عنوان مقاله: محمد سیاه قلم
نگارش و تحقیق: پرناز بناپور (فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته ارتباط تصویری)
محمد سیاه قلم[۱]
چکیده
در این پژوهش توصیفی و تحلیلی که منابع آن از طریق کتابخانهای بدست آمده به بررسی زندگینامه و موضوع آثار محمد سیاه قلم هنرمند قرن ۹ (هـ..ق) پرداخته شده است.
او یکی از شاخص ترین هنرمندان دوره تیموری است و به دلیل چیره دستی وی در سبک سیاه قلم به این نام ملقب گشته است.
در ایران کمتر به این موضوع پرداخته شده است و به دلیل وجود اکثر این آثار در موزه توپقای استانبول ، ترکان سعی بر آن دارند که او را هنرمندی ترک معرفی کنند.
در پژوهش حاضر آثار محمد سیاه قلم از زوایای متفاوت بررسی و دستهبندی شده است.
از آن رو که محمد سیاه قلم به موضوعات روزمره زندگی مردم عادی زمانهاش پرداخته و خارج از چارچوب کتابخانه-کارگاه سلطنتی قلمزده، میتوان او را هنرمندی واقعگرا[۲] قلمداد کرد و در عین حال نحوه پرداخت او به موضوعاتش بیانگرانه و با روش فرانمایی است.[۳]
واژگان کلیدی
محمد سیاه قلم – محمد بدخشی- محمد هروی- غیاثالدین- نگارگری- سیاه قلم
مقدمه
محمد سیاه قلم (نگارگر، طنزنگار و مذهب ایرانی حدود ۱۴۴۶/۸۵۰ ق-۱۵۰۷/۹۱۳ق) می زیسته است.[۴]
به سبب قدرت تخیل، تیزبینی اجتماعی و مهارت در ترسیم صور عجایب، یکی از هنرمندان استثنایی در تاریخ نقاشی ایران به شمار می آید. وی هنرمندی است که خارج از قواعد و اصول کتابخانه- کارگاه سلطنتی آثاری خلق کرد و به همین دلیل مورد پسند میرعلیشیر نوایی قرار نگرفت و از ریاست کتابخانه خلع شد.
او که هم عصر کمال الدین بهزاد بوده، پس از ترک پست ریاست، به شیوه کارش ادامه داد و گویا مورد توجه بدیع الزمان فرزند سلطان حسین بایقرا قرار گرفت.
در اسناد قدیمی ایرانی و عثمانی نامی از محمد سیاه قلم و احوال وی دیده نمیشود. اغلب تصاویر بجامانده از هنرمند در موزه توپقاپی سرای استانبول قرار دارند و در پای آثار، ارقامی دیده میشود که امضای اصلی نقاش نبوده و بر اساس نوشتهها و حدسیات بعضی از آنها توسط فردی مسؤول یا علاقمند به آثار او ثبت گردیده، که از لحاظ شیوه و لحن کلمات بیمایه به نظر میرسد.
شیوه اجرایی تصاویر، مخلوطی از مکتب هراتی و چینی است که موضوعات آن از تخیل افسانهای، جان گرفته است.
زندگی نامه
احوال حقیقی و سن و تاریخ اجرای آثار این نقاش به درستی معلوم نیست و هنرشناسان جهان هر کدام نظرات گوناگونی درباره نقاش بیان داشتهاند.
در بین هنرمندان مورد نظر که میشود حدس زد، محمد سیاه قلم، یکی از همان نقاشان بوده باشد، سه نفر نقاش را میتوان با در دست داشتن مدارک مستندی که تا حدودی با احوال استاد محمد سیاه قلم ارتباط داشته باشند انتخاب کرد که عبارتند از:
۱- غیاثالدین نقاش ۲- محمد بخشی و یا مالک بخشی ۳- حاجی محمد هروی
اولین هنرمند غیاثالدین نقاش است که در سال (۸۲۲ هـ.ق) (به گفته برخی منابع ۸۲۳ هـ.ق) از طرف بایسنقرمیرزا عازم دیار چین گشته در روز دهم رمضان سال (۸۲۵ هـ.ق) به شهر هرات مراجعه کرده است و در این سفر وی مأمور میشود، سفرنامهای بنویسد که این سفرنامه عجایب اللطایف نام داشت و تصاویری نیز در آن موجود است که بعدها هر دو را به خدمت بایسنقر میرزا تقدیم داشته است.[۵]
فرد بعدی که به عقیده بعضی از هنرشناسان همان استاد محمد سیاه قلم است، محمد بدخشی است که احوال وی را با استاد حاجی محمد هروی مخلوط کرده و او را به نامهای محمد بدخشی و یا بخشی ملکی و یا بخشی ملک و حاجی محمد بخشی و محمد مالک بخشی و حاجی محمدبخشی اویغوری معرفی نمودهاند.[۶]
در صورتی که محمد بخشی، یکی از سفرای پر اعتبار میرزا الغ بیگ بوده که به همراه سلطانشاه و همراهان متعدد دیگر، در یک سفر دستهجمعی که غیاثالدین نقاش در عجایب اللطایف ثبت کرده به سفر چین عزیمت نموده، بدین ترتیب فاصله سنی و سنواتی حاجی محمد هروی و محمد بخشی با هم هماهنگی نداشته و ثابت مینماید که این دو نفر دو شخصیت جداگانهای بودهاند که حاجی محمد هروی در سال (۹۱۳ هـ . ق) وفات یافته و محمد بخشی در تاریخ (۸۲۲ هـ . ق) جزو سفرای الغبیک به چین رفته و به همراه غیاثالدین نقاش سیر و سیاحت نموده و کوچکترین مدرکی نیز مبنی بر نقاش بودن وی ارائه نشده است و اگر سن محمدبخشی و یا بخشی ملکی و یا بر فرض محال حاجی محمد هروی را در این سنوات سی سال و یا بیشتر فرض کنیم و به گفته خواندمیر نیز اعتماد داشته باشیم یقیناً سن تخمینی نقاش به هنگام مرگش که به سال (۹۱۳ هـ . ق) اتفاق افتاده باید پیر مردی حدود ۱۲۰ ساله و یا بیشتر باشد که بالطبع در این سن بالا نمیتوانسته عهدهدار کارهای پرزحمتی که خواندمیر اشاره کرده، در خدمت امیر علیشیر و یا درخدمت بدیعالزمان میرزا به شغل کتابداری اشتغال داشته باشد.[۷]
در اینجاست که اختلاف شناسایی این دو نفر با یکدیگر محرز گشته و معلوم میگردد که محمدبخشی که در سال (۸۲۲ هـ .ق) به سفر چین عزیمت نموده و نام او در عجایب اللطیف درج شده و با سلطان محمد هروی نقاش که در سال (۹۱۳ هـ .ق) وفات نموده یک نفر نمیتوانند باشند، زیرا در احوال مفصل وی که خواندمیر در هنگام تألیف کتاب حبیب السیر(۹۲۹ هـ..ق) آورده، با وجود این که تقریباً عمده احوالات وی را درج نموده، صحبتی از سفر او به میان نیاورده و او را بدخشی نیز ننامیده است.[۸]
سومین هنرمند پرآوازه که بعید نیست محمد سیاه قلم باشد، حاجی محمد هروی است که به همین نام در اسناد قدیمی یاد شده و با داشتن مستندات قابل پذیرش که در زمان خود نقاش به رشته تحریر درآمده میتوان حدس زد، او همان است که در حیات خود به این نام شهره بوده است. میر علیشیر نوایی نیز درباره حاجی محمد نوشته که وی ذوفنون زمان خود بود و پیوسته به قلم اندیشه و امور غریبه و صور عجیبه بر صحایف روزگار تحریر مینمود!![۹]
محمد سیاه قلم، نخست، به شیوه متداول در مکتب هرات و با اثر پذیری از نقاشی چینی، فرشتگان، دیوان، شاهزادگان، قلندران، مردم زحمتکش و نقشمایه های جانوری و گیاهی را به تصویر میکشید.
در این آثار تمایلی آشکار به مردم نگاری نشان داد. بعدها تحولی در شیوه کارش ایجاد کرد؛ و به منظور انتقاد اجتماعی، روش طنزنگاری آمیخته با گرتسک[۱۰] (عجایب پردازی) را برگزید. با توجه به حضور عناصر چینی- چون چهرههای زنان، جامگان، گل ها- و نیز اسلوب رنگ آمیزی در نقاشیهای او، می توان حدس زد که سفری به چین کرده بود (به علاوه او در ساختن ظرف های لعابدار چینی نیز دست داشت).[۱۱]
محمد سیاه قلم هنرمندی مبتکر و مخترع بود (به عنوان مثال، یک ساعت ابتکاری برای میرعلیشیر نوایی ساخته بود). او سال ها در هرات، کتابخانه نوایی را اداره می کرد. اما پس از اختلاف با وزیر نامبرده-شاید به سبب تصویرهای انتقادی اش- به نزد میرزا بدیع الزمان (پسر سلطان حسین بایقرا) گریخت (۱۴۹۸/۹۰۴هـ ق)، و بهترین آثارش را برای کتابخانه وی آفرید. احتمالا، کتابخانه بدیع الزمان- و از جمله بیشتر آثار محمد سیاه قلم- به دست شیبک خان ازبک، و بعدا به دست شاه اسماعیل اول صفوی افتاد. سرانجام، پس از غارت تبریز توسط عثمانی ها، این آثار همراه با بسیاری غنایم هنری دیگر به دربار سلطان سلیم عثمانی منتقل شدند.
محمد سیاه قلم در دوران نخست فعالیت هنری اش هماورد روح الله میرک – که در کتابخانه سلطان حسین بایقرا کار می کرد- بود. از شاگردان احتمالی او کسی را نمی شناسیم؛ ولی سلطان محمد از پیکرهای دیوان، جانوران درنده و افسانه یی، نقشمایه های گیاهی و پرندگان او بسیار مایه گرفت.[۱۲]
نمونه هایی از تصاویر دیگر در آلبوم یعقوب بیگ وجود دارد که به این هنرمند نسبت داده شده، که این آثار با گروهی از آثاری که به او نسبت داده شده متفاوت است. به عنوان مثال: در یک جا با ته قلم مو و جوهر نقاشی یک شتر با ساربانش را تصویر کرده است که گوشه ای از آن نوشته شده مشق استاد محمد سیاه قلم.[۱۳] (تصویر۳)
این اثر بسیار شبیه به مشق استاد محمد سیاه قلم است که با قلم مو و مرکب در قرن ۱۵ کار شده است ولی از لحاظ
سبک و تکنیک با کارهای دیگر متفاوت است. یکی از شاخصههای مهم شناسایی این کارها عنوان سیاه قلم است که لقب هنرمند بوده است. [۱۴]
آثار سیاه قلم به صورت قطعاتی در کنار آثار خوشنویسان مشهور ایرانی، در کنار هم در چند مرقع جمعآوری شده است. موجود بودن تعدادی از آثار مربوط به نقاشان چین در این مرقعات که تعدادی از آن ها اجرای مجدد شده است، نشانگر موج شرقگرایی در دوره تاریخی مربوط به این آثار است.
آثار سیاه قلم عموماً با رنگ های محدودی اجرا شدهاند و شخصیت ها بسیار منحصر به فرد میباشند به طوریکه موضوع دیو و پرداخت به آن در هنر اسلامی، هرگز تا این اندازه مورد توجه هنرمندان نبوده است.
موضوعات و ویژگی های آثار محمد سیاه قلم
زمانی که از زاویه موضوعی و مضمونی به تصاویر محمد سیاه قلم نگاه میکنیم با صحنههایی از زندگی صحرانشنیان، دیوها یا انسانهایی که نقاب دیو بر چهره خود زده اند، چادرنشینانی در قالب دراویش صوفیمنش یا دیوهایی هستند که در گروههای دو یا سه نفره در حال نشسته یا ایستاده در حال بحث هستند، خانوارهای سرگردان همراه زنان کودکان و اسبان لاغر؛ تاجرانی با جامههای بلند و کلاه و انسانهایی که در حال انجام اعمال خاصی که احتمالاً همان کارهای روزانه است مواجه میشویم که چهرهها در این آثار گاه سفید پوست و گاه سیاه پوست هستند. بیش از نیمی از این تصاویر در زمره نقوش در حال گفتگو قرار میگیرند و بسیاری از فیگورهای منفرد به وضوح از تصاویر بزرگتر بریده شدهاند .در این مقاله آثار را به ۳ گروه تقسیم کرده و مختصر اشاره ای به آن ها می کنیم :
۱- تصاویر زندگی روزمره
۲- غولها و جنها
۳- سایر آثار
۱- تصاویر زندگی روزمره
این دسته از آثار محمد سیاه قلم شامل تصاویری از زندگی روزمره ی انسان هاست که در برخی از این تصاویر جانورانی نیز به همراه انسانها و در ارتباط با آنها مشاهده میشوند که اغلب شامل الاغ و سگ و در مواردی نیز اسب و حتی یوزپلنگ هستند. پیکره های طراحی شده اغلب مردانی بالغ و معمولا سالمند هستند که لباس های بلند و گشادی بر تن و کفش هایی به پا دارند و همچنین گاهی ریش های بلند در چهره ی آن ها دیده می شود و کلاه هایی با اشکال و جنس های متفاوتی مانند نمد، خز و یا چرم بر سر دارند. برخی از این کلاه ها شبیه به نقاشی هایی است که در قرن ۱۴ و ۱۵ هجری قمری از ایلخانان مغول، تیمور و ترکمنان پیدا شده است اما سایر کلاه ها یا سربندها در سرزمین اسلامی مرکزی پیدا نشده است. در کل لباس ها نشان دهنده ی تأثیر از ساختارهای مختلف آسیای مرکزی است. شایان ذکر است که تعدادی از این پیکره ها نیمه برهنه هستند و تنها شالی به دور کمرشان پیچیده شده است که اغلب این انسانها درویش و یا برده بوده اند. بدن این انسان ها با عضلات و ماهیچههایی پوشیده شده که با خطوط منحنی ترسیم شدهاند و برخی از آن ها سرهای تراشیده شده دارند. پوست بدن آنها گاهی سفید و روشن و گاهی نیز تیره رنگ آمیزی شده است که این افراد تیره پوست یا هندی هستند و یا به شمال افریقا تعلق دارند. خصوصیات ظاهری تصاویر شامل صورت های گرد، بینی های کوتاه و گوشتی، ابروهای ضخیم، دهان های بزرگ و پوست آفتاب سوخته که با چهره ی مغولان متفاوت است. گرچه در این تصاویر تعدادی دارای چشمان آبی و موهای سرخ فام هستند اما بیشتر شخصیتها دارای چشمان سیاه هستند و به ندرت نیز تصاویری از زنان مشاهده می شود که در سنین میانسالی هستند و همچنین در یکی از این تصویرها پیکرههای کودکانی مشاهده می شود که آن ها نیز لباس های بلندی بر تن و کلاه هایی نیز بر سر دارند. دربرخی از این تصاویر پاهای انسان ها با زاویه ای متفاوت از سایر عناصر تصویری ترسیم شده اند به طوریکه بیننده همزمان می تواند رو و کف پا را ببیند.
رنگهای استفاده شده در این تصاویر محدود است و شامل رنگ مشکی برای خطوط دورگیری و همچنین همراه با سایه روشن برای رنگ آمیزی بدن انسان ها، قرمز برای پارچه ها و همراه با سایه روشن برای بدن برخی از پیکره ها، آبی که بیشتر برای رنگ آمیزی پارچه ها و لباس های موجود در تصاویر به کار برده شده است و طلایی که برای رنگ آمیزی عناصر فلزی به کار رفته و آنها را به شکل مطلا به نمایش درآورده است و سفید برای نمایش موها، ریش ها و در برخی موارد برای خطوط دورگیری.
دراویش لباسهای بلند و آستینهای بلند دارند که روی دستانشان را میپوشاند. رنگ صورت اشخاص غالباً قهوهای تیره و سرخ روشن میباشد.[۱۵]
دیوهای طراحی شده توسط این هنرمند پیکره ای شبیه به پیکره ی انسان دارند. این دیوها مانند انسانها بر روی دو پای خود می ایستند، راه میروند و حتی گاهی میدوند. اما پنجهای کشیدهی آنها شباهت زیادی به پنجه های گرگ دارد. رفتارهای آنها شبیه رفتارهای انسانهاست و با دستان خود نیز کارهایی شبیه به کارهای انسان انجام میدهند. برای مثال عصایی را در دست میگیرند و یا طنابی را گره میزنند. این دیوها مانند انسانها دارای پنج انگشت در هر دست و یا پایشان هستند اما صورت جانورگونه، دندانهای تیز و برنده که شباهت با دندانهای جانوران وحشی دارد، شاخ ها و دم (شاخها و دم این موجودات با اشکال مختلفی ترسیم شدهاند و گاهی در انتهای دم آنها اژدهایی خشمگین دیده میشود) این موجودات آنها را متمایز از انسانها میسازد. در اکثر این تصاویر پاهای دیوها با زاویهای متفاوت از بقیهی عناصر تصویری ترسیم شده است به طوری که بیننده همزمان میتواند رو و کف پاها را ببیند. بدن نیمه برهنه ی این دیوها با عضلات و ماهیچههای پیچیده و محکمی پوشیده شده که با خطوط منحنی ترسیم شدهاند .اغلب در برخی از قسمتهای بدن این موجودات پوششی از مو دیده میشود و گاهی نیز ریشهای بلندی در چهرهی آنها مشاهده میشود. در بسیاری از این آثار بدن این موجودات (از کمر تا سر زانوها) با پارچه ای چین دار و متناسب با خطوط ماهیچهها پوشیده شده است. پیکرهی این دیوها همچنین با زیورآلاتی که اغلب به دور گردن، بازوها، مچ دست ها و پاها دیده می شود تزیین شده است. این زیورآلات گاهی ساده و گاهی با نقش و نگارهای ساده ی هندسی دیده میشوند.
در این تصاویر اغلب رنگ های قهوهای تیره، قهوهای روشن و خاکستری متمایل به سبز برای پیکرهی دیوها، آبی (تیره و روشن) برای پارچه ها و گاهی برای رنگآمیزی بدن حیوانات موجود در تصاویر، رنگ طلایی برای زیورآلات و برای سازها و ابزارها، رنگ قرمز تیره و نارنجی استفاده شده است. در رنگآمیزی تصاویر از تکنیک سادهای برای ایجاد سایه روشن استفاده شده است و در اغلب آنها خطوط دورگیری مشکی و خطوط به جای مانده از طراحی نخستین اثر قابل رؤیت است.
به طور کلی دیوهایی که در اکثر تصاویر اسلامی وجود دارند، برخی به قرون دهم و دوازدهم و اکثرا به قرن چهاردهم بر میگردند و دیوهای خاص و منحصر به فرد دارای شاخ، هم در نقاشیهای مرقعات استانبول و هم در آسیای مرکزی و چین ظاهر می شود. در نقاشیهای اسلامی در تمام دورانها، تصویر و حالت دیو به صورت کاملترین و جا افتادهترین شکل ممکن وجود داشته است. به طور کلی برخی دیوها با شاخهای بزی شکل هستند و تعداد کمتری از آنها دارای شاخهایی هستند که شبیه به شاخ گاو نر میباشند. [۱۶]
به هر حال از حیث وجود موضوع دیو در نقاشی های اسلامی چیزی نمی یابیم که در زمینه پیدا کردن تاریخ این آثار بتواند رهگشا باشد.
دیوهای با شاخهای بزی و شاخ گاوی که در نقاشی های قرن ۱۴و با تنوع زیاد در این مرقعات ظاهر میشوند، ممکن است به منابع اسلامی، ادبی و سنتهای تصویر نگاری شرق دور برگردند.
نقاشیهای آسیای مرکزی و چین، دیوهایی با شاخهای بزی و همچنین سرها و ویژگیهای دیگر بز را دارا هستند در حالی که بیشتر دیوها در نقاشیهای اسلامی به طور عجیبی، اساساً حالت انسان دارند.[۱۷]
زمینهی بسیاری از این آثار، اکر روشن است و کاغذها نیز بسیار کهنه و مستعمل به نظر
میآیند و اغلب لکه ها و ترک خوردگی هایی بر روی آنها مشاهده میشود.
۳- سایر آثار
در این دسته از آثار محمد سیاه قلم علاوه بر دیوها، انسان ها و فرشتگانی به تصویر کشیده شدهاند که صورت های گرد و چشمان بادامی دارند و نظیر آن را در آثار هنرمندان دیگر این عهد نیز میتوان دید. تختهای مجلل با پایه های فلزی و تزئینات فراوان، صندوقچه های رنگین و حالت روایتگری تصاویر در تمامی این آثار دیده میشود. همچنین در این آثار از رنگهای قرمز، آبی، سبز، قهوهای تیره و روشن و طلایی به وفور استفاده شده است و در اغلب آنها خطوط دورگیری مشکی قابل رؤیت است. سایر تصاویر نقاشی هایی از حیوانات و سایر موجودات است.
به طور کلی خصوصیات تصویری فراوانی را میتوانیم برای آثار محمد سیاه قلم برشماریم، که معرّف سبک خاص آثار وی میباشد که توانسته است او را متمایز از هنرمندان عصر خود نشان دهد.
امیرخانی، غلامرضا، تیموریان، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۳٫ |
آذری، علاء الدین، تاریخ روابط ایران و چین، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۷٫ |
آژند، یعقوب، استاد محمد سیاه قلم، تهران:امیر کبیر. ۱۳۲۸٫ |
آژند،یعقوب؛دوازده رخ،تهران:مولی،۱۳۷۷ |
آموزشی، ب. کتاب تاریخ ایران (دوره تیموری)، پژوهش از دانشگاه کمریج، مترجم: یعقوب آژند، تهران: جامی، ۱۳۸۷٫ |
بئاتریس فوریزمنز، قدرت، سیاست، مذهب در ایران عهد تیموریان، ترجمه دکتر جواد عباسی، تهران: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد،۱۳۹۰٫ |
پاکباز، روبین، دایرهالمعارف هنر، چاپ یازدهم، تهران: فرنگ معاصر، ۱۳۹۰٫ |
چی.آ.بویل. تاریخ ایران، گردآورنده: احسان یار شاطر [و دیگران] ،ترجمه حسن انوشه چاپ پنجم، تهران:امیرکبیر، ۱۳۸۱٫ |
حاجی عبدالرحیم، ارباب الطریق، نسخه شماره ۱۰۵۵ از مجموعه طباطبایی، کتابخانه مجلس شورای ملی، ۱۰۸۳٫ |
حلی، حسن بن یوسف، کشفالیقین فی معرفه امیرالمؤمنین- ترجمه مجتبی علوی، قم: هجرت، ۱۳۷۴٫ |
دکتر جواد شکاری نیری. «کتاب ساده» شماره ۹۳ و ۹۴، خرداد و تیر ۱۳۸۵٫ |
دکتر زرین کوب،عبدالحسن، ارزش میراث صوفیه، چاپ هفتم، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۳٫ |
ر.ف، مارتین، نگارههایی از دوره تیمور، وینه، ۱۹۲۶، م . |
روی سی کربون، هنر هندی، مترجم فرزاد و کاوه سجودی، تهران: نشر متن، ۱۳۸۸٫ |
روی گونسالس دو کلاویخو، سفر به سمرقند، ۱۴۰۶- ۱۴۰۳ م. لندن، ۱۹۷۱٫ |
زکی، محمد حسن، تاریخ نقاشی، تهران: مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی، سحاب، (کتاب سحاب)، ۱۳۸۴٫ |
شریف زاده، سید عبدالمجید، تاریخ نگارگری در ایران، تهران: حوزه هنری، ۱۳۷۵٫ |
شفیعی کدکنی، محمد رضا، قلندریه در تاریخ (دگردیسیهای یک ایدئولوژی)، تهران: سخن،۱۳۸۶٫ |
عبدالرزاق سمرقندی، کمالالدین، مطلعسعدین و مجمع بحرین، تهران: به اهتمام پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۳٫ |
ف. کرنکف، و. هفنینگ، «کتابخانه» در دانشنامه اسلام، جلد۲ ،۱۹۲۷ م.. |
کتاب تاریخ ایران از دوران باستان تا سده هجدهم، ۸۲۳ هجری،. |
کریمزاده تبریزی، محمد علی، احوال و آثار نقاشان قدیم ایران و برخی از مشاهیر نگارگر هند و عثمانی، جلد دوم، تهرن: لندن پرینت |
کیشکی مهن سن، هندوئیسم، ترجمه عسکری پاشایی، تهران: نشر نگاه معاصر، ۱۳۸۸٫ |
گشایش، فرهاد، تاریخ هنر ایران و جهان ، تهران: عفاف، ۱۳۷۸٫ |
لغت نامه دهخدا |
مایل هروی، نجیب، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد: آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲، ص۵۷۲٫ |
محمد حسن، زکی، هنر ایران، ترجمه محمد ابراهیم اقلیدی، تهران: صدای معاصر، ۱۳۷۷٫ |
معین،محمد، فرهنگ فارسی، تهران:امیرکبیر،۱۳۶۳٫ |
میرچا الیاده، شمنیسم، ترجمه محمد کاظم مهاجری، تهران: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب،۱۳۸۷٫ |
نقشبند، بهاءالدین، قدیسه الکمات، با مقدمه و تصحیح احمد طاهریعراقی، تهران: کتابخانه طهوری، ۱۳۴۵٫ |
نوایی، میرنظام الدین، یشیر، مجالس النفائس در تذکره شعرای قرن نهم هجری، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، تهران: چاپخانه بانک ملی ایران، ۱۳۲۴٫ |
و. بار تولد، آیینهای تدفینی ترکان و مغولان، ج. آ. بویل، و کارل یان، یادنامه زکی ولیای طفان، مجله آسیای میانه، جلد ۱۴، ویسبادن، ۱۹۷۰م. |
هانس یواخیم کلیم کایت، هنر مانوی، تهران: اسطوره.گردآورنده: ابوالقاسم اسماعیل پور،۱۳۸۴٫ |
مقالات |
مقاله دکتر پروفسور فلیتچر،در کتابCentral and lnner Asian studies ، ۱۹۸۹ میلادی. |
طباطبایی، هنرنامه۱۸٫ |
محمد جواد طباطبایی، بررسی آثار محمد سیاه قلم، دانشگاه هنرهای زیبا، ۱۳۸۵٫ |
منابع اینترنتی |
۱->>.www. gold bamboo.com>> /Shamanism, economy of Excess.Georges Bataille. 1897-1962. |
منابع لاتین |
CAGMAN, FILIZ. TURKS (A) JOURNEY OF A THOUSAND YEARS, 600-1600, Royal of Arts, London, 22 January 12 April 2005. |
Kuhnel, E.Malernamen in den Berlinger, saray. Alben, Kunst oridnt,1959. |
Klimburg, salter, A sufi theme in persian painting, kunstdes orient xL, 1976-77. |
Bahari, E. Bihzad, Master of persian pianting, London, 1997. |
Grube and Sims ,1986,Cagman and Tanind |
منابع تصویری |
CAGMAN, FILIZ. TURKS (A JOURNEY OF A THOUSAND YEARS, 600-1600), Royal of Arts, برداشت شده است. London, 22 January 12 April 2005 |
Muhammad Siyah Qalam
Abstract
In this descriptive and analytical research, which is based on library references, the life and work subjects of the 14th century artist Muhammad Siyah Qalam are studied.
He is one of the most prominent artists of Timurid era and thusly titled because of his mastery in ink painting.
This subject has been neglected, to some extent, in Iran, and since most of these works are in Istanbul’s Topkapi museum, Turks are trying to introduce him as a Turkish Artist.
Here, Muhammad Siyah Qalam’s works are evaluated and studied from different angels.
Since Muhammad Siyah Qalam has worked on everyday subjects of his contemporary ordinary people and outside the frameworks of a royal library-workshop, he can be considered a realist artist and at the same time his approach to his subjects is illustrative and impressionist.
[۱] – Muhammad Siyah Qalam. 14487-1507.
[۲] – Realist
[۳] – Expressianist
۴- پاکباز، روبین، دایرهالمعارف هنر، چاپ یازدهم، تهران: فرنگ معاصر، ۱۳۹۰٫
۱- کریمزاده تبریزی، محمد علی، احوال و آثار نقاشان قدیم ایران و برخی از مشاهیر نگارگر هند و عثمانی، جلد دوم، تهرن: لندن پرینت تودی، ۱۳۶۹، ص۸۳۱).
۱- همان.
۲- همان.
۱- احوال و آثار نقاشان قدیم ایران و برخی از مشاهیر نگارگر هند و عثمانی، ص۸۳۲٫
۲- همان.
[۱۰] – GROTESQUE.
۴- پاکباز، روبین، دایرهالمعارف هنر.
۵- همان.
[۱۳] – H.2153,fol.H04b.
[۱۴] – turks,page148.
[۱۵] – طباطبایی، هنرنامه۱۸،ص ۲۸-۲۷٫
۱- محمد جواد طباطبایی، بررسی آثار محمد سیاه قلم، دانشگاه هنرهای زیبا، ۱۳۸۵٫
۱- همان.