مریم روشنفکر، تندیس: در تعریف عمل عکاسی میتوان گفت: دیدن، حساس بودن، ثبت کردن و نشان دادن، عکاس بودن مسئولیتهایی را ایجاد میکند که فراتر از دوربین همواره با شما میماند، عکاس بودن دیدن است، هرچه دقیقتر دیدن. دیدنی که در جایگاههای مختلف فردی صورت میگیرد، دیدن در جایگاه شهروند، دیدن در جایگاه شاعر، دیدن در جایگاه جامعه شناس و… اولین چیزی که قرار گرفتن پشت دوربین به عکاس میآموزد جدا شدن از آن چیزیست که میبیند و شروع رابطهای، با آنچه که ثبت میکند، تا قدم در راهی بگذارد که پایانی نخواهد داشت. عکاس مسئول چیزیست که میبیند.
باغهای شهر تهران که شهری کوهپایهای و سرسبز بوده است با روندی فزاینده طی صد سال اخیر تخریب شده و همراه باصدها چیز دیگر قربانی ماشین بی رحم پیشرفت شهری شده است. پیشرفتی که به نظر نمیرسد موجب آرامش شهروندان را فراهم کرده باشد.
از جمله مناظر تخریب شده این شهر باغهای معروف توت هستند، که روزگاری بخشهای بزرگی از شهر را پوشانده بودند، درخت توت در فرهنگ ما دارای حرمت بالایی است، گفته میشود در تهران به عنوان نذر درخت توت میکاشتهاند.
دکتر ناصر تکمیل همایون میگوید« تهران در دوره هایی به اندازه ای خوش آب و هوا بود که درختان میوه به آسانی در اینجا رشد می کردند. توت از جمله درختان محبوب در این شهر به شمار می آمد. حتی در دوره های پیش از قاجار و صفویه، در بسیاری از مسیرهای کاروان روی تهران، مردم درخت توت می کاشتند و نذر می کردند. »
متاسفانه امروزه بیشتر این باغهای توت از بین رفته یا در حال احتزار هستند. از جمله این باغهای بزرگ و معروف ، باغ توت فرحزاد است، مکانی که امروزه به محل تجمع معتادین و بیخانمانها تبدیل شده و از درختانش لاشههایی سوخته و تک درختانی نحیف برجا مانده است.
دیستوپیای توتستان، مرثیهای است برای این باغ و باغهای از دست رفته دیگری که سرنوشتی مشابه را تجربه میکنند. کوروش ادیم، امیر علیمی و اشکان تیرداد، شاعران این مرثیه هستند. عکاسانی که گرد هم آمدهاند تا روایت خود را از زوال بخشی از زیست بوم طبیعی این شهر به تصویر درآورند.
کوروش ادیم در بیانیه نمایشگاه آورده است: « توتستانی که در سالهایی نزدیک در منطقه غرب تهران ما و سایه سار و فرحزاد بود، اینک به مدد خواهندگی منال و مکنت به سوختگاه علف و بته تبدیل شده است، دارندگانش به بی رحمی سوزاندند تا تغییر کاربری ملکشان مدد کند به افراشتن سازه های بی شکل و بی قواره…»
دیستوپیا در لغت متضاد کلمه اتوپیا یا آرمانشهرو آنجایی است که در آن همه چیز ناخوشایند است، اینجا دیستوپیای توتستان است.
هر سه عکاس در این نمایشگاه کوشیده اند به وظیفه خود به عنوان عکاس به بهترین نحو عمل کنند، که در جاهایی موفق و در جایی نا موفق بوده اند، مثلا نگاه بی پیرایه امیر علیمی و صداقتش به همراه جستجویی در گذشته و آینده این مکان تلاش در به روئیت درآوردن پاسخ هایی است که او در مواجهه با موقعیت توتستان ویران شده به آن ها رسیده است . اشکان تیرداد البته رد پای ویرانی و انسان را دنبال میکند و بیشتر از اینکه سوالی داشته باشد، اعتقادی دارد بر زوال لحظه به لحظه این باغ و اما کوروش ادیم که از دوربین پین هول برای گرفتن عکسهایی سیاه و سفید با زاویه بسیار باز استفاده کرده، با فشار زیادی که بر دوش فرم وارد آورده محتوی را قربانی کرده و قرارگیری ابژه ها در کادر دچار ضعف بصریست و به اندازه کافی جا نیافتاده است و در نتیجه بر خلاف رویکرد مستقیم و سر راست علیمی و تیرداد که همسو با موضوع نمایشگاه به مثابه هشداری زیست محیطی است، جایی بین شاعرانگی و فرمالیسم معلق مانده است و چیزی در رابطه با توتستان فرحزاد و وضعیت دیستوپیایی آن به ما نمیدهد، بلکه بیشتر به نمایش هیچستانی میماند که در بیمکان و بیزمانی سوژه دوربین او شده است.