نامه فروردین ماه | خود دیدن

نامه فروردین ماه | خود دیدن
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی

فضای بهار همراه با تحرکات سیاسی و انتخاباتی،در جامعه‌ گستره‌ی پرفشاری را رقم زده است، به‌خصوص که انقباض فضای اقتصادی به اوج خود رسیده و هر آن‌کس که در وسواس خرید و فروش قرار گرفته خود را به پس از انتخابات حواله می‌دهد.
گستره‌ی اعلانات و اظهار عقیده‌های متنوع در رسانه‌های مجازی، خصوصی و عمومی، ذهن اینجانب را تحریک نمود که‌انسانِ امروزین درگیر، در این هیاهوی اقتصاد و معرفت؛ استقلال و ارتباط؛ چه مقدار به روان خود و افعال متناقض سرزده از خود آگاه می‌گردد.خود دیدن

برای مقابله با تمامیت ضمیرناخودآگاه که دسایس فراوانی در اختیار دارد؛ ساده‌ترین راه، برخوردی کلی با زیستن و هستی خودمان به وجهی کلی و تحلیل ساده از فرم و باطن وجودیمان است.

تصور کنید  وارد  یک گالری شده‌اید که نمایشگاهی در آن جاری است. نمایش آثار گروهی از هنرمندان که عمدتاً خانم و دارای وجاهت چه از لحاظ ظاهر و چه از نظر طبقه‌ی اجتماعی هستند. حال عنوان نمایشگاه به‌طور مثال نامزدی است و با مقوله‌ای در رابطه با تشکیل خانواده وعشق؛ حال سؤال این است، خانم‌ها  در چه سن و سالی به این مفهوم پرداخته‌اند، یعنی آیا آن‌ها هم دغدغه‌ی ازدواج دارند، پس چه چیزی در گذشته حل نشده است که ظاهراً جنبه‌ی مبارزات آزادی طلبانه زنانه به خود گرفته است.

به واقع خوانش ساده‌ی دغدغه‌های هنرمندان جذاب است و در گریزی مشخص می‌توان دو امر مطرح در این وادی را دسته‌بندی کرد. اول گرایش به سبک و سیاق‌های متداول و جاری و مورد توجه در قالب نظریه و سبک که هنرمندان را وادار به رفتار تقلیدی از این امور می‌کند و وجه دیگر زوایای پنهان آن‌ها در زندگی شخصی است. در مثالی دیگر، وارد نمایشگاهی می‌شوید که هنرمند پول را محور آثار خود کرده است. او از منظر معنوی به پول  و مادیت روزگار و رفتارهای دیگران در این رابطه تاخته است، اما زمانی که خوب بنگریم این به معنای عسرت اقتصادی برای هنرمند است که وجهی اجتماعی تا اخلاقی دارد ، هنرمند با وسواس به پول نزدیک شده و نمی خواهد رسما‌ بگوید پول می‌خواهم. گاهی ایجاب چند لایه بودن اثر هنری حقیقت ساده ناخودآگاه هنرمند را  مدفون می‌کند .

ضعف نگاه کلی و پرداختن به خودشناسی و امور واقعی چالشی بسیار مطرح است. این روزها می‌توان در تحرکات سیاسی هم این امر را مشاهده کرد. وقتی شعارهای انتخاباتی داده می‌شوند تناقض بین ساختار کلمات و جملات با مفهوم جمله و شعار کاندیدا مشهود است.

گاهاً متوجه شده‌ام که برنامه‌ریزان تبلیغاتی به‌طور وسیع به این رفتار معکوس روان انسان آگاهی کامل دارند. ما معمولاً از چیزی سخن می‌گوییم که ناخودآگاه از فقدان حضور و یا سلامت آن در خود آگاهیم، ولی رسیدن این آگاهی به دایره‌ی ادراک عقلی و رفتاری خود سیر تمدن را شکل می‌دهد. مدنیت در ارتباط  سامان گرفته‌ی اجتماعی، تساهل و تسامح در برخورد با دیگری است و این جز با شناخت ساده و کلی از خودمان حاصل نمی‌آید.خود دیدن

جزمیت‌ها در رفتار و رقابت‌های اقتصادی و اجتماعی گاهاً به خشونت و رفتار دال بر عناد و حذف دیگری از صحنه‌ می‌انجامد، که این دیگر یک رقابت و یا رسیدن به پیشرفت فرهنگی و معرفتی و حتی اقتصادی نیست، بلکه کنشی است که از گسل‌های روانی و درونی قرن‌ها فروخوردگی تاریخی ما ریشه گرفته است. جبرهای اقلیمی، ژنتیکی، اکتسابی و اقتصادی، محورهای سرنمونی و ریشه‌دار رفتار ناخودآگاه جمعی و فردی است که ندرتاً به کنترل و پذیرش و عقلانیت می‌انجامد.

اصطکاک خارج از حد و بی‌دلیل، حرص و طمع گسترده، لذت‌جویی و عشرت طلبی، اعتیاد، عدم تداوم زندگی‌های مشترک و سستی خانواده و بسیاری از آسیب‌های اجتماعی ما مشخصاً ریشه در نداشتن نگاه خودشناسانه و پذیرش جبرهای زیستن معاصر است.

و شاید بتوان گفت عدم توجه به زیبایی‌های جنبی زندگی آرامشی را ربوده است که چیزی جز  مرگ‌های زود هنگام و سوانح دردآور حاصل نکرده است.