شما چه بوده است؟
یاد گرفتم که بتوانم چندین فعالیت را باهم و در کنار هم انجام دهم. اولین پروژه ما راهاندازی یک رزیدنسی یکماهه در مکزیکوسیتی با عنوان پروس نگروس[۴] بود. از هنرمندانی که میشناختیم و آثارشان را دوست داشتیم دعوت کردیم تا به مدت یک ماه در مکانی که در نظر داشتیم به خلق اثر درباره فضای شهری بپردازند. در آن پروژه ما با ۲۵ نفر هنرمند بینالمللی کارکردیم این در حالی بود که ما هیچ تجربه فعالیت درزمینهٔ رزیدنسی در چنین سطحی نداشتیم ولی انجامش دادیم. ورودیهها را جمع کردیم، هزینهها را مدیریت کردیم، اسپانسرهایی که به ما اعتماد داشتند پیدا کردیم، مجوزهای لازم را اخذ کردیم، با روزنامهها و خبرگزاریها برای بازتاب خبر هماهنگ کردیم. در این پروژه در کنار هنرمندان بودیم، باهم کار میکردیم، غذا میخوردیم و زندگی میکردیم. پروژه آسانی نبود اما بینظیر بود چون نهتنها خودمان درگیر اجرای آن بودیم بلکه از آن لذت میبردیم، به نظرم پروژهای بسیار آموزنده بود.
کمی از خودتان بگویید؟ چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید آینده حرفهای خود را به گالری داری اختصاص دهید؟
هنر همیشه مقوله موردعلاقه من بوده است. پروژهای که با دوستانم انجام دادیم، بعدها تبدیل به مدیریت استودیوهای هنری شد. قبل تأسیس گالری هیچوقت در گالریای کار نکردم اما اگر زمان به عقب برگردد حتماً قبل تأسیس گالریام، این کار را تجربه خواهم کرد.
اهل کجا هستید؟
بونوس آیرس، آرژانتین[۵]
فضای هنری در آنجا چگونه است؟
خیلی متنوع و پویاست. همکاران زیادی ندارم اما به هم کمک میکنیم و در ارتباط هستیم. مکزیکو بینظیر است. شهر گرانی نیست و میشود نسبتاً راحت فضایی را برای سکونت یا کار تهیه کرد. غذا، موسیقی، طراحی، معماری و تئاتر همهچیز فوقالعاده است. کمی شلوغ به نظر میرسد و این شلوغی گاها خستهکننده است. در کل مکزیکوسیتی به نظر من شهری زیباست که این فرصت را میدهد تا بتوانید فضاهایی صمیمی و پویا خلق کنیم. گالری من در منطقه سن رافائل[۶] قرار دارد منطقهای که میتوان آن را نزدیک مرکز شهر دانست. از زمانی که به اینجا آمدم به دنبال یک خانه بودم تا بتوانم گالری خود را هم در آن راهاندازی کنم. به نظرم در اینصورت نزدیکی و صمیمیت بیشتری بر فضای من حاکم میشد. من این فضا را به دو قسمت مجزا تقسیم کردم. از ۵ فضای مستقل، ۳ قسمت فضای شخصی من و ۲ بخش دیگر فضای عمومی هستند. یک تراس دارم که معمولاً در دورهمیها و افتتاحیهها و برای باربیکیو استفاده میشود.
بهترین نصیحتی که میتوانید درباره کارکردن در دنیای هنر داشته باشید چیست؟
دنیای هنر یکی از جهانهای بزرگ و غیرقابلپیشبینی است که مملو از رؤیاها و عجایب و افراد ایدئالگرا و پرشور است. افرادی حساس، باهوش و باحال؛ اما از طرف دیگر به خاطر ذات دنیای هنر، خالی از افراد دغلباز و نادرست هم نیست.
برای من صداقت، اخلاق، خوشبرخورد بودن و سختکوشی در اولویت کاری قرار دارد. به نظرم در هر حرفهای میبایست این خصایل را داشته باشیم.
یکی از دستاوردهای مهمی که تابهحال در کارتان داشتید چه بوده است؟
اینکه توانستهام خود را از بحرانهای مالی نجات دهم و تاکنون پابرجا بمانم.
چهکاری را هرروز در محل کارتان انجام میدهید؟
ایمیل زدن، ایمیل زدن، ایمیل زدن
تعریف شما از کارمند خوب و از کارفرمای خوب چیست؟
صداقت، وفاداری، روبهجلو بودن، توانایی اولویتبندی امور، نظم، مستقل بودن، توانایی نه گفتن در موقعیت مناسب، توانایی پذیرش جمع، شوخطبعی، توانایی معذرتخواهی کردن، خوب گوش کردن، انعطافپذیری، تعهد، تطبیقپذیری. صفاتی که گفتم بهطور کل برای هر دو -هم کارمند وهم کارفرما- مهم است.
چه عواملی باعث میشوند فرد برای کاری استخدام شود؟
دقیقاً نمیدانم چون در زندگیام کلاً یک یا دوبار استخدام شدم. من همیشه افراد را امتحان میکنم و بر اساس حس درونیام که معمولاً درست است تصمیم میگیرم. در کار من بعضیها در برخورد اول تأثیر خود را میگذارند و شما خیلی سریع به آنها اعتماد میکنید و به بعضیهای دیگر نه.
چه پیشنهادی برای افرادی دارید که میخواهند در حرفهشان متفاوت باشند؟
سروقت بودن و ظاهر زیبا و ذهن شاداب بسیار اهمیت دارد. ما باید سعی کنیم به کارهای دیگران ارزش بگذاریم، بهوقت و پول و حرفه آنها احترام بگذاریم. اگر بخواهم صادق باشم که گاها آسان نیست، به کاری که انجام میدهیم واقعا دلبسته باشیم. به تمام حرفهایی که میزنیم پایبند باشیم. نیاز نیست بدون عیب باشیم. ما همگی انسانیم و همه ما زمانهایی کارها را درست انجام نمیدهیم یا اشتباه میکنیم تا بتوانیم از آنها بیاموزیم. نکته دیگر اینکه بااینکه شغل ما امری شخصی است اما لازم است منیتهای خود را کنار بگذاریم و یا برای مدتی خاموششان کنیم.
چه نصیحتی برای افرادی دارید که میخواهند شغلی را شروع کنند؟
آن حرفه را کاملاً تحلیل کنند. بهطور مثال اگر قرار است در یک گالری یا موزه و یا استودیو کار کنند، آن حرفه را بررسی کنند نه آن مکان را. قبل از اقدام حتماً درباره آن شغل اطلاعات کسب کنید. دوستش داشته باشید و هدف خود را با واقعیت آن کار تطبیق دهید. دچار احساسات رمانتیک نشوید و اطمینان حاصل کنید از اینکه چقدر مایلید وارد آن حرفه شوید.
چند مورد از تجربیات خود را درزمینهٔ امور گالری داری با ما بگویید.
بسیاری از این تجربیات نهتنها ارتباط مستقیم با هنر ندارند بلکه به پول،قدرت و ارتباطات وابستهاند. همچنین شما در گالری با حجمی از امور اجرایی مواجهید. درمجموع بدانید دقیقاً از دنیای هنر چه میخواهید و علت آن خواسته چیست. سپس حلقههای دور خود را قوی کنید. دشمنتراشی نکنید و از افراد فاصله نگیرید. فاصله سبب عدم رشد، عدم بازدهی و کسالت میشود. ما همگی به یکدیگر احتیاج داریم.
بهترین نمایشگاهی که تاکنون دیدهاید چه بوده است؟
در بینال ونیز سال ۲۰۱۹ پرفورمنسی دیدم به کیوریتوری بنیاد دلفینا[۷] که هنرمندان بینظیری داشت. انتخاب هنرمندان بسیار کارشناسانه و هماهنگ با ایده اصلی بود. ایدهای که من را درباره بدنم، هویت خودم و دیگران، جنسیت خودم و دیگران، زبان بهعنوان یک ابزار یا یک محدودیت خیلی به تفکر واداشت. آن اثر هنری مثل یک هدیه به من بود.
[۱] Vogue Mexico and Latin America
[۲] Fernando Mesta
[۳] Adriana Lara
[۴] Perros Negros
[۵] Buenos Aires, Argentine
[۶] San Rafael
[۷] Delfina Foundation’s Aaron Cezar
قسمت های قبلی پرونده را اینجا بخوانید:
پرونده داستان شکلگیری گالری پائولا کوپر | قسمت اول
داستان شکلگیری گالری سدی کولز | قسمت دوم | بخش اول
داستان شکلگیری گالری سدی کولز | قسمت دوم | بخش دوم
داستان شکلگیری گالری گیزلا کپتن | قسمت سوم
داستان شکلگیری گالری بلام اند پو | قسمت چهارم
داستان شکلگیری گالری شان کلی | قسمت پنجم
داستان شکلگیری گالری پیس | قسمت ششم
به همین قلم اینجا بیشتر بخوانید:
کریپتو آرت | دفتر مجازی ثبت اسناد رسمی آثار هنری | قسمت اول
مرکزیت زدایی فروش اثر هنری | رها سازی پیچ و مهرههای ذهن| قسمت دوم
ان اف تی ها تحول و تهدید در هنر معاصر | قسمت سوم