حافظ دروبی و گروه امپرسیونیستها
تنها وجه مشترک گروه امپرسیونیستها یا جماعت الانطباعین[۱] با امپرسیونیسم اروپایی کار در فضای باز و موضوعیت منظره است. غیر از این در تکنیک و تفکر دیداری، هر یک از اعضای گروه روش خود را دنبال میکند. آنچه اعضا را گرد هم نگه میدارد، شخصِ حافظ دروبی، موسس گروه است.
حافظ دروبی متولد ۱۹۱۴ جزو نسل دوم هنرمندان اعزامی به اروپا بود. اما با شروع جنگ جهانی دوم تحصیل خود را در رُم رها کرد و به عراق بازگشت. در ۱۹۴۲ اولین کارگاه نقاشی آزاد را در بغداد تاسیس کرد. در این کارگاه که نقطۀ عطفی در تاریخ هنر عراق است از اعضا میخواست با الهام از مناظر طبیعی و انسانی عراق بر اساس سبکهای جهانیِ نقاشی کار کنند؛ نگاهی که در تمام دوران کاری خود او ادامه یافت. دروبی پس از جنگ به بریتانیا میرود و در گلداسمیت درس میخواند. پس از پایان تحصیلات در ۱۹۵۱ او که تاب دوری از بغداد را ندارد، معشوق خود، جون را در لندن رها میکند و به وطن باز میگردد.

دروبی همچون همدورههای خود جواد سلیم و فائق حسن تأثیر بسزایی بر نظام آموزشی هنر در عراق گذاشت و سهم مهمی در انتقال دانش و منابع به دانشجویان داشت. او مدتی عضو گروه هنر مدرن بغداد بود اما از آن جدا شد و گروه خود را پایه گذاشت. گروه امپرسیونیستها خود را در موضوع منظره از گروه هنر مدرن بغداد جدا میکند. دروبی را که شیفتۀ بغداد بود نقاش شهر مینامند.
او می گفت؛”بغداد روح من است، مادرم است، همه چیز من است” و در سبک کوبیسم شخصی خودش که اشتراک فکری با کوبیسم اروپایی نداشت و به تقسیمات هندسی تابلو و پراکنده کردن اجزای موضوع در ترکیب بندی محدود میشد، مناظر شهری بغداد و مکانهایی را به تصویر میکشید که پیوند عمیقی با فرهنگ عراقی دارد.

دروبی دورههای مختلف سیاسی عراق از پادشاهی تا دوران صدام حسین را درک کرد، اما هیچگاه در کار خود درگیر جهتگیریهای سیاسی نشد و تنها به دنبال تجربهورزی در گرایشهای مختلف هنری بود. او در آتلیهاش نوشتهای نصب کرده بود: “حرف سیاسی و عقیدتی ممنوع.” از منظر دروبی “آنچه اثری را عراقی میسازد نه سبک آن بلکه موضوع آن است”. عراقیبودن در کار دروبی خود را در مضامین، مکانها و المانها نشان میدهد.
میتوان همان رویکرد تداوم فرهنگی میان گذشته و حال را در کار او نیز مشاهده کرد. دروبی در کار خود، آمیختگی و امتداد فرهنگی عراق را با استفاده از المانهایی مثل خروس که به خدای نور و آتش سومری اشاره دارد یا با درهم آمیختن بدنهای عریان در حمام با طاقهای معماری اسلامی نمایان میکند.

آنچه در کار دروبی و به تبع آن گروه امپرسیونیستها قابل تأمل است، نوع برخورد این هنرمندان با سبکهای اروپایی است. گویی مسئلۀ این هنرمندان چگونه کشیدن نبوده بلکه چی کشیدن بوده. اگر در پدیدارشدن سبک، قائل به ضرورتهای درونی و بیرونی اثر باشیم، گویی در برداشت و وام گرفتن از سبکها توسط هنرمندان این گروه، ضرورت مضمون در اولویت است و باقی تجربهگری در بیان است. دروبی در دورهای که به کار در موزۀ بغداد و مدون کردن آثار پیشا اسلامی عراق اشتغال داشت دچار تحولی در نگاه اروپامحور خود شد.
اما گویی برای بازیابی و بازنمایی هویت خود، به جای آنکه نوع انطباع ذهن پیشا-اروپامحور عراقی را بازیابد تنها عینیت جهان خود را به دیده آورد. شاید بتوان این مسئله را که در کشورهای منطقۀ غرب آسیا به نوعی عمومیت دارد اینطور نگاه کرد که مردمان این منطقه خواستند خود را با همان چشم اروپایی به “دیگری” نشان دهند تا او بتواند از جنس همان نوع دیدنِ خودش آنها را ببیند و به حساب بیاورد. شاید این تلاشی بود برای خودی شدن و دیگر دیگری نماندن.

البته هنرمندانی مثل طارق مظلوم، متخصص آشورشناسی و سرپرست ادارۀ آثار باستانی که سالها ناظر حفاریهای شهر نینوا بود، تأثیر هنر آشور را مستقیما وارد کار خود کرد. و یا اردش کاکاویان توانست مکتب بغداد را با سبکهای اروپایی و تأثیراتی که از مانه، سزان، ماتیس، لوترک و مودیلیانی گرفته بود، پیوند بزند و لحنی شخصی میان فیگور و انتزاع برای خود بیابد.

اما گویی آنچه در تناقض اسم و واقعیت گروه امپرسیونیستها به چشم میاید مقیاس کوچکی است از شکافی عمیقتر که در دوران مدرن هنر عراق و کشورهای به اصطلاح خاورمیانه قابل ردگیری است. تلاش برای رسیدن به بیان هنری عراقی، هنرمندان این گروه را اغلب به مضامین و مکانها سوق داده و ضرورت بهرهگیری از سبک های اروپایی در کار آنها برآمده از واقعیات درونی و بیرونی هنرشان نبوده.
دروبی اگر یک حمام را دفرمه میکند مسئلهاش نشان دادن تکهپارگی انسان مدرن یا درگیری با زمان و فضای گسیخته نیست بلکه به دنبال ایجاد یک ترکیب بصری چشمگیر و زنده از شهر و مردمانش است. او به دنبال ایجاد جلوه است؛ از مضمونی که برایش حکم مأمنی هویتی دارد. شاید به دنبال تصویری کالیدوسکوپی از یک تمدن چندوجهی است. هرچه هست چیزی است که میخواهد انسجامش را حفظ کند؛ زمینی است که میخواهد زیر پایش محکم نگه دارد.
قسمت قبل از پرونده هنر عراق را اینجا دنبال کنید:
پروندۀ هنر مدرن جهان عرب؛ هنر عراق | قسمت اول
پروندۀ هنر مدرن جهان عرب؛ هنر عراق | قسمت دوم
قسمت قبل از پرونده هنر مصر را اینجا دنبال کنید:
نگاهی به سیر هنر مصر از دورۀ مدرن تا معاصر | مقدمه و قسمت اول
سبک نو-فرعونی ترکیب پیچیدهای از بازآفرینی گذشتۀ تاریخی | قسمت دوم
محمود مختار نابغۀ مصری و اولین مجسمه ساز شهری مصری | قسمت سوم
ملیگرایی بومی در هنر مصر؛ تصویر آرمانی فلاح | قسمت چهارم
خوارج؛ گروه هنر معاصر مصر | قسمت پنجم
گروه هنر و آزادی سورئالیسم مصر | قسمت ششم
هنر معاصر مصر، بسط مضامین و مدیومها | قسمت هشتم
امل کناوی و آستانۀ عصیان | قسمت نهم و پایانی
منابع:
-دانشنامۀ جهان اسلام، فاروق یوسف، افسانه منفرد.
-مینا دروبی، “پدربزرگم، آنکه به خیابانهای بغداد رنگ داد”، نشنالنیوز، ۲۰۱۷.
-آرتور دبسی، دربارۀ حافظ دروبی، دفبیروت.
-وبسایت مجموعۀ ابراهیمی، ibrahimicollection.com
[۱] شامل حافظ دروبی، مظفر نواب، حیات جمیل، عبدالامیر قزاز، طارق مظلوم، اردش کاکاویان


یادداشتهایی بر نقاشیهای پایان قرن

رونق؛ پولهای زیاد، ابر دیلرها و صعود هنر معاصر
در همین ارتباط دنبال کنید:












