۱۶ منتقد هنری که نگاه ما را به هنر تغییر دادند

۱۶ منتقد هنری که نگاه ما را به هنر تغییر دادند
قسمت اول | معرفی ۴ منتقد
پلینی بزرگ- شی هه Xie He– جورجیو وازاری- جاناتان ریچاردسن بزرگ

سایت تندیس ترجمه معصومه شیخی


منتقدان پلینی بزرگ
Pliny the Elder, Natural History, 15th century. Photo via Wikimedia Commons

برای بیش از هزار سال، انسان‌ تلاش کرده است تا آنچه را که یک اثر هنری را «خوب» می‌کند، تعریف کند. عوامل تاثیرگذار مانند واقع‌گرایی، زیبایی، چیدمان و ایده‌آل‌گرایی اخلاقی یک اثر هنری، مد شده‌اند و از مد افتاده‌اند. نسل‌های تازه‌ی منتقدان هنری به طرز چشم‌گیری به این تغییرات در سلیقه‌ی هنری دامن زده‌اند و برای همیشه درک عموم مردم را از انواع زیبایی‌شناسی تغییر داده‌اند. ۱۶ منتقدی که به آنها پرداخته خواهد شد به ترجمه و گشودن دیدگاه‌های بعضا گیج‌کننده‌ی هنرمندان تاثیرگذار کنونی کمک کرده‌‌اند و درک ما را از معیارها محکم کرده‌اند. این فهرست مسلما بیشتر شامل مردان سفیدپوست اروپایی و آمریکایی است. طی قرن‌ها، آنها آثار هنری را که دیده می‌شدند و تحسین می‌شدند، به دیگران دیکته می‌کردند. جمعیت‌شناسی منتقدین هنری به آهستگی اما با اطمینان در حال تغییر است. (گرچه جدیدترین جایزه پولیتزر که جری سالتز آن را برده است، باعث شد افراد بسیاری در اینترنت به سرعت ادعا کنند که روبرتا اسمیت، منتقد همکار او – که همسرش است – بیشتر لایق بردن آن بوده است.) صداهای انتقادی مختلف تنها دیدگاه‌های جدیدی را درباره‌ی هنر ارائه نمی‌دهد: آنها باعث تغییر نگاه ما به دنیای خارج از کادر هم می‌شود.

پلینی بزرگ (۲۳-۷۹)

در کتابی به نام تاریخ طبیعی، پلینی بزرگ، طبیعت‌گرای لاتین، جانورشناسی، ستاره‌شناسی، گیاه‌شناسی و تمام موضوعاتی را که به دلیل تاریخ خود آنها باارزش می‌دانست، بررسی می‌کند و چندین فصل را به صنعتگران، هنرمندان و معماری اختصاص داد. پلینی اصل نقاشی را دنبال می‌کند و اینگونه بیان می‌کند که نقاشی از زمانی آغاز شد که انسان سعی کرد سایه‌ی خود را دنبال کند. پژوهشگران این نظریه را ارائه داده‌اند که نوشته‌های پلینی (به طور ویژه، احترامش برای عهد باستان) جورجیو وازاری را تحت تاثیر قرار داد که هزار سال بعد، تاریخ هنر معروف خود را نوشت.

منتقدان پلینی بزرگ
Title page of Pliny, Natural History, published 1519. Courtesy of the Library of Congress.

شی هه  Xie He (قرن ششم)

صدها سال پیش، هنر رقابتی واضح بود. در قرن ششم، شی هه ، هنرمند چینی «شش اصل» خود را برای رتبه‌بندی نقاشان بر اساس شایستگی آنها تبیین کرد. حتا در آن زمان، استانداردها ذهنی و شخصی بودند. برای نمونه، «طغیان روح» به انرژی غیرقابل توصیف خاصی اشاره می‌کند. سایر معیارها فنی‌تر یا رسمی‌تر هستند: «روش استخوان‌بندی» یا استفاده‌ی ساختاری از قلم‌؛ ترکیب‌بندی؛ و در مورد هنرمندانی که آثار هنری موجود را کپی می‌کردند، وفاداری به نسخه‌ی اصلی. اصولی شی هه به قدری پایدار و بادوام بودند که هنوز هم برای ارزیابی نقاشی‌های سنتی چینی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

جورجیو وازاری (۱۵۱۱-۱۵۷۴)

منتقدان جورجیو وازاری
Giorgio Vasari, Portrait of Giorgio Vasari, between 1571-74. Photo via Wikimedia Commons.

جورجیو وازاری که اغلب به عنوان اولین تاریخ‌نویس هنری از او نام برده می‌شود، ترجیحات و تعصبات تاثیرگذاری نیز بنیان نهاده است. نوشته‌ی اصلی او که در سال ۱۵۵۰ نوشته شده است، به نام زندگی برجسته‌ترین نقاشان، مجسمه‌سازان و معماران، فهرستِ (به شدت متعصبانه و مبالغه‌آمیز) خلاق‌ترین اشخاص آن زمان را ارائه می‌دهد. افراد درون این فهرست همگی ایتالیایی بودند و به طور ویژه، اهل تاسکانی (میکل آنژ، جوتو، ساندرو بوتیچلی). خود وازاری عبارت «رنسانس» را ابداع می‌کند و تولد دوباره‌ی فرهنگ را در اروپا از قرن سیزدهم تا شانزدهم، به اسطوره تبدیل می‌کند.

منتقدان جورجیو وازاری
Giorgio Vasari, Cover of Lives of the Most Eminent Painters, Sculptors, and Architects, 1550. Photo via Wikimedia Commons.

جاناتان ریچاردسن بزرگ (۱۶۶۷-۱۷۴۵)

در سال ۱۷۱۵، جاناتان ریچاردسن بزرگ، نقاش و مجموعه‌دار بریتانیایی، چیزی را نوشت که به عنوان اولین اثر درباره‌ی تئوری هنر به زبان انگلیسی شناخته شده است. ریچاردسن نوشتن «رساله‌ای در باب تئوری نقاشی» را با یافتن خطایی شروع می‌کند که در چیزی که ادعا می‌کند باوری به شدت پذیرفته شده است: «به نظر من، بسیاری از افراد، هنر نقاشی را چیزی بیش از افراطی دلنشین و خوشایند نمی‌دانند؛ در بهترین حالت، به دلیل فایده‌ای که برای بشریت دارد در رتبه‌ی پایین قرار می‌گیرد.» ریچاردسن در پاسخ به این حرف می‌گوید که نقاشی اهمیت دارد چون به ما این امکان را می‌دهد که ایده‌هایمان را انتقال دهیم، ما را از وجه حیوانی‌مان را فراتر می‌برد و امکان بیان یا سبک فردی را به ما می‌دهد. ریچاردسن همچنین به عنوان اولین نویسنده‌ای که عبارت «نقد هنری» را به کار برده است، شناخته می‌شود. در «رساله‌ای در باب کلیت هنر نقد»، در سال ۱۷۱۹، ریچاردسن تلاش می‌کند تا اصولی برای چگونگی نقد یک هنرمند یا یک نقاشی و همچنین چگونگی اثبات اصالت یک اثر هنری تبیین کند.

جاناتان ریچاردسن بزرگ
Juliana Boyle, Countess of Ailesbury (d. 1739)
Jonathan Richardson, Self-portrait, 1729. Photo via Wikimedia Commons.