گفتگو بادنیا رستمی| هنر نه برای هنر و نه برای جامعه، هنر برای زندگیست
پرونده هنرمندان درحال طلوع | قسمت هشتم
مجله هنرهای تجسمی آوام، نویسنده مخاطب: فرانک فریدونی
دنیا رستمی متولد ۱۳۶۱ در تهران و فارغالتحصیل کارشناسی از رشته نقاشی از دانشگاه هنر تهران است. از نمایشگاههای انفرادی او میتوان به «قاراچوخا اویان» در گالری ماه ۱۳۹۷ و «به کبوتر بگو شب خوش» در فرهنگسرای ارسباران ۱۳۸۴ اشاره کرد.
همچنین بالغ بر ۱۳ نمایشگاههای گروهی را در کارنمای خود به ثبت رسانده است: ازجمله گالری هنر ۸۵ – جشنواره فابر کاستل ۸۶-دوسالانه طراحی کرج ۸۷- لاله ۹۲ و ۹۳-آتبین ۹۴-تابستانه ماه ۹۶ -ژاله ۹۷-تابستانه ماه ۹۸-niś art gallery۹۸-Lavision art gallery۹۸-تابستانه ماه ۹۹ و آخرین نمایش او در گالری شیدایی ۹۹ .
بهطورمعمول هر هنرمندی لحظهی شروعِ کشش و تلاطم درونی خود را در الزام برای پرداختن به هنر میتواند به یاد آورد. این آغاز برای شما چه زمانی بود؟
از چهارسالگی، زمانی که به کلاسهای کانون پرورش فکری رفتم. فضای خاصِ آنجا، بوی کتاب و کاغذ، چسب و کاغذهای رنگی، هنرمندان بزرگی که در آن زمان در آنجا رفتوآمد میکردند، همهی اینها حالات مرا دگرگون کردند. بعد از مدتی یکی از نقاشیهایم در جشنواره نقاشی توکیو مقام اول را کسب کرد. دلگرمی زیبایی بود، برای آنچه در درونم در حال رشد بود. چند سال بعد، در شروع دوره نوجوانی به کلاسهای محمدابراهیم جعفری رفتم. آشنایی با استاد جعفری مانند معجزهای در زندگی من بود و نقش مؤثری در اتفاقات خوب زندگیام داشتند.
در گفتگو با شما میتوان دریافت که ارتباط عمیقی بین زندگی شما و نقاشیهایتان برقرار است. لطفاً در این مورد صحبت کنید.
نقاشیهای من داستان زندگیام هستند. کودکی، خانواده، احساس من به جامعه و کل جهان. نقاشی برای من یک ابزاراست. یک «امکانِ» شگفتانگیز برای ارتباط با جهان. مثل یک بلیط برای سفر. هنر برای من نه «هنر برای هنر» و نه «هنر برای جامعه» و نه هنر برای هر چیزی…هنر برای زندگیست. ورای زن بودن؛ ورای تفاوتهای فیزیکی و ورای تسکین عقدههای انسانی. اگر میل به دیده شدن، مقایسهشدن، رقابت، قضاوت و کسب درآمد را از هنر بزداییم، تازه با خود هنر مواجه میشویم. هنرمند باید با خودش و با مخاطب و جامعهاش صادق باشد؛ و بیاندیشد که برای چه چیزی به هنر میپردازد. این خیلی خوب است که هنرمند خودِ بَدَش باشد و در این مسیر از هیچچیز نباید ترسید. نه از دیوانگیها و نه از کشف خود. به قول آقای جعفری؛«دیوانه باشید. یک دیوانه مخفی. بدون جلبتوجه دیگران. اگر دیوانهی مخفی باشی خودت را میسازی…از هیچچیز نباید ترسید باید اول عاشق شد. وقتی عاشق شدی شجاع میشوی و از هیچچیز نمیترسی…». نقاش بودن یک شغل است، میتوان با یادگیری مهارتهای کاربردی و تکنیکها تبدیل به یک نقاش شد؛ اما «هنرمند» یک صفت است. برای هنرمند بودن باید تلاش کرد و رنج کشید؛ و از مرحله تکنیکها عبور کرد؛ و در مواجهه کامل با خود و زندگی قرار گرفت.
در مورد فرم و نحوهی ارائه کارتان بگویید.
این روند از سالها پیش آغاز شد. زمانی که ترمهای آخر دانشگاه را میگذراندم. در یک سفر با «نمکدان»ها که از بافتههای ایلات و عشایراست آشنا شدم. فرم شکسته و دوقسمتی نمکدانها که از یک بدنه و یک گلوگاه تشکیلشده است، در ارتباط با بدن انسان که تداعیکننده خانه نیز هست. این فرمها بهشدت مرا مجذوب خود کرد. به مدت سه سال مشغول مطالعه این فرمها و انطباق آن با مفاهیم کارم بودم؛ که حاصل آن استفاده از بومهای چوبی، با فرمی مکانمند است. این کادر خاص در کنار رنگ آبی، فیگورها، دهانها، بندها، ستارهها و…همگی سمبلهای من هستند. ابزاری برای توصیف دغدغهها، ترسها، رؤیاها، کابوسها و داستانسراییهایم.
دسته دیگری از کارها روی مقوا هستند که بین دو شیشه قرارگرفتهاند. در اینجا من از شیشه بهعنوان عنصری شکننده که تداعی نوعی ناامنی و شکنندگی است؛ در ارتباط با ترسها و کابوسهای انسانی استفاده کردهام. در اینجا انسان دیگر در هیچ مکانی قرار ندارد. انسانی باحالتهای انسانی بدون تعامل و تأثیر با هیچ مکانی. این روندی است که من قصد دارم در مجموعههای بعدی به آن بپردازم.
در همین ارتباط نقد نمایشگاه دنیا رستمی در گالری ماه را اینجا بخوانید:
نگاهی به “قاراچوخا اویان!” دنیا رستمی | آن که این کار ندانست در انکار بماند …
گفتگوهای قبل را اینجا دنبال کنید:
گفتگو با حنانه جالو | «تاٰملات چشمانداز»
امیرحسین اکبری علویجه | گفتگو در تهران به روش سامورایی
گفتگو با سپهر علیمحمدلو | لازمانی که در زمان اتفاق افتاد
گفتگو با زهرا نوری زنوز | ابتدای چشمانداز
گفتگو با سهیل مختار | رستگاری در منتها
گفتگو با صدرا میرشریفی | از نانقاشی تا عادتی بازدارنده از جنون
گفتگو با مصطفی سرابی | نقاشی را در عین قدرت ساده میکنم
گفتگو با نیکناز معینی فرد | «طلوع نامیرا»
گفتوگوهای دیگر را در لینک زیر دنبال کنید: