در فقدان، نوشتن را جذاب نمیدانم به خصوص رخداد فقدان، نه یادآوری فقدان … بنابراین فقدان فرهاد مشیری را بهانه همدردی برای نسلی میدانم که در شکاف امروز و دیروز قرارگرفته و در هر فضایی میان جهان نمود و وانمود دردمند زیستهاند.
خیلی به این نسل بازی اقتصادی و مشتری مداری همنسل و همنسل سازی اعتقادی ندارم اما گفتمان دوران را نمیتوان نادیده گرفت. ادعای عبور از مدرنیسم مرا یا الکساندر دوگین جامعهشناس روس میاندازد که مخالف لیبرالیسم و مدرنیسم و همیار جناب پوتین است. تفاوت دوگین با دوستان هنر محور و مدعی عبور از مدرنیسم هنر ایرانی در یک نکته ساده است که تجربه زیسته کدام نسل از هنرمندان ایرانی این امر را حمایت میکند؟ آیا دوگین شصتودوساله با تجربه زیستن در دوران شوروی و روسیه امروز این ادعا را میتواند داشته باشد یا هنرمندان و متفکران جوان پس از او و به همین سیاق مشیری شصتویکساله میتواند عبور کننده از هنر مدرن ایرانی باشد یا نقاشان نیویورکی نمای داخلی دهه شصت شمسی و به همان سیاق گالری داران و منتقدان جوان؟
نه اینکه من شصتساله باشم و اعتباری برای همنسلانم قائل باشم ولی در کمترین حالت تجربه زیسته این نسل را بیشتر درک میکنم و برای نسلهای بعدی هم احترام قائل هستم.
فرهاد مشیری در سالهای ابتدای پس از انقلاب به نیویورک رفت و مانند بسیاری از دوستان دیگری که داشتم از آموزشهای خوبی برخوردار شد و در کنار کسانی چون بالداساری آموزش دید. وی در کال آرت لسآنجلس درس خواند و بنیانگذار آکادمی کال آرت والت دیسنی بود شاید به همین دلیل بود که ابتدا به پویانمایی رو آورد.
در مصاحبهای از فریدون آو پرسیده میشود خود را در هنر ایران چگونه میبیند وی پاسخ داد من پلی هستم از گذشته به اکنون. با تمام احترامی که برای او قائلم این عنوان را باید در سکوت مشیری دید و تولیداتش. اگر آو با حمایت و فعالیت همهجانبه اجرایی در مقام مجموعهدار و هنربان و هنرمند این عنوان را میبیند اما فرهاد مشیری با فهم پوچگرایی فعال و انزوا و مرگ خود در مقامی حقیقی و جدیتر میایستد.
اگرچه این رفتار را حاکی از نوعی استراتژی برندینگ میتوان دید اما ارسطو میگوید همیشه بعد از مرگ کسی میتوان به خوشبختی او پی برد.
وی قلههای اقتصادی هنر را فتح کرد اما این فتح جانی برای زیستن وی نگردید و جهان وانموده وی را بلعید و جوانمرگ شد. مشیری که همیشه بافتهای در حال اضمحلال را در آثارش نمودار میکرد و ترکها و ناپایداریِ لایههای رنگ، از زیبایی غیرقابلاجتناب آثارش بود آیا هستی را ناپایدار میدید، یا اشاره به انحطاط فرهنگ اکنون ایران داشت. به هر حال حتی اگر وی نظام زبانی و آیرونی زبان فارسی را دستآویز ایرانی کردن و فروش رفتن آثارش کرد آیا این نظام انتخابی وی بود که بر تقدیرش حاکم شد. آیا آنچه رفتار میکنیم و میگوییم در تقدیر ما نقش ایفا نمیکند؟ شوخی مهیبی است. سفارش رکوئیم سالیری به رقیبش موتزارت را به یاد میآورم که نوای سوگواری سرودن باعث مرگ موتزارت جوان شد.
من این شوخیها را نفرین تجدد میخوانم، زمانی زنده رودی و تبریزی و سقاخانهایها مدعی اعتبار بخشی به فرم خوشنویسی ایرانی در فقدان نشانه معنایی قراردادی زبان بودند (تصویر فرم خط میتواند زیبایی خالص بیافریند). اینان در مورد زبانی دست به چنین کاری زدند که مالامال از طنز و درام و تعلیم و آیرونی بود. حافظ و مولانا و سعدی و … لیست بیپایانی از شاعران این نظام را تأیید کرده بودند ولی سقاخانهایها در دنباله روی لتریسم دیگران، جهان دیگری آفریدند. مشیری خیلی زود اعتبار و پولسازی این خط را دریافت و مسیر را دوباره به جریان انتقادی گذشته بازگرداند اما در مقامی دیگر و رسانهای دیگر. او هم به سوی دیگران نگاه داشت اما دیگران امروز زبان برایشان معنایی هستی شناسانه یافته بود.
سؤالات بسیارمی توان مطرح نمود، توجه به فهم دوران و بازنمایی موقعیت حقیقی زیستنمان تا چه حد برای هنرمند واجب است.
در تولید اثر هنری تا چه حد باید به بیرون نگریست؟ چقدر اقتصاد در تولید هنر باید مداخله کند؟ عواقب این شیک شدنها در هنر چیست؟ تقدیرمان آیا تحت تأثیر اعمال هنری ماست؟
کییر کگور فیلسوف وجود شناس دانمارکی در کتاب درخشان خود «بیماری منتهی به مرگ» میگوید گناه نه امر سلب بلکه از جنس ایجاب است؛ و گناه این است که در پیشگاه خداوند نومیدانه نخواهی خودت باشی.
فرهاد مشیری از جهانی تازه متجدد شده و در پی ریشهدار کردن حقیقت این زیستن آمده بود. نقش خود را در این روند به خوبی ایفا کرد و بر سنگ صلب تاریخ، حقیقت پدیدار شده پس از خود را نقش زد و یادآوری کرد، «اگر به گاه آمده باشی آنجا موجودیت مطلقی، موجودیت محض، چراکه در غیاب خود ادامه مییابی و غیابت حضور قاطع ایجاز است، گذارت از آستانه ناگزیر فروچکیدن قطرهی قطرانی است در نامتناهی ظلمات» آنچان که احمد شاملو سرود.
یاد و نامش جاودان
- مطلب فوق در روزنامه شرق مورخ ۲ مرداد ۱۴۰۳ به چاپ رسید.
به همین قلم اینجا بیشتر بخوانید:
کتاب یادداشتهایی بر نقاشیهای پایان قرن نوشته جاوید رمضانی ؟ نشر آوام سرا
کتاب مرقع طراحیهای قاجار | نشر آوام سرا
مقدمهای بر کتاب رونق | چه کسانی بازار هنر معاصر را شکل دادند؟
نقد نمایشگاه ها به قلم جاوید رمضانی:
فاطمه ژاله و سرزمین تروماهای پلاستیکی
نیم تنههای غریب مانده قدرت الله عاقلی در گالری اعتماد