ترجمه کامل مقالات این پرونده تحت عنوان «کتاب جعل و از آن خودسازی در هنر» توسط نشر آوام سرا به چاپ رسیده است. شما میتوانید در لینک زیر این کتاب را تهیه کنید.
خرید کتاب جعل و از آن خودسازی در هنر
بخش دوم
مشکل جعل چیست؟
جعل به مثابه فریبکاری
برگردان: زهرا قیاسی
اگر اعتبار هنر و جعل صرفاً موضوعاتی سطحی در عرصه فرهنگ باشند، پس این خطای فاحش بودن جعل از کجا می آید؟ پاسخ سادهاش این است که جعل با فریبکاری همراه است. اکثراً خود جاعل فریبمان میدهد و کارش را به جای اثر شخصی دیگر قالب میکند. در بیشتر موارد، جاعل از دلال های هنری هم استفاده میکند و گاهی هم دلال هنری خودش اثری را پیدا میکند و آگاهانه آن را به جای اثری اصل عرضه میکند، ۱۵ در این صورت جعل وجود دارد اما کسی را جاعل نمی دانیم. از آنجا که فریبکاری در وهله اول خطاست و فریبکاری در جعل ضروری است، پس جعل در وهله نخست خطاست.
فرانسیس اسپارشات[i] میگوید که فریبکاری در جعل عمیقتر است. از نظر اسپارشات جعل فریبکاری عادی نیست، جاعل یا دلال هنریِ فریبکار از اعتماد عمیق جامعه به دنیای هنر سود میجوید. همانطور که شری ایروین[ii] اشاره میکند، ما هنردوستان عادی در مورد هنر به مورخان و منتقدان هنری که آموزش و مهارت و دانش تخصصی دارند، اعتماد میکنیم.۱۶
اسپارشات میگوید که جعل هنری خیانتی است مشابه خیانت در عشق. دروغی ساده نیست، از رابطهمان با هنر سوءاستفاده میکند. فریب جعل هنری را خوردن مثل این است که در عشق به کسی خیانت شود.۱۷ یکی از مشهورترین جاعلهای هنری قرن بیستم هان ون میگرن[iii] بود که با فروش اثری جعلی از ورمر و دوهوش ثروت بزرگی به جیب زده بود. مسیح و امائوس ۱۸ را بسیاری از متخصصان زبده هنری بهعنوان شاهکار ورمر ستودند. حتی بعد از اعتراف ون میگرن بعضی از متخصصین باور نمیکردند که امائوس اصل نیست.۱۹ عاشقی که به وی خیانت شده معمولا آخرین شخصی است که فریفته شدناش را باور میکند.
جعل بهمثابه خطای زیباییشناختی
آلفرد لسینگ[iv] راهبردی را برای فهم خطای موجود در جعل پیشنهاد میدهد؛ اینکه ون میگرن در جازدن کارش به عنوان اثر ورمر «کار سطح پایین را به جای کار سطح بالا جا میزند.»۲۰ این خط فکری در نظریه کلایوبل هم وجود دارد: «واضح است که تقلید دقیق اثر هنری غیرممکن است؛ تفاوتهای میان اصل و کپی هر قدر هم ناچیز باشند وجود دارند و فوراً احساس میشوند.»۲۱ بِل استدلال میکند که هنر تجسم «فرم معنادار» است، گشتالتِ فرمی بیانناپذیر است که در بیننده لذت زیباییشناختی ایجاد میکند و این از وضعیت درونی هنرمند ناشی میشود. بِل در نظریه تقدم و تاخر میگوید:«خطوط و رنگها و فضاهای واقعی در اثر هنری را چیزی در ذهن هنرمند ایجاد میکند که در ذهن مقلد وجود ندارد.»۲۲ بل درباره جعل ارجاعی صحبت میکند. اما همین موضوع در مورد جعل ابداعی هم صادق است. از منظر بل جعل خطایی زیباییشناختی است.
گودمن میپذیرد که شاید اثر اصلی و جعل ارجاعی تفاوتهای صوری ضروری داشته باشند، اما قبول نمیکند که تقلید همواره در قیاس با کار اصلی ایراد زیباییشناختی داشته باشد. هرچند آثار جعلی را هنرمندانی با مهارتی کمتر از هنرمند اصلی خلق میکنند اما این موضوعی اتفاقی است . همانطور که گودمن اشاره میکند:«کپی آخرین انسان رامبرانت میتواند خیلی بهتر از اصل باشد.»۲۳ قطعاً ون میگرن کار هنرمندی سطح پایین را به جای اثر هنرمندی بلندمرتبه جامیزد اما این مساله در مورد بعضی جعلها صدق میکند و مربوط به جعل، فینفسه، نیست.
مارک جونز[v] از موزه بریتیش مینویسد: «پس از افشای ون میگرن … مشخص شد که جعلهایاش به شدت نقاشیهایی زشت و ناخوشایند بودهاند و هیچ شباهتی به آثار ورمر نداشتند. در نظر به گذشته ،موفقیت او باورنکردنی است.» ۲۴ امائوس شاهکار بود یا تصویری مضحک و زشت؟ به عقیده لسینگ اگر وقتی که هنوز از نظر منتقدان اثر ورمر بود زیبا محسوب میشد، پس از افشای ون میگرن هم باید زیبا باشد. نظر لسینگ این است که مشکل جعل «عدم اصالت» است.۲۵ از نظر وی جعل مسالهای تاریخ هنری و نه زیباییشناختی است. امائوس کار ورمر باشد یا ون میگرن زیباتر نمیشود. لسینگ میگوید جعل بیش از آن که مسالهای زیباییشناختی باشد ارائه نادرست تاریخ هنر است. جعل درکمان از واقعیت فرهنگی را کج و کوله میکند.۲۶ وقتی امائوس را بهعنوان اثر ورمر پذیرفتند، ون میگرن شروع کرد به جعل پشت جعل. یکی از دیگری خامدستانهتر و زشتتر. اما چون شباهتهای زیادی به امائوس داشتند و آن هم بهعنوان اثر ورمر پذیرفته شده بود در زمره کارهای ورمر قرار گرفتند.۲۷ اگر آثار جعلی ون میگرن در دسته آثار قرن بیستم قرار میگرفت میتوانست ابداعی هنرمندانه دیده شود، اما در عوض بهعنوان «عدم تقارن زمانی هنری» رسوا شد.۲۸ جعل هنری از این طریق آموزش و تاریخ هنر را تخریب میکند و از شکل میاندازد. شری ایروین این نکته را بهخوبی بیان میکند:«موجهای ریز و کوچک بدفهمی میتوانند فرسنگها راه بپیمایند و دور شوند.»۲۹ پس جعل ابداعی از این حیث مخربتر از جعل ارجاعی است.
از نظر مارک ساگوف این ردهبندی نادرست در واقع منجربه ارزیابی نادرست کیفیات زیباییشناختی اثر جعلی میشود.۳۰ ساگوف ادامه می دهد که مثلاً «هندسی» دانستن یک نقاشی، فقط در رابطه با مجموعه خاصی از کارها معنادار است. گفتن اینکه نقاشیای از جیوتو به لحاظ سبکی هندسی است، بدان معناست که آن نقاشی در میان آثار جیوتو یا بین نقاشیهای فلورانسی قرن چهاردهم هندسی است، نه در برابر موندریان و نه نقاشی نئوپلاسیستی. با این معنا برای «هندسی»، اثر در مقایسه با مجموعه خاصی از اشیا که خودش عضوی از آن مجموعه است، هندسی تلقی میشود. ساگوف معتقد است که همین اصل در مورد معیارهای زیباییشناختی مختلف هم وجود دارد. مثلاً «زیبا» دانستن ادری هپبورن تلویحا ًاشاره به گروه ارجاعی متفاوتی دارد با «زیبایی» مربوط به بنای تاج محل. «زیبا» در مورد «هندسی» همواره باید مخففشده «زیبا (در چنین مجموعهای)»تلقی شود. به همین صورت «هندسی (برای اثر جیوتو)» و «زیبا (برای شخص)» معناهای متفاوتی دارند با «هندسی (برای اثر موندریان)»و«زیبا (برای بنای آرامگاه)». بنابراین ارزیابی امائوس بهعنوان کار ورمر، ارزیابی در مجموعه ارجاعی اشتباهی است. در نگاه ساگوف «زیبا (برای اثر ورمر)» دانستن کار ون میگرن مثل این است که بگوییم ادری هپبورن «زیبا (برای بنای آرامگاه)» است.۳۱
جعل چه ماهیتی زیباییشناختی و چه هنرمندانه داشته باشد، قطعاً خطا در «خود اثر» نیست بلکه در ارزیابیمان از اثر و درنتیجه فریبکاری است. دنیس دوتون[vi] به همین صورت استدلال میکند که جعل ابژه درک اشتباه را پیشنهاد میدهد یعنی دستاورد یا اجرایی که هرگز وجود نداشته است. همانطورکه گودمن اشاره میکند جعل ارجاعی وابداعی هر دو تاریخ تولید را کجنمایی میکنند. دوتون میگوید که این آثار جعلی در نسبت دادن نادرست اصل و منشا، «دستاورد» را کجنمایی میکنند.۳۲ در دیدگاه دوتون هر اثر هنری فقط شامل محصول نهایی نمیشود، بلکه نتیجه اجرای هنرمند در حین خلق اثر است. در نتیجه دریافت درست اثر هنری شامل ارزیابی محصول و نیز عملی است که هنرمند حین خلق اثر انجام داده است . بنابراین آنچه دستاورد ون میگرن است، همان چیزی نیست اثر بهمثابه دستاوردن آن نمایش داده شده است.
قربانیان جعل
قربانیان جعل کیستند؟ انگیزه جعل معمولا !پول است و درنتیجه مشخصترین قربانیان خریدارانند که در این جریان دغلکاری کلاه سرشان میرود. شاید رحم آوردن بر این قربانیان که اغلب بسیار ثروتمندند و این پول کسر ناچیزی از داراییشان است سخت باشد. آخرین اثر جعلی ون میگرن –غسل پای مسیح– به دولت هلند فروخته شد و کلاهی به اندازه ۱٫۳ میلیون گولدن (معادل چند میلیون یورو) بر سر مردم هلند رفت. اما اسپارشات، لسینگ، دوتون و ایروین میگویند که قربانیان جعل نه فقط خریداران بلکه کل مخاطبان هنرند. به همه ما دروغ گفته میشود و وقتی جعلی کامیاب شود همه وادار میشویم تاریخ هنری دروغین را باور کنیم.
جالب است که در بحثهای فلسفی درباره جعل گروه دیگری از قربانیان نادیده گرفته شدهاند. جعل فریبکاری است. به خریدار دروغ گفته شده. مخاطبان هنر دروغ شنیدهاند. اما «درباره» شخصی هم دروغ گفته شده است. ممکن است نقاشی منظره هلندی بیامضای جعلیای به قرن هفدهم نسبت داده شود، اما بیشتر جعلها به هنرمند خاصی نسبت داده میشوند. به قول دوتون جاعل با گفتن اینکه «ورمر این را نقاشی کرده است.»درباره دستاورد ورمر دروغ میگوید. او ادعا میکند ورمر کاری را انجام داده که واقعیت ندارد. چنین برچسبی معادل افتراست. جز موارد استثنا بیشتر کارهای جعلی به عنوان آثار هنرمندانی ارائه میشوند که مدتها پیش از دنیا رفتهاند. سوال اینجاست که آیا از حیث اخلاقی میتوانیم به حق درگذشتگان تعرض کنیم یا نه؟ به هر حال اگر واقعا دینی به گذشتگان داشته باشیم که درباره شان فقط حقیقت را بگوییم، عمل جعل این هنرمندان را قربانیان اصلی خود میکند.
در ادامه خواهید خواند:
از آن خودسازی چیست؟
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″][i] Francis Sparshott
[ii] Sherri Irvine
[iii] Han van Meegeren
[iv] Alfred Lessing
[v] Mark Jones
[vi] Denis Dutton
- See Stalnaker (2001: 401), Wreen (2002: 157–۱۵۷).
- Irvin (2007: 297–۲۹۸).
- Sparshott (1983). See also Cebik (1989).
- Alternatively referred to as The Supper at Emmaus, The Meeting at Emmaus, The Disciples at Emmaus, etc.
- The Van Meegeren story has been widely documented. See, e.g. Dolnick (2008).
- Lessing (1965: 465).
- Bell (1913⁄۲۰۰۷: ۴۵).
- Bell (1913⁄۲۰۰۷: ۴۵).
- Goodman (1976: 109).
- Jones (1990: 15).
- Lessing (1965: 468–۴۷۰).
- Lessing (1965: 468–۴۷۰).
- See Dutton (2003: 262–۲۶۳).
- Kulka (2005: 68).
- Irvin (2007: 300).
- See Sagoff (1976, 1978a,b, 1985). Sagoff is building on a rough argument sketched by Goodman. See Goodman (1976: 109–۱۱۰).
- See also Radford (1978).
- Dutton (1983: 180–۱۸۱).