نمایشگاه آثار مفهومی شهریار حاتمی در گالری آران
مجله هنرهای تجسمی آوام: جاوید رمضانی
رنگ و بوی نمایشگاه حاتمی متفاوت از آن فضائی است که این روزها در گالریها می بینیم. در بدو ورود با چهار شیء مواجه میشویم، چهار اثر اسمبلاژ، مخلوطی از آهن و رنگ و طرح.
در مواجهه با واژه اسمبلاژ، به طور ساده با دو نکته کلیدی برخورد میکنیم، آنچه این جنس از هنر را از دیگر گویشها متمایز میکند؛ اول اینکه با جمع آوری تعدادی تصویر و شیء میتوان اثری هنری آفرید که هیچگاه همانندیِ خود با دنیای عادی و روزمرهای که از آن گرفته شده را از دست نمیدهد. به واقع با حجمی روبرو هستیم که جایگاه تفسیر پذیرش، از صورت و ساخت فرم به مفهومی زبانی و عامدانه نقل مکان میکند. اشیائی کامل و موجود، که قابل لمس و در حال کارند.
دوم آنکه این نوع استفاده از اشیاء و لوازم روزمره هنرمند را در گستره بزرگی از امکانات تکنیکی و مصالح، که تاکنون کمتر به مثابه هنر دیدهشدهاند قرار میدهد. اگرچه در جهان هنر معاصر، سالهاست که جایگاه اشیاء ارتقاء پیدا کرده و در آثار هنری مصرف میگردند، اما باید اعتراف کنم، که در هنر ایران کمتر، از این اشیاء به سادگی و سلامت، در عین پرهیز از هنر اگزوتیک، استفاده شده است.
برای مخاطب هنر حاتمی، این تحول از نمایشگاه گروهی گذشته او در گالری هما، آغاز گردید. او که خود را نقاشی ماهر و قابل اعتنا نشان داده بود، ناگاه شیئی را در مقام اثری طراحانه به صحنه هنر خود آورد. مجموعه آثار نمایش داده شده در گالری آران، نقطه تکامل این برهه از مسیر نقاشی است.
شهریار حاتمی متولد ۱۳۶۲ است و در دانشگاه آزاد و هنرستان پسران، نقاشی خوانده. او از آن دسته هنرمندانی است که مشکل بتوان در غالب بخصوصی جایش داد، چرا که حقیقتا نشان داده است که جستجوگر را بر دیگر معیارهای و برساختهای هنر معاصر، ترجیح میدهد. آنچنان که خود، در بروشور نمایشگاه آورده است: « هرکدام از آثار من موضوعی متفاوت دارد، چرا که قصدم، ساختم مجموعه نیست. به تازگی نقاشی و مجسمه را با ابزارهای مکانیکی، چنان آمیختهام که ماحصل این، ذات نقاشی را بازخواست کند و گاه به طبیعت خلق کردن بشورد و گاه حتی ویران کند.»
حاصل جمع این نگاه برآورد شوری هنرمندانه است، در شکلی انضمامی، اگر به تفسیر آثار حاتمی بپردازیم، چند فراز رخ مینمایاند. هر چهار اثر، رنگ و بویی قرون وسطائی دارند، گویا اشیاء ساخته جهانی است، در آستانه رنسانس و خوانش مجدد مفاهیمی چون علم، دین، اخلاق و انسان.
در دو اثر نمایشگاه بطور مشخص، بازنمائی نقاشان ابتدای رنسانس و مکتب فلاندر مشهود است، پیچیدگی معنایی آثار، وام دار دالها و ارجاعاتی متنوع هستند، که بسیار پنهان، لایه نقد اجتماعی هنرمند را پوشانده و گستره تفسیر پذیری آنرا منبسط میکند.
درکار « بر اثر بروگل» هنرمند ما را به چه سوئی راهبری میکند؟ بازتاب تصاویر در استوانه آیینهای بازنمایی درست و مشهود اثر بروگل ( نام اثر: کوری عصا کش کور دگر شد) حاصل میگردد. استعارههای هنرمند از چه سخن میگوید؟ او چرا این اثر بروگل را انتخاب کرده است؟ و یا چرا آن را بر صفحهای دوار به صورت ناهمگن تصویر نموده است؟ چرا تصویر کامل و درست بر روی استوانه شکل میگیرد؟ آیا این اشاره به موقعیت تاریخی است؟ آیا میخواهد نحوه دریافت و فهم انسان از تصویر را مورد بررسی قرار دهد؟ آیا میگوید آنچه ما از تاریخ هنر غرب دریافت کردهایم خود بازنمایی از بازنمایش آنهاست؟
وجوه متعدد و لایهلایه اثر را نمیتوان پنهان داشت. اما آیا هنرمند خود را وقف خلاقیت مفهومی- عقلی نکرده؟ که تنها صورت اثر را با نقاشی بروگل سامان داده است؟
حتی در این صورت هم باید گفت که شالوده کار به خوبی، بین ساختار و صورت کار حفظ شده است. فارق از تلاش برای ساخت ریشههای بومی هنرمند، باید اعتراف کنم که این گونه رمزپردازی از دیرباز در اشیاء کاربردیِ هنر ایرانی و همینطور هنر شرقی، مشاهده شده است. گویی بار دیگر اصطرلابها، اشیاء مورد استفاده مسلمانان در جنگهای صلیبی را شاهدیم، ملغمهای از هنر و علم در عین ظرافت با تکیه بر مفاهیم اندیشه حکمی.
در واپسین کلام، شهریار حاتمی، بیش از آنکه شیء را در امتداد مفاهیم هنر مارسل دوشان و اسلافش به کار برده باشد، در مفهومی شرقی ارائه داده است و تجربه زیبایی شناسی متفاوتی را برای مخاطب خود حاصل میکند که در گستره هستی شناسانه و دغدغههای بنیادین مطرح میگردد.
یادعزیزان:نه حسا ب است که فراموش شود! …نه چراغ است که خاموش گردد!… اگرچه سعادت دیدارنیست…ارادت ما همچنان باقییست….!