مراسم تقدیر از مهمترین رویدادهای تجسمی سال ۱۳۹۴، دوشنبه ۱۰ اسفند، در قالب بخشی از سیزدهمین جشن تصویر سال در خانهی هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، جشن تصویر سال همچون دوازدهمین دوره خود، برنامهای برای تقدیر از هنرمندان رویدادهای شاخص هنرهای تجسمی سال ۱۳۹۴ برگزار کرد. در بخش رویدادهای مهم گرافیک، نمایش مالتیمدیای آثار «رضا عابدینی» بهخاطر برپایی نمایشگاه طراحیخط او در گالری آب انبار، در بخش عکاسی «فخرالدین فخرالدینی» برای چاپ کتاب دوم پرترهها و کتاب نقاشیهایش، «خلیل مستوفی» برای گردآوری و چاپ کتاب «ارومیه به روایت تصویر؛ دوره قاجار جلد اول» و محمد هادیان بهخاطر عکاسی و انتشار کتاب «چهرههای آذربایجان» و در بخش انتشارات تصویری از «محمودرضا بهمنپور» مدیر نشر نظر، بهخاطر چاپ کتاب در رشتههای مختلف تصویری و در بخش کاریکاتور از «آروین» به خاطر گردآوری مجموعهای از برگزیدههای کارتون و کاریکاتورهای مطبوعاتی منتشر شده در سال ۱۳۹۴ تقدیر شد.
در ابتدای این مراسم، سیفاله صمدیان با اشاره به اقبال بیشتر مخاطبان هنر به سینما نسبت به حوزه هنرهای تجسمی، به مرور روند شکلگیری بخش تقدیر از رویدادهای شاخص هنرهای تجسمی سال پرداخت. در ادامه و پس از پخش مالتیمدیایی از تصاویر دو کتاب فخرالدین فخرالدینی با موسیقیای از فرهاد فخرالدینی؛ صمدیان از استاد فخرالدین فخرالدینی برای سخنرانی دعوت کرد.
فخرالدین فخرالدینی در ابتدای سخنانش، گفت: من فکر نمیکنم یک عکاس یا نقاش باشم زیرا هنوز در حال یاد گرفتن هستم. از ۱۱ سالگی نقاشی میکردم. یادم میآید اولین کارم فردوسی بود. پدرم شاعر و عکاس و عضو کانون شاعرها بود، مرحوم استاد ارژنگی ۷۲ سال پیش به دعوت این کانون به تبریز آمده بود و تابلویی از آثارش را که تصویر فردوسی بود، کادو آورده بود. من تحت تاثیر آن نقاشی قرار گرفتم و اجازه گرفتم که از روی آن کپی کنم؛ خندهاش گرفت من ۱۱ ساله بودم آن وقت، گفت چرا که نه. این کار از آن زمان مانده و تنها کاغذ سفیدش، زرد شده است.
وی سپس با اشاره به برگزاری مراسم تقدیر از سوی «جشن تصویر سال»، افزود: این حرکتها از سوی آقای صمدیان درست است که ما را بالا کشیده است اما من فکر نمیکنم هنوز نوبت من شده باشد، هنوز جا دارم یک کم کار انجام بدهم بعد برایم تقدیر و یادبود بگیرند. فکرم میکنم انشاالله اگر عمری باقی بماند، من ساکت نخواهم نشست. از یک ماه پیش تا الان دو نقاشی کشیدهام؛ نمیتوانم بیکار بنشینم چون اگر بیکار باشم خانم میگوید یا سبزی یا لوبیا پاک کنم، من هم انگشتهایم درد میکند فکر کردم بهترین کار همین نقاشی کشیدن است.
این هنرمند پیشکسوت در پایان از زحمات سیفاله صمدیان که به گفته او همیشه در کارهای اجتماعی پیش قدم بوده، تشکر کرد و اظهار داشت: امیدوارم پنجاهمین سال «جشن تصویر» را ببینم.
صمدیان در ادامه با تاکید بر نقش عکسهای پرتره فخرالدینی در تاریخ تصویری ایران؛ بخش بعدی مراسم را با دعوت از فرهاد فزونی برای صحبت درباره رضا عابدینی، ادامه داد.
فرهاد فزونی سخنانش را با ذکر خاطره نخستین دیدارش با رضا عابدینی آغاز کرد و گفت: اولین برخورد ما حدود سال ۱۳۷۷در دانشگاه آزاد بود؛ آن زمان آقای عابدینی آنجا درس میدادند و ما منتظر بودیم بالاخره یک کلاس با ایشان داشته باشیم ولی همه کلاسهایشان با دخترها بود، کلاس دخترها و پسرها در دانشگاه جدا از هم بود. یک روز رفتم جلوی یکی از کلاسهایشان و گفتم آقای عابدینی من امروز میآیم سر کلاس دخترها مینشینم، شما اگر دوست دارید حراست را خبر کنید و من را بیرون کنید. من مجبورم بیایم سر کلاس شما چون میدانم آنجا قرار است چیز یاد بگیرم و این حق من است. ایشان نصیحتم کرد که این کار را نکن برای خودت و ما دردسر درست نکن، آن زمان آقای کلهرنیا مدیر گروه ما بودند. خلاصه بعد از کلاس بالاخره صحبت کردیم و بیرون از دانشگاه به کلاسهایشان رفتم.
این طراح گرافیک در ادامه افزود: او میگفت اگر میخواهی روی تایپوگرافی کار کنی باید لذت دیدن خوشنویسی را درک کنی؛ اینها را گفتم که بگویم چه چیزهایی درباره رضا عابدینی مهم است. من در زمان نمایشگاه امسال آقای عابدینی در تهران، ایران نبودم. او هم سالها بود که در ایران نبود، گاهی سر میزد اما حضور حرفهای نداشت. وقتی برگشتم نمایشگاه تمام شده بود، احساس کردم یک موج، جریان و حس و حالی هنوز از حضور آقای عابدینی در ایران و آن نمایشگاه وجود دارد.
فزونی با تاکید بر اینکه آگاهانه درباره نمایشگاه سخن نمیگوید و روی حضور عابدینی تمرکز دارد، اظهار داشت: نه تنها امسال بلکه در تاریخ گرافیک ایران، اگر حضور عابدینی را از همه این تاریخ حذف کنیم؛ از مجله منظر، پوسترها و تایپوگرافیهایش تا آموزش و کارهای دیگر. بعد، ۳۰ سال جلو برویم و تاریخ گرافیک ایران را ورق بزنیم، من فکر نمیکنم خیلی به چشم بیاید که اینها حذف شده اما چیزی که دیده میشود این است که یک دفعه در سال ها ۷۴ تا ۷۶ یک هیجان، شور، عشق و جریانی در تاریخ گرافیک ایران به وجود آمده که با حذف اسم عابدینی، این سوال پیش خواهد آمد که اینها از کجا آمده است. چطور آدمها دیوانه شدند و دوباره عاشق گرافیک شدند.
وی افزود: ما، حداقل نسل من و قبل از من تحت تاثیر این آدم، عاشق گرافیک شدیم. امیدوارم حضور عابدینی در ایران باز هم تکرار شود زیرا فکر میکنم ما خیلی به کسانی شبیه به عابدینی نیاز داریم، نه فقط برای دیدن آثارشان بلکه اصلا نفسشان برایمان لازم است.
پس از پخش مالتیمدیایی از آثار نمایشگاه رضا عابدینی در ایران، بهرام کلهرنیا به صحبت درباره رضا عابدینی پرداخت.
بهرام کلهرنیا با اشاره به اینکه صحبت از رضا عابدینی ظرفیتهای بسیار جالب و جذابی دارد، گفت: یادم هست که بار نخست، رضا را در دفتر آقای ممیز دیدم. رضا نشست گوشه میز سمت راست من، احساس میکردم سمت راست بدنم یک چیزی هست، یک اتفاقی رخ میدهد، یک موجودیت تجربهنشده دیگری است. چند قلم سبز رنگ داشت و در دفترچهای با کاغذ گراف، پیوسته خط میکشید. ۷-۸ ماه بعد همانطور که فرهاد عزیز اشاره کرد، من به سبب اینکه گروه درسیای را اداره میکردم با آقای ممیز مشورت کردم و گفتم به تعدادی جوان احتیاج دارم دوستان جوانی که طریق دیگری در فکرکردن را بلد باشند و دلم میخواهد آنها را به نظام آموزشی وارد کنم. گفت، رضا را ببر.
وی افزود: رضا آمد دانشکده و به سببی که نمیدانم چه بود با دخترها کلاس داشت، به من هیچ ربطی ندارد و احتمالا به رضا هم ربط ندارد و اتفاقات دیگری رخ میداد؛ دخترها بردبارتر بودند. متوجه شدم که عابدینی با احمد امیننظر که در همان گروه دعوت به کار شده بودند، دوستی دارد. امیننظر جزء طراحانی است که به حق طراح هستند. دوستی این دو من را کنجکاو کرد که این دو چه شباهتی به هم دارند. با فاصله یک یا دو سال بعد کتابچه «منظر» را منتشر کردند. بسیار هیجانانگیز بود کتابی که تمام قواعد را زیر پا میگذاشت. چیزی بود میان ادبیات، طراحی، خط و … و به شدت خصال انسانی داشت.
این هنرمند پیشکسوت با اشاره به انرژی و شجاعت عابدینی، اضافه کرد: متوجه شدم که رضا با چه سختکوشی، ظرافت و مسئولیتی به دنبال این است که چیزهایی را بیابد که مثل نشان انگشت است. کارهای او به روند یک ذهن تجربهگرا تعلق داشتند، ذهنی که خودش را از پیش محکوم نکرده بود به روشی خاص کار کند. او دغدغههای خارج از عادت و تجربهنشده را با خود حمل میکرد.
کلهرنیا سپس به نکاتی درباره دقت عابدینی به خط و فرم و نگاه متفاوتش به آنها و قلم فارسی و قلم چاپ سربی و تفاوتهایشان اشاره کرد و اظهار داشت: عابدینی خیلی سریع در برابر جاذبه جهان، در کارهایش یک جور ترور شخصی انجام داد و این کاری بود که جسارت میخواست. عابدینی در ریخت نابهنجار قلم سربی قابلیتهای دیگری را یافت. انتزاع ریخت حروف را به راه دیگری کشف کرد و از تکهتکه بودن حروف استفاده کرد. تصویر را به آنها افزود، پالت رنگش را تکمیل کرد؛ پالتش رنگهای سرزمینند، رنگهای خاکند، بوی ایران و کویر ایران را میدهند. روح رنگ را درک کرد و تمام اینها را درونی کرد. رضا عابدینی نقاش است و نقاشان به طریق دیگری میاندیشند.
او افزود: عابدینی هنرستانی بود و سالها مشق کرده بود، به همین سبب است که خطی که میکشد چیزی را به وجود میآورد که دارای همان اعتباری است که قلم داوینچی و پیکاسو میساختند. به ژرفا نشستن بیان ارزنده زیبایی شناختی کار یک طراح. او چندین منشا و توانمندی را به هم متصل کرد و بعد از ایران رفت. رضا عابدینی جریان ساخت، چند نفر در طول تاریخ هنر میشناسید که جریانسازی کردند، هنرمند بزرگ بسیار وجود دارد اما جریان ساز، خیر.
بهرام کلهرنیا با مرور نمایشگاه سال اخیر رضا عابدینی به مداومت سنت رضا عابدینی، شناخت خاکستریها، نقش موسیقی و حضور انسان در آثارش و اهمیت آنها پرداخت.
در بخش دیگری از این مراسم، صمدیان با اشاره به اینکه در ایران در زمینه هنرمند دست بازی وجود دارد اما در زمینه نگهداری و نشر آثار آنها همیشه دست تنگ است؛ از نشر نظر نام برد و در ادامه مالتیمدیایی از آثار این انتشارات در زمینه هنر پخش شد.
سپس، محمودرضا بهمنپور به سخنرانی پرداخت و گفت: پیش از اینکه صادق تیرافکن از دنیا برود او را در یک گالری دیدم، به من گفت کی کتاب من را منتشر میکنی، یاد مرحوم ممیز افتادم که به شاگردانش میگفت برای اینکه گرافیستهای خوبی شوید باید موهای سرتان سفید شود، به مرحوم تیرافکن گفتم وقتی موهایت سفید شد ما یک کتاب از تو منتشر میکنیم البته خیلی پشیمان هستم از اینکه چنین حرفی را زدم.
وی افزود: در این سرزمین بزرگ دهها عکاس، صدها نقاش، هزاران تلاشگر در حوزه هنر به خصوص در صد سال اخیر فعالیت کردهاند و بسیار جای تاسف دارد که تعداد آثار منتشر شده از این گروه وسیع که فرهنگ ایران را شکل دادند، اینقدر اندک است که شمارش آنها باعث شرمندگی است. ما در «نظر» با امکانات بسیار بسیار محدود سعی کردیم که به سراغ تلاشهای بزرگان موثر در ایران برویم و معتقدیم که در برابر کارهای آدمهای موثری مثل احمد عالی، نصراله کسرائیان، مریم زندی، فخرالدین فخرالدینی و بسیاری بزرگان دیگر، هیچ کاری نکردهایم.
بهمنپور در پایان سخنانش گفت: امیدوارم روزی دیگران بتوانند این کار ادامه دهند، این تلاش را گسترش دهند و نقش موثر هنرمندانی که با خون دل در تمام این سالها کار کردند را به ثبت برسانند. از آقای صمدیان بابت توجهی که داشتند سپاسگزارم.
سیفاله صمدیان در ادامه، از خلیل مستوفی نام برد و به کتاب ارومیه به روایت تصویر او پرداخت. پس از پخش مالتیمدیایی از آثار خلیل مستوفی که در مراسم حضور نداشت؛ بخش مرور بر کارتونها و کاریکاتورهای مطبوعاتی سال ۱۳۹۴ برگزار شد.
این بخش در تصویر سال امسال، به همت آروین و با کمک کامبیز درمبخش، احمد عربانی و بزرگمهر حسینپور اجرا شد. سپس، مالتیمدیایی از آثار این نمایشگاه که در نگارخانه استاد «ممیز» خانه هنرمندان ایران برپا است، پخش شد.
در ادامه، آروین طی سخنان کوتاهی، گفت: مجموعهای که به نمایش درآمده است، باعث خوشحالی جامعه کاریکاتور ایران بوده است. برای اولینبار ما یک خروجی از عملکرد یک ساله کاریکاتور ایران را گردآوری کردیم و به نمایش گذاشتیم. واقعا باید از آقای صمدیان و مجموعه تصویر سال تشکر کرد که این اجازه را به ما دادند که این بخش را در جشن تصویر سال روی دیوار ببریم. ۱۲۰ اثر از مجموع ۳-۴ هزار کاریکاتور منتشرشده در سال جاری از حدود ۶۰ کاریکاتوریست فعال در مطبوعات، چاپ شده و روی دیوار رفته است. سعی کردیم گزینش بیطرفی چه از لحاظ کیفی و چه طیفهای مختلف داشته باشیم. امیدوارم که در دورههای بعد بتوانیم یک کتاب سال کاریکاتور و به نوعی گزارش تصویری از اتفاقات آن سال داشته باشیم.
آروین در پایان، افزود: اتفاق مهم تجسمی در طول سال، خود «جشن تصویر سال» است و باید از تصویر سال تقدیر به عمل بیاید که این امکان را فراهمکرده که اتفاق خوبی در این زمینه رخ دهد.
آخرین رویداد تقدیرشده در این مراسم، انتشار کتاب «چهرههای آذربایجان» توسط محمد هادیان بود. محمد هادیان نیز در سخنانی کوتاه، گفت: همه چیز از خودکاوی شروع شد، من سالها دنبال خودم بودم و تکهای از خودم را در آدمهای موثر در عکاسی و هنر و اجتماع یافتم و این مجموعه عکسها حاصل شد. باشد که جای خالیای را در خطه آذربایجان پر کند. من در ۴ سالگی وقتی یک آلبوم قرمز که در خانه بود را ورق میزدم به یک پرتره که میرسیدم ضربان قلم تند میشد. بعدها فهمیدم که آن پرتره پدرم بود. دیگران پدر داشتند و من عکس پدر داشتم، من پدر را با عکس شناختم. سال بعدش یک عکاس مهربان از پشت ویزور من را نگاه کرد و اینها گرههایی بود که فکر میکنم عکاس و به پرتره علاقهمند شدم.
هادیان در ادامه به نقش فخرالدین فخرالدینی در پیشرفت کاریاش اشاره کرد و جلوی او زانو زد و در حضور حاضران از او تشکر کرد. هادیان همچنین از هادی شفائیه و سیفاله صمدیان و گروه تصویر سال نیز قدردانی کرد.
پس از پخش مالتیمدیای آثار هادیان؛ لوح تقدیر و تندیس تصویر سال، سه کتاب نفیس از نشر نظر و سکه بهار آزادی از سوی مرکز هنرهای تجسمی و موزه هنرهای معاصر به تقدیرشدگان اهدا شد.
گفتنی است، مراسم اهدای جوایز و معرفی برگزیدگان این رویداد نیز ۱۴ اسفند خواهد بود.