خستگی تاریخ
سهراب سپهری نقاش و شاعر گویا بی زمان است و بی مکان و رکورد دار قیمت آثار هنری در حراج تهران سوال میکنم چه چیزی این نقاش را با اهمیت میکند.
سوای مسئله اقتصاد هنر در میان این غوغای سیاسی و اجتماعی در ۵۰ سال گذشته چرا سهراب ماندگارتر است او که اعتنایی به سیاست و مردم غیره نداشت پس چرا؟
این سوال را داشته باشید تا برویم بر سر مطلب دیگر ، این طرح نگارخانهای به وسعت یک شهر را قاطبه مردم دوست و دشمن تایید کردند و خوششان آمد از سال پیش هم پیشرفت کرد و صفحهآرایی و جاگیری، انتخاب تصویر و آثار خوبی را هم در پیش گرفتند.
اما عده ای از دوستان رسانهها کماکان اعتراض کردند که هنر غربی را اشاعه میدهیم . بیتوجهی به فرهنگ بومی و سنتی کرده اند و غیره .
این دو مطلب را توجه کنید یادم میآید یک زمانی مارکسیستها در تحلیل و طبقهبندی ادبیات اعتراض کردند که این حافظ غارت تیمور و مغول را توجه نکرده وبه خال لب معشوق سمرقند و بخارا را بخشیده است و تعهد اجتماعی نداشته است و ….
و حالا هم هنر در مناقشات سیاسی وسیله حمله به طرف مقابل شده است. چه سیاسیون و چه هنرمندان که کار سیاسی تولید میکنند کمی توجه کنند زندگی اجتماعی ما مثل بدنی گرفتار مرض پر تب و تاب نوسانات شدید سیاسی است در هرج و مرج و پرتاب از قطبی به قطبی دیگر و در تلاطم های شدید تاریخ ایران. مگر نه این است که هشیاری مردم باید از درک و اندیشه و فرهنگ آنان نشأت بگیرد. وضع روشنفکر و هنرمند در برابر مبارزات سیاسی فقط تعهد سیاسی نیست.تمام اندیشه را نباید سیاست تسخیر کند. پس مسئولیت ما در برابر زندگی و مفاهیم اساسی زندگی انسان در جهان چه میشود.
انسان کماکان با پرسش مهمی درگیر است. سوال اساسی دال بر از کجا آمدم و به کجا می روم و برای چه آمدم به این جهان.
این سوال منشأ اصلی تعهد در برابر مردم و ظلم و تحرکات سیاست است. در این هیاهوی مبارزه با ظلم و تعرضات قدرتمداران جهانی کمبود این نگرش عمیق مشکل بزرگ را فراهم میآورد و آن جایگیری شور سیاسی به جای شعور سیاسی است.در نبود این اصل مهم رقابتها به دشمنی میرسیم و گفتگوی دوستانه به نابودی امنیت و آزادی.
پاسخ اینکه چرا سهراب ماندگار است، چرا حافظ همیشه حافظ بوده است، این است که اینان در پی دغدغه بودن انسان در هستی و چگونه بودن او بودهاند. رابطه انسان و طبیعت و خداوند محور هنر اینان است. روح انسان تهیدست می گردد وقتی به این مفاهیم توجه نکند. ایمان حاصل این تعمق در زندگی است. شتاب زدگی زندگی اجتماعی و سیاسی امروز امکان مقاومت و تقویت عدالت و حقیقت را سلب کرده. هنر مقوله ای است که در سنت ما به حقیقت وجودی هستی و انسان میپردازد. مرغ روح آدمی نیازمد پرواز در افق معنا است، سلب این امکان در هنر فقدان بزرگی است که باید به آن توجه کرد.