در ستایش عکاسی آماتور و مجموعه عکس علیرضا آتشزران در گالری ۲۶
اشتراک نیکی
نقدی بر نمایشگاه عکس علیرضا آتشزران
سایت تندیس، مریم روشنفکر
گاهی به نظر میرسد عکاسی دیگر یک گونه هنری محسوب نمیشود، بلکه به یکی از ارکان بدیهی زندگی روزانه تبدیل شدهاست. تا چندی پیش از روزگار شبکههای اجتماعی و امکانات گسترده اشتراک عکس و پیشرفتهای شگفت دوربینهای تلفنهمراه، عکاسی داشت به مرور به سمت تبدیل شدن به هنری مردمی و جدی در حوزه آماتوری میرفت.
از اواخر دهه پنجاه شمسی و با بالا گرفتن تب انقلاب بسیاری از افرادی که دوربین عکاسی در اختیار داشتند، به عکاسی از صحنههای انقلاب پرداختند و از دل همین افراد که عکاسی را نه به عنوان حرفه بلکه برای سرگرمی دنبال میکردند بعضا عکاسان خوبی زاده شدند. اسماعیل داوری، بهرام محمدیفر، حمزه رازدشت و رسول ملاقلیپور از جمله افرادی هستند که این مسیر را پیمودهاند.
امروزه اما، با ساده شدن کار با تجهیزات عکاسی و ورود عکاسی دیجیتال این روند در موج گستردهای در سالهای اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد خود را نشان داد و به گواهی آمار، گرایش افراد طبقه متوسط جامعه برای افزودن سرمایه فرهنگی به سمت فراگیری عکاسی زیاد شد. اما از دهه نود با پیشرفتهای حاصل در دوربینهای گوشیهای تلفن همراه و همچنین شتابگرفتن و همهگیر شدن شبکههای اجتماعی افول کرد، زیرا لزوم توجه به وجوه هنری و فنی عکاسی که نیازمند آموزش است، کمرنگ گردید.
در حال حاضر فراگیری عکاسی به عنوان یک امر هنری برای تلطیف زندگی مدرن و بهرهگیری از مواهب هنر به مثابه امری روحی و جانافزا همچنان به حیات خود ادامه میدهد، اما با فروکش کردن موج علاقهمندان، عمیقتر و واقعیتر شدهاست. تا جایی که میل به ارائه و به اشتراک گذاشتن آن به وجود میآید و این از روند رو به رشد نمایشگاههای عکس آماتوری پیداست.
علیرضا آتشزران نیز یکی از افرادی است که علیرغم اشتغال در حوزه وکالت نمایشگاهی از عکسهای خود را به تماشا گذاشتهاست. عکسهایی که در طی چهارسال آموزش او در زمینه عکاسی گرفتهشده و اینک به مخاطب عرضه شدهاست.
او در این نمایشگاه ۲۶ تابلو از ۲۵ عکس خود را در ابعاد ۲۰*۳۰ سانتیمتر به تماشا گذاشته و یکی از عکسها تکرار و در قطع ۵۰*۷۰ ارائه شدهاست. او در این نمایشگاه بیشتر تک عکسهای مرتبط و دو مجموعه را به تماشا گذاشته و کلیه عواید فروش آن را به خیریهای در حمایت از دختران بیسرپرست و بد سرپرست اختصاص دادهاست.
آتشزران به زعم بیانیه نمایشگاه به دنبال زاویه دید شخصی خود است و سعی دارد با دیدی ساده به جهان پیرامونش نگاه کند.
در آثار او بیش از هر چیز به درها و پنجرهها بر میخوریم. وردویها و خروجیها با محدودیتهایی مانند میلهها. در و پنجره مکان ورود و خروج است و وقتی عکاس از عکاسی به مثابه مفری برای شغل خشک و سرد خود نام میبرد، باید آن را در این علاقه نیز جستجو کرد. مکانهایی برای ارتباط دنیای داخل و خارج به یکدیگر.
آتشزران به عکاسی نگاهی صادقانه دارد، هرچند اشکالات فنی و تکنیکی به آثارش لطمه زده، اما از خلال تصاویر ساده و تمرینی او میتوان به جستجوی او پیرامون صداقت، لطافت و آرامش پی برد. کمااینکه در مجموعه ساختمانها، او به سراغ نماهای شیشهای بازتابی در شهر رفتهاست. این موضوع در ابتدا با جستجوی انعکاس زندگی شهری در ساختمانها آغاز شده و سپس به بازتاب طبیعت و آسمان رسیدهاست، ساختمانهایی که ما خود در آن زندگی میکنیم. آتشزران اشاره میکند به عادت دیدن آسمان از قاب تصویری این ساختمانها، آسمانی که روز به روز کمتر دیده میشود.
این مجموعه که جدیترین مجموعه نمایشگاه حاضر است، هشت تصویر رنگی از پنجرههای شهریاست. نماهایی که با شیشههای آینهای پر شدهاند. بازتابهای پراکنده و متخلخل شهر که از درون این چهارچوبها دیده میشود.که به دلیل ماده مصرفی در این جنس غلبه رنگ آبی را در تصاویر به همراه دارد. در این تصاویر که خود تصویرِتصویر هستند، جهان، شبکه بندیشده است، شبکههای هندسی که ریشه در ذهن عکاس به مثابه یک شغل منطقگرا دارند. اما تصاویر بازتابیده به واسطه حضور همین شبکهها مخدوش شدهاند و کلیت و یکپارچگی خود را از دست دادهاند. سپس تصاویر آسمان قرار دارند که جلوهای لرزان و نامطمئن به خود میگیرند و از این طریق جهان عکاس را پر از اعوجاج و تناقض به تصویر در میآورند.
در این مجموعه است که میتوان به راستی با رهایی عکاس از بخشی از تیرگی روزمرهاش آشنا شد. که انگیزه اصلی او برای رویآوردن به عکاسی است.
برای یک مخاطب نا آشنا نیز شاید تنها در این مجموعه باشد که سوال و چالش برانگیخته میشود، انگیزشی که هدف و برتری والای هنر است و ذهن را به کار میاندازد و به جستجو وا میدارد و از دل این جستجو انگیزه و امید بیرون میآید، همچنین جستجو به امر آفرینش منتهی میگردد زیرا موجب بیرون آوردن چیزی از دل هیچ میشود. این لذت اصلی است که در هنرورزی نهان است و هنر را به رشته ناپیدای اتصال به آسمان بدل میکند. آسمانی که در فکر و زندگی قرار دارد و ناکرانهمند است.
نقد نمایشگاه قبل به قلم مریم روشن فکر را اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
عکاسی ورزشی بر پودیوم گالری راه ابریشم
عکاسی ورزشی بر پودیوم گالری راه ابریشم یادداشتی بر عکاسی ورزشی به بهانه نمایشگاه عکاسی ورزشی با عنوان پودیوم، گالری راه ابریشم پارک لاله سایت تندیس به قلم مریم روشنفکر پس از آنکه پیشرفتهای فیزیکی و شیمیایی در عکاسی، شرایط ثبت لحظهای به کوتاهی یک پنج هزارم ثانیه را ایجاد کرد، عکاسی از لحظه و حرکت متولد شد. اولین عکاسی که به واقع عکاسی ورزشی را ثبت کردهاست، ادوارد مایبریج نام دارد که از حرکت اسب سوار، عکاسی نمود و […]