اینجا و اکنونِ طبیعت

جاوید رمضانی، تندیس: مکتب تبریز از مکاتب نگارگری ایران است که به مکتب مغول هم مشهور است چون در تبریز پایه ریزی شده و تبریز پایتخت ایلخانان مغول بود، آنرا این گونه نامیدند.
بعدها در قرون (۹ و ۱۰ه .ق.) اوج نگارگری ایرانی تحت نام مکتب تبریز دوم شکل گرفت. طهماسب میرزا، فزرند شاه اسماعیل شیفته نقاشی و نگارگری بود. او از هرات کمال الدین بهزاد را به تبریز آورد و با همکاری سطان محمد تبریزی آثاری در کتاب آرائی و نگارگری شکل داد که امروز جزء میراث و افتخارات جهانی به شمار می رود.
تبریز به لحاظ سیاسی و تاریخی و فرهنگی از اقلیم های مهم و تأثیر گذار زیست ایرانیان بوده است. جغرافیایی پربار که در مسیر تکوین تمدن ایرانی اسلامی همیشه آبستن نیرویی کمال گرا و پرتکاپوست.
این هفته به دیدن نمایشگاه محمد فاسونکی هنرمند تبریزی در گالری هور رفتیم. گالری هور به نوعی نماینده جریانی در هنر مدرن ایرانی است که مرکزیت آن تبریز است.
موج هنر تجدد خواه از زمان تأسیس صنایع مستظرفه توسط شاگردان کمال الملک در سراسر ایران پخش گردید. در سال ۱۲۹۷ میر مصور ارژنگی در تبریز هنرستان میرک را تأسیس کرد و در سال ۱۳۳۷ با برگزاری اولین بینال تهران، نقاشی مدرن ایران وارد مرحله تثبیت خود گردید و این تثبیت در سال ۱۳۵۶ با افتتاح موزه هنرهای معاصر کامل شد.
نقاشان متجدد تبریزی امروزه جریان مهمی را شکل داده اند که شاید بتوان با احتیاط گفت مختصات نقاشانه  خود را دارا می باشند.
نقاشانی چون داوود امدادیان، محمد فاسونکی، یعقوب امدادیان،‌ رفیع طباطبایی، یعقوب عمامه پیچ و … تعدادی از این هنرجویان هستند که با ادامه تحصیل و کار حرفه ای خود بار دیگر تصویر تبریز را به عنون یک مرکز هنری بازسازی نمودند.
محمد فاسونکی متولد ۱۳۲۲ است و از اولین شاگردان هنرستان میرک. او که موسیقی، نقاشی و مجسمه سازی خوانده است در سال ۱۳۲۰ به آلمان می رود و سپس تحصیلات خود را در دانشکده هنرهای زیبای رم در رشته نقاشی و مجسمه سازی ادامه می دهد. در سالها ۱۳۵۲ به ایران بازگشته و در هنرستان میرک تبریز به تدریس مشغول می شود او در آستانه ۷۲سالگی عاشقانه به فعالیت خود ادامه داده و نمایشگاهی از آثارش را در گالری هور شاهدیم.
فاسونکی خود را هنرمندی بیان گرا می داند و در گریز از ایده آلیسم پارادایم شخصی را پایه گذاری کرده است.
مهمترین تمایز میان سبک بیان گری با دیگر نحله های هنری مسئله زبان است. آنچنان که در سال ۱۹۳۸ م. کالینگ وود فیلسوف آکسفورد در کتاب قواعد هنر خود به این مسئله پرداخت. او معتقد بود که آثار هنری با جوامعی که در آن پدید می آیند همراه است و تحول می یابد. مسئله « این جا و اکنون» نقطه آغاز هر کنکاش هنری است و تمایز میان صنعت و هنر در این اصل نهفته که اثر هنری تمام نمی شود و در حیطه یک تصویر روشن از پیش تعیین شده هم بوجود نمی آید، بلکه تجلی احساس هنرمند است که در ارتباط با زمان و مکان پدیدار می شود.

fasoonaki
آثار نمایشگاه استاد فاسونکی که بین سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۴ خلق شده اند ما را با گستره خاصی از ایجاز و آبستره مواجه می سازد.
نقطه حرکت فاسونکی این‌بار طبیعت است. آنچنان که در طی سالها این تجربه گرایی بیان گرا را در تحول فرم پرتره ها و انسان قرار داده بود سویه دیگری را انتخاب کرده و به سوی منظره سازی حرکت کرده است. قسمت اعظم آثار ارائه شده در این نمایشگاه سعی در بازگشایی رمز مناظر طبیعی دارد.
در جواب این سوال که هنرمند چرا و چگونه انسان را از محور آثار خود حذف کرده، شاید بتوان گفت که دیگر کمتر می توان چهره هایی متفاوت و همسان نشده یافت. او که در پرتره های گذشته خود احساسات و خاطرات انسانها را پدیدار می کرد به سمت دایره وسیع و گسترده  طبیعت گام برداشته است.
احساسات او از طبیعت بر مبنای منطق و در اوج تکنیک نقاشانه شکل گرفته اند. دو عنصر خط و رنگ به مثابه یک کنش تجسمی از سطح طراحی به جایگاه آنیت نقاشانه ارتقاء یافته است.
زمان در مفهومی وسیع تر مطرح گردیده است. از یک سو زمانی تاریخی که بیان حال اجتماعی خود را حفظ کرده و از سویی در رفتار نقاشانه تقلیل پدیداری را ارائه می‌دهد.
بیان هنرمند در بازتاب نور ،‌طیف انرژی از فرمهای غنی و متحرک را شکل داده اند.

fasoonaki2
توجه به این نکته حائز اهمیت است که پروژه مدرنیزم در نقاشی ایرانی بر بکارگیری عناصر بصری غیرناتورالیستی طبیعت گرا شکل گرفته است. بیشتر جریانات هنری ایرانی سعی در تأثیرپذیری از فضای دو بعدی نگارگری سنتی ایرانی در پاسخ به مسئله هویت هنر بومی داشته اند.
اما فاسونکی راهی متفاوت را در پی گرفته، آنچنان که مسئله سطح و دگرگونی پرسپکتیو را حذف نموده آنچه او را از دیگر نقاشان متمایز می کند تأکید بر نوعی بیان گری بومی است که با تکیه بر نور درونی رنگها، گسترش تجسمی خط و نگاه تجریدی به طبیعت است. در برخورد با آثار نقاش گرایش به نوعی سیر پدیدارشناسانه با ایجاد تعلیق (بصری-ذهنی) را می توان تجربه کرد، ‌هدف هنرمند تجلی حقیقت مستور در عین گذر از طبیعت گرایی صرف است.
شاید ساده لوحانه بتوان آثار فاسونکی را با مکتب آبستره اکسپرسیونیست و نقاشی کنشی مطابقت داد اما می توان به خوبی دریافت حرکت سیال و رهایی بخش خط در سطح بوم نقاشی او در پی ایجاد و قرارگیری یک فرم کلی از طبیعت است، تناظری که تنها می توان با موسیقی ایرانی آنرا مشخص کرد ؛ متعهد به قالبهای دستگاهی و ارائه آواهایی در همان چهارچوب که حاکی از فهم هنرمند از اندیشه هنر بومی خود می‌باشد.

[author image=”http://www.homaartgallery.com/Files/ProfileFiles/big_51.jpg” ] جاوید رمضانی |مدیرتیم آوام و وب سایت تندیس | [/author]