این مطلب در شماره ۳۰۴ تندیس به چاپ رسیده است
نمایشگاه بزرگ جنی هولتزر
سامرست، لندن: گالری هاوزر و ورث از برپایی نمایشگاهی از کارهای جنی هولتزر خبر داد. این نمایشگاه با عنوان «اهداف راحتتر» کارهای جدید و منتخبی از آثار مهم او در طول سه دهه فعالیت هنری را در بر میگیرد. این هنرمند مشهور امریکایی بیشتر برای استفاده از زبان در خلق کارهای هنری شناخته میشود، و با طیفی از تکنیکهای متنوع قدرت کلمات را به خدمت میگیرد. از ۲۰۰۴ هولتزر استفاده از مفاد اسناد طبقهبندیشده و دیگر اسناد و مدارک دولتی را مورد بررسی قرار داده است. عنوان نمایشگاه به یکی از «نقاشیهای ویرایشی» هنرمند اشاره دارد. این نقاشی بر اساس گزارش طبقهبندی شدهی دایرهی تحقیقات فدرال خلق شده که در صفحهی ۲۶ آن این جمله نوشته شده: «حرکت به سمت اهداف راحتتر». هولتزر دقیقا نوشتهی اصلی را عین به عین کپی کرده است با این تفاوت که حروف بزرگتر هستند و نقاشی با طیف رنگهای سفید، خاکستری، قرمز و سیاه کشیده شده است.
هر پنچ فضای نمایشگاهی گالری به کارهای هولتزر اختصاص داده شدهاند که مجموعه فضاهایی را میسازند که برخی با نور خورشید روشن شدهاند و مابقی با اِلایدیهای برنامهریزیشده. منتخبی از نقاشیها و اینستالیشنها، نیمکتها و سایر کارهای سنگی، صفحات برنزی و پیشطرحهای هنرمند روی کاغذ پوستی، حس تنوع مدیومهایی که هنرمند در دوران فعالیتش استفاده کرده را به بازدیدکننده القا میکند. با ورود به گالری اول، بازدیدکننده با اثری با نام «حرکت» مواجه میشود. کاری متشکل از یک ستون اِلایدی جدید هشتفوتی که از تیرهای سقف گالری آویزان است و در تعاملی پویا با محیط پیرامونش قرار دارد. این ستون چهاروجهی باریک نسبت به حضور افراد حساس است و در واکنش به آنها حرکت میکند. بخشهایی از اسناد از طبقهبندی خارج شده و سایر مدارک حساس بر روی هر وجه ستون ظاهر میشود. از جمله، متنی برگرفته از گزارش سانسورشدهی تحقیقات جنایی ارتش امریکا که جزئیاتی را از بازجویی در مورد مرگ سرباز افغانی، جمال ناصر، زمانی که تحت بازداشت نیروهای امریکایی بود، ارائه میدهد. اتاق بعدی گالری منتخبی از نقاشیهای هنرمند که با رنگ روغن روی کتان کشیده شدهاند را در خود جای داده است؛ شامل کارهای «یازده نفر بودیم»، «زن بالغ جوان»، و «پنجره». این کارها از نامهها و اسناد دولت امریکا گرفته شده و با دقت بازتولید شدهاند. با ورود به اتاق بعدی بازدیدکننده با دو میز چوبی که با استخوانهای انسان پوشیده شده روبهرو میشود. یکی از این کارها با نام «میز لاستمورد» (۱۹۹۴) اثری است که در واکنش به مجادلات یوگسلاوی سابق خلق شده و استمرار مضامین جنسیت، جنگ و مرگ در کار هنرمند است. نقطهی آغاز مجموعه نوشتههایی با عنوان «لاستمورد» در کار هولتزر، ماموریتی از جانب روزنامهی مونیخی Süddeutsche Zeitung بود. این مجموعه در قالب عکسهای رنگی از نوشتههایی روی پوست منتشر شد و همچنین یک کارت سفید مخصوص که با جوهری از جنس خون، روی آن چاپ شده بود. این کار واکنش هنرمند به جنگ بود و حاکی از این موضوع است که در جنگ، از تجاوز به شکل یک تاکتیک استفاده میشد. در آن زمان کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، جنایت علیه زنان، نظیر تجاوز را نیز بهعنوان جنایت جنگی به رسمیت شناخته بود. متون «لاستمورد»، با ۵۵ جمله، صداها و جملاتی تخیلی از زبان فرد جانی، قربانی و شاهد ماجرای تجاوز است. کلمهی آلمانی «لاستمورد» حاکی از قتلی است که برای لذت جنسی انجام میشود؛ استفاده از اعضای واقعی بدن انسان در این کارها این نکته را یادآوری میکند که قربانیان تجاوز از جنبههایی فراتر از جنبهی جسمی آسیب دیدهاند. بزرگترین اتاق گالری به دو کار اِلایدی و چهار «نقاشی ویرایشی» اختصاص یافته است. اتاق آخر و راهروی منتهی به آن نیز گزیدهای از نقاشیها و کارهای سنگی متنوع هنرمند را ارائه میدهند. سابقهی نمایش برخی از این آثار به نمایشگاههای هنرمند در بنیاد هنر دیا و موزهی گوگنهایم در ۱۹۸۹ باز میگردد. در محوطهی خارجی گالری نیز چهار نیمکت غولپیکر در میان درختچهها نصب شدهاند. در طول نمایشگاه کارهای دیگری نیز در محوطهی خارجی نصب خواهد شد. جنی هولتزر (متولد ۱۹۵۰ اوهایو) در دانشگاه اوهایو نقاشی و چاپ خوانده و فوقلیسانس نقاشی را نیز از کالج طراحی رودآیلند دریافت کرده است. کارهای وی جزئی از فضا و حوزهی عمومی است و همانقدر در موزهها و گالریها دیده میشود که در ویترین مغازهها، روی بیلبوردها، تیشرتها و حتی به شکل الکترونیکی در میدان تایمز نیویورک. در ۱۹۷۶ هولتزر به نیویورک نقلمکان کرد و در برنامهی مطالعات مستقل موزهی ویتنی ثبتنام نمود. کارهای متنمحور او در دههی ۱۹۷۰ با مجموعهی «بدیهیات» آغاز شد. در دههی ۱۹۸۰ شروع به استفاده از لامپهای اِلایدی و بیلبوردهای الکترونیک نمود. در ۱۹۹۰ نخستین زنی بود که با یک نمایشگاه انفرادی، نمایندهی امریکا در بیینال ونیز و برندهی شیر طلایی شد. از ۱۹۹۶ وی از تاباندن نور روی بناها و چشماندازها استفاده میکند. در سالهای اخیر هولتزر به نقاشی بازگشته و در کارهایش به اکسپرسیونیسم انتزاعی و سوپرهماتیسم ارجاع میدهد و به تقویت رابطهی مستمر هنر و سیاست میپردازد.
کارهای پیتر رگلی در گالری دومنیک لوی
نیویورک، امریکا: گالری دومنیک لوی اولین نمایشگاه پیتر رگلی را در نیویورک با عنوان «یک خورشید ــ یک ماه» برگزار کرده است. رگلی برای پروژهی مستمرش «دستکاری واقعیت» شناخته میشود که شامل مجموعهای از اقدامات و مداخلات اغلب موقتی و به شکل ناشناس در فضاهای عمومی شهری و مناظر طبیعی است. «دستکاری واقعیت» که از دههی ۱۹۹۰ آغاز و در چهار قاره اجرا شده، تا امروز شامل بیش از ۳۰۰ پروژهی متفاوت بوده است که مسیر سوررئالیسم، لندآرت و کانسپچوالآرت را دنبال میکند و بر مشاهدات دقیق هنرمند و شوخطبعی او متکی است. رگلی در یکی از کارهای اخیرش، «دستکاری واقعیت» شمارهی ۳۲۰، دستهای از ۱۲ آدمبرفی مرمری را در مراحل متفاوت آبشدن در میدان بیرونی ساختمان فلتآیرن نیویورک نصب نمود. وی که در مقابل استفادهی انحصاری از هر نوع سَبک، مدیوم و مادهی خاص مقاومت میکند، شاعرانگی ابتذال و والایی اشیای روزمره و مکانهای متروک و دورافتاده را میکاود. در نمایشگاه حاضر، «دستکاری واقعیت» شمارهی ۲۴۰ ارائه شده است؛ گروهی از شخصیتهای مقدس و توتممانند که در گروهها و جفتهای پرتحرک چیده شدهاند. استفاده از مرمر در ساخت تمام پیکرهها، سبب گردیده به نظر برسد این نمادهای محترم و چهرههای فرهنگ عامه دارای شباهت خانوادگی هستند، در حالی که آنها رودرروی هم، در تبادلی فرهنگی میان شرق و غرب قرار گرفتهاند. همچنین در این نمایشگاه مجموعهای از عکسهایی که هنرمند در طول پروژههای قبلیاش گرفته، به نمایش درآمده است. برای رگلی عکسها صرفا ثبت پروژههای تکمیلشده نیستند، بلکه یگانه سند او از تغییرات اغلب ناچیز و ظریفی است که در چشمانداز هر روزهی ما ایجاد میکند. برخی از تصاویر، به حضور وهمآلود بهجامانده در مکانهای متروک و دورافتاده اشاره میکنند، در حالی که مابقی از نقاط نامشخصی نظیر یک تالاب کوچک یا گسترهی یک صحرا هستند. پیتر رگلی (متولد ۱۹۵۹ اندرمات سوئیس) در نیویورک زندگی و کار میکند. او در دانشگاه هنر زوریخ تحصیل کرده است.
مروری بر نقاشی فیگوراتیو دههی ۸۰ آلمان غربی
فرانکفورت، آلمان: موزهی Städel میزبان «دههی ۸۰٫ نقاشی فیگوراتیو در آلمان غربی» است. این نمایشگاه با ۹۰ کار از ۲۷ هنرمند، شرحی بر رویکردی بدیع، پریشانکننده و پویا به نقاشی فیگوراتیو است که در دههی ۸۰ تقریبا همزمان در برلین، هامبورگ و راینلند گسترش یافت. از هنرمندانی که آثارشان به نمایش درآمده میتوان به مارتین کیپنبرگر، آندرئاس شولز، اینا بارفاس، رینر فتینگ و گئورگ هرولد اشاره نمود. نمایشگاه، مراکز هنر آلمان غربی را مورد توجه قرار میدهد ــ برای مثال Moritzplatz در برلین و Mülheimer Freiheit در کلن ــ در حالی که همزمان دریچهای به نقاشیهای فیگوراتیو آن سالها، با تمام پیچیدگی و تنوعش، میگشاید. هنرمندانی که دنیای هنر را با شوری لجامگسیخته و آهنگ پرشتاب نقاشانه در سالهای دههی ۸۰ به هم ریختند، نقاشیهایی تولید کردند که به بررسی انتقادی سنت نقاشی، آوانگاردهای پس از جنگ و زمانهی خود آنها میپرداخت. این نقاشان مضامین خود را در درجهی اول از محیط پیرامونشان وام میگرفتند. در نتیجه، خود دنیای هنرِ تثبیتشدهی آن دوران به همان میزانی سوژهی کارشان بود که آزادی همجنسگرایی و شتاب سکرآور دنیای بینالمللی موسیقی. با این وصف چهرههای اصلی آن دوران هر چیزی جز یک جنبش نقاشانهی همگن بودند. در مقابل، نقاشیِ دههای که حدود آن از یکسو با انقلاب دانشجویان و از سوی دیگر با اتحاد دوبارهی آلمان مشخص میشود، با همزیستی چندوجهی و متضاد جریانها، الهامات و حساسیتهای غیرمتجانس شناخته میشود. با تمرکز بر نقاشی پس از ۱۹۴۵، گنجینهی هنر معاصر موزهی استدل چهارچوب ایدهآلی را برای نمایش این دههی پرحادثه ارائه میدهد. با توجه به نیروی اکسپرسیو نامعمولی که وجه مشخصهی هنرمندان دههی ۸۰ است، نقد هنر معاصر آنها را در پیوند با اکسپرسیونیسم آلمانی و فوویستهای فرانسوی قرار میدهد. به آنها لقبهایی نظیر «جوانان وحشی» و «نئواکسپرسیونیستها» داده شده است؛ اما آنها خود کارهایشان را تحت عنوان «نقاشی خشن» نمایش میدادند.
همکاری لورنس وینر و بنیاد بلنهایم
آکسفوردشایر، انگلیس: بنیاد هنر بلنهایم پس از نخستین نمایشگاه موفقش از کارهای آی وی وی، از دومین همکاری خود با یکی از بنیانگذاران کانسپچوالآرت، لورنس وینر، خبر داد. در این نمایشگاه با عنوان «درون قلمرویی از فاصله» کارهای پیشین هنرمند در کنار آثاری که اختصاصا برای فضای کاخ بلنهایم خلق شدهاند، ارائه میشوند. این نمایشگاه استمرار استفادهی هنرمند از زبان در خلق شمار زیادی از اشکال مجسمهگون است. وینر که بیشتر کارش را بهعنوان یک ایده ارائه میدهد تا یک شیء فیزیکی، از بازدیدکنندگان دعوت میکند آثارش را در کنار میراث غنی کاخ تجربه کنند و از گنجینهی تاریخی بنا بهعنوان تکیهگاهی برای دیدگاه هنری خودش بهره میگیرد. بنیاد هنر بلنهایم توسط لرد ادوارد اسپنسر چرچیل، بنیانگذاری شده است. خانوادهی چرچیل از قرن ۱۸ در این کاخ ساکن بودهاند. مدیر بنیاد بلنهایم میگوید: «لورنس وینر بیشک یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان زندهی امروز است؛ کار وی و فلسفهی هنریاش برای بیش از ۵۰ سال عمیقا مطرح و بجا بوده است. او که برای نقش سازندهاش در جنبش کانسپچوالآرت شناخته میشود، با تجربیات هنری رادیکال، از طریق کنکاش مسائلی در مورد رابطهی ما با اشیا و اماکن، همچنان وضعیت فرهنگی امروز را به چالش میکشد. کار او ذهنگرا، قابل فهم و کاربردی است و شاید او را بتوان بهتر از همه بهعنوان مجسمهسازی توصیف کرد که رابطهی هنرمند ـ مخاطب را با استفاده از زبان، بهعنوان مدیوم اصلیاش، بازتعریف کرده است.» لورنس وینر (متولد ۱۹۴۲) در وستویلج نیویورک زندگی میکند. وی بیش از آنکه تحت تاثیر آثار هنری باشد از محیط پیرامونش الهام میگیرد. وی در مصاحبهای میگوید: «من در شهری بزرگ شدم که در آن نوشتههای روی دیوار را میخواندم؛ هنوز هم همین کار را میکنم. عاشق این هستم که کارهایم را بیرون روی دیوارها نصب کنم و اجازه دهم مردم آنها را بخوانند. بعضیها، نوشتهها را به خاطر میسپارند و سپس شخص دیگری میآید و چیز دیگری روی آن میچسباند. این تبدیل به باستانشناسی میشود تا تاریخ.»