مقدمه: در اهمیتِ ” نوشتن “
بارها خواندهایم و گفتهاند که هنرمند باید بتواند دربارۀ تولید هنری خود حرف بزند و بنویسد. شکل قوامیافتۀ این ادعا، ضرورت نوشتن استیتمنت است. امروز دیگر هنرمند نمیتواند اثرش را به حال خود رها کند تا به هر تفسیری تن دهد، بلکه بهتر آن است که اعلام موضع کند؛ مشخص کند که اثر از منظر او در کدام بستر قابل خواندن است.
اما جدا از استیتمنتنویسی، در روند کار هنرمند، میتوان نقش وسیعتری برای نوشتن قائل شد. نوشتن، پیش و بیش از هرچیز برای آن کس که مینویسد راهی برای فکرکردن است که هنرمند و غیر هم نمیشناسد، اما مسئلۀ این پرونده ارائۀ راهکار موفقیت یا نوشتن-درمانی و … نیست. روی سخن این کلام با هنرمند است؛ نه لزوماً هنرمندی که زبان را دستمایۀ کار هنری خود قرار میدهد بلکه هر هنرمندی که به عنوان سوژۀ خودآگاه، خود را موظف به برساختن خود و کار بر روی خود میداند. چراکه نوشتن نه تنها ابزار انتقال اندیشه که نیز سازندۀ آن است.
اما منظور، نوشتن از چه چیز است؟ هنرمند از چه بنویسد؟ او از خود مینویسد. حتی زمانی که بر روند کاری یا استیتمنت اثرش تمرکز کرده در حال مرور کردن خودش است. و نوشتنِ خود در همان حال، خواندن خود است؛ که بیش از هر شکل نوشتار، در یادداشت روزانه بروز مییابد. یادداشت روزانه آشکارشدن بر خود و اشراف یافتن به خود در زمان است. خودی سیّال و هزارپاره که چهبسا در نوشتن، انسجامی موقت میگیرد.
اینگونه هنرمند میتواند زمانِ روزش را به دست بگیرد و به آن عنان بزند. نوشتن باقی نگه داشتن تکهای از زمان و نجات دادن آن از گُم شدن است، به دام انداختن اندیشهای است که پروازکنان از گوشۀ ذهن میگریزد؛ نوشتن وسیلهای است برای نظم دادن به افکار و زمانِ خود.
حال لزوم این انضباط فکری برای هنرمند چیست؟ تقویت تمرکز ذهنی هنرمند بیش از هرچیز معطوف به کار هنری اوست. هنرمند مینویسد تا بتواند در زمان و زمانۀ خود قرار و سامان بگیرد و زمینی برای ایستادن و استوارکردن هنر خود بسازد. هنری که یا به تولید شیئیت هنری خواهد انجامید و یا تنها کنشی معنادار است.
هرچه که باشد، نوشتن دربارۀ مواد، فرم و روند تولید میتواند به هنرمند کمک کند افق دلالت اثرش را بفهمد و از خود بپرسد اثرش “قرار است چه کار کند؟” به بیانی دیگر به او کمک میکند در روند تولید اثر بارها از خود بپرسد “خب که چی؟”؛ این مجموعه، این قطعه، فلان آرتیستبوک، فلان پرفورمنس من چیست و برخی معناهای احتمالی آن کدامند؟ یا ضرورت درونی و بیرونی تولید آن چه بوده؟ یافتن پاسخی برای اینها، در گرو نوشتن است.
چراکه نوشتن به هنرمند ابزاری برای استدلال و استنتاج میدهد. از آن مهمتر به او کمک میکند مسیر معنا تا تصویر/عمل را معکوس بپیماید. اینگونه میتواند از تصویر به کلمه مراجعه کند و نوشتن به او کمک میکند مفاهیم درهمگوریدۀ کارش را به سفیدی کاغذ بکشاند و رشتهها را از هم باز کند، شانه بزند، دسته کند و اگر ارادهاش بر آن بود که باز در همشان بپیچد، دیگر به آن آگاه است.
در این پرونده میخواهیم نگاهی به نوشتن، نزد برخی هنرمندان بیندازیم. چه استیتمنتنویسی باشد، چه نامهنگاری و چه ترجمه یا تألیف و یا یادداشت روزانه، چه کپشن باشد یا استوری یا حتی کامنت. این نوشتهها خواه لزوماً برای خواندهشدن نوشته شده باشند یا نه، اهمیتشان در این است که همگی بخشی از خُردهتاریخهای عمرِ کاری هنرمند را در خود نگه داشتهاند و به زندگی او سبک و سیاقی بخشیدهاند.
این پرونده به هنرمندان پیشنهاد میکند:
بنویسید! چراکه “نوشتن، بیرونجهیدن است از صفِ مردگان”ف.کافکا.
در ادامه دنبال کنید…
قسمت اول | استیتمنت نویسی یا آنچه اثر را منحصر به فرد میکند
قسمت دوم | یادداشت روزانه/ پَس زدنِ مرگ
قسمت سوم | نامه هنرمندان | برسد به دستِ …
قسمت چهارم | هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
قسمت پنجم | نوشتن؛ دستیار هنرمند و حلقه مفقود اثر
قسمت ششم | خوب است هنرمند دستی هم در خوشنویسی داشته باشد!
در همین ارتباط اینجا ببینید: