گالری های تهران
| گالری شماره شش
| نمایشگاه انفرادی نقاشی
| عنوان: گهواره زمان
| هنرمند: بابک اطمینانی
| گشایش: ۱۸ دی۹۴، ۱۶-۲۰
| پایان: ۶ بهمن
| بازدید: همه روزه از ساعت ۱۲ تا ۲۰ (گالری یرای این نمایشگاه پنجشنبه ها هم باز است)
| آدرس: تهران، خیابان میرزای شیرازی، کوچه بیستم، شماره ۲، طبقه همکف
| تلفن: ۸۸۳۴۶۰۲۹
گهواره زمان
۱- آثار من آبستره نیستند چون درباره طبیعتند. و فیگوراتیو هم نیستند چون درباره باطنِ طبیعت و چگونگیِ شکلگیریِ آنند. بیش از بیست سال است که بطور متمرکز روی همین اندیشه کار کردهام و در این راه به ادراکاتی درباره درون و برون رسیدهام و آثارم تجسّمِ کشفیاتی است که در این مسیر داشتهام.
۲- من امروز عکسهایی را که تلسکوپ هابل ارسال میکند میبینم ولی عظمتِ مقیاسِ بزرگ را درک نمیکنم. خبر کشف ذره هیگز را میشنوم ولی در عظمت مقیاس ریز واقع نمیشوم. این ابعاد در فهمِ نیوتنیِ من نمیگنجد. از آن مهمتر، هرگز نمیتوانم یگانگیِ اثباتشده عالمِ هستی را بفهمم مگر از راه شهود، از راه خاموش کردن ذهن، که آن را هم بلد نیستم. ولی راهی پیدا کردهام که از طریق آن میتوانم شاهدِ چگونگیِ شکلگیریِ هستی و پدیدههایش باشم؛ و این بهخودیخود امری زیباست که مواجهه با آن باعثِ گسترشِ ادراکاتم میشود.
۳- اگر آرایشِ بصریِ آثارم شبیه به ساختارهای هستی میشود به دلیلِ تاثیرِ نیرویِ جاذبه است، چرا که من به هیچوجه قصدِ بهتصویرکشیدن چیزی را ندارم. آثارِ من اصلاً تصویر نیستند بلکه پیکرههایی ارگانیک و فیزیکیاند، موجوداتیاند از جنسِ مادّه رنگی، و توسطِ نیروی جاذبه و دخالتهای آگاهانه من شکل میگیرند؛ و رنگ در آنها امری ثانوی است که صرفاً باعث دیدهشدنشان میشود. شما فقط پایانِ کار را میبینید، لحظهای را که اثر از حرکت افتاده و جامد شده، تابلویی را میبینید آویخته بر دیوار، در حالیکه من با واقعیّتهای سیّالی طرفم که شبیهسازیِ تعمّدی و فیزیکیِ قلمروهای کلاناند، و در این بین، جریان را طوری همراهی و هدایت میکنم که حاصلِ نهایی بتواند حاملِ احساسات و ادراکاتِ زیباشناختیِ من هم باشد. در ارتباط با همین واقعیتهای سیّال است که میفهم، و به همین دلیل است که میگویم آثار من فیگوراتیو یا آبستره نیستند. آنها اساساً خارج از این مباحث شکل میگیرند.
۴- عالمِ هستی فرکانسهایی است یکپارچه از جنسِ آگاهی و ذرّه و موج، یعنی همان یافتههای فیزیک مدرن. اگر با ذرّهبین به نقاشیهایم نگاه شود ذرّاتِ منظّم و عمیقتری در ساختارِ مادّیِ آنها پدیدار میشود، درست مثلِ عالمِ هستی که از درونِ خویش توسطِ نیرویی زاینده میروید تا از ذرّاتِ ناپایدارِ هستهای، خوشههای بیانتهای کهکشانی ببافد.
۵- کار من درباره چگونگیِ این بافتهشدن است، درباره چگونگیِ پیدایش و گسترشِ نخستین فرمهایِ عالمِ هستی است، یعنی همان الگوهای آغازینی که همه چیز از تکرار و تلفیق آنها پدید آمده است. کار من پیوند زدنِ آگاهی به میدانهای خودمختارِ مادّه و انرژی است تا بتوانم شاهدِ شکلگیریِ عالمی باشم از جنس رنگ روی سطحِ مسطّحِ بوم. کار من این است که امرِ زیبا را ایجاد، همراهی، هدایت و حفظ کنم، هم به شکلِ یک آگاهیِ درونی، و هم به شکلِ یک پیکره بیرونی.
(برگرفته از مصاحبه مجله هنگام با بابک اطمینانی)