‌یادداشتی بر نقاشی‌های ایوب امدادیان در گالری هور

|‌یادداشتی بر نقاشی‌های ایوب امدادیان در گالری هور

|جاوید رمضانی

یونانیان طبیعت را فوزیس گویند. هر گونه بازنمایی طبیعت از منظر آنان کاری در حد صنعت بوده و به وجه عقلی و معرفتی، دارای ارزشی کمتر از شاعری است. به واقع شاعری درنقاشی، ایجاد فضای مثالی از تصاویری است که در عین خود بودن دلالت بر اموری غیر از خود کند.

در بستر هنر نوزایی مدرن ایرانی، خانواده امدادیان جایگاه ویژه‌ای به خود اختصاص داده‌اند. به واقع از منظر آنان انسان جایگاهی در ردیف دیگر موجودات دارد و خود جزیی از طبیعت است و طبیعت در حال از خود شکوفا شدن. در آثار ایوب امدادیان این از خود شکوفا شدن در مسیرهای متعددی روی می‌نمایاند.

مجموعه ۱۸ تابلوی نمایش داده‌شده نقاش، درون‌مایه های مشخصی را پیگیری می‌کند. آنچنان که در بروشور نمایشگاه به آن اشاره شده‌است، می‌توان سه دسته مشخص را در مضامین کار هنرمند تشخیص داد.

دسته نخست، مناظر طبیعی است که فضایی آکنده از نور و رنگ را در ساحتی ذهنی ارائه می دهند. نقاش در عین تعلق به مرزهای عینیت سعی در فراتر رفتن از آن را دارد. گویا این خود شکوفا شدن طبیعت، مرزهای خیال انسانی را فراتر برده و از ناکجای ذهن نقاش به سمت یک رویداد درونی حرکت کرده است.طبیعتی که در عین عظمت، حامل خشونتی سرد و ساکت است. تکنیک استادانه رنگ و روغن در تابلوهای کوچک و بزرگ امدادیان عرض اندام می‌کند و در اختیار جهان ذهنی و زاییده آرامش درونی است.

مکتب مدرنیسم که هنرمند را در جایگاهی والا می‌نشاند باری سنگین و بی پیرایه از اخلاقیات انسانی بر دوش‌اش می‌گذارد و او را به تبعیدی خودخواسته دعوت می‌کند. تبعیدی به‌دور از هرگونه نگاه به گستره اجتماعی به‌صورتی مستقیم و بدون پرده پوشی.

ayub emdadian2

آثار دسته دوم نقاش، طبیعت بیجان‌هایی است که در فضای بسته شکل گرفته اند. نگاه هنرمند به اشیا در قالبی اسطوره‌ای فرم را به گونه‌ای عظمت بخشیده است که در گریز از نور و بافت و شکست‌‌های فضای هندسی، ترکیب‌بندی‌های محکمی را رقم می‌زند. نقاش در این  آثار به‌سختی از فرم واقعگرایانه گریخته است و در مرزهای تجربه شخصی خود گام می‌زند.

در سومین دسته آثار مخاطب شاهد حضور انسان است. انسانی که در جایگاهی برابر با طبیعت زیستن خود را رقم زده است. ماهیگیرانی که در میان امواج نور و آب غوطه می‌خورند، افق‌های بلند این مناظر، شاعرانگی وسیعی در تجربه زیبایی شناسانه بیننده شکل می‌دهد که مرزی بین درون و برون ندارند.

وسعت صخره‌ها، رنگ‌هایی آن‌جهانی و مثالی، ترسی مهیب را سامان می‌دهد. ترسی که هیبت والای زیبایی طبیعت را به یاد انسان می‌آورد. حس مشترکی که در مقابل دشتی وسیع و کوه‌های عظیم، بیننده را فرا می‌گیرد.

ایوب امدادیان در خانواده‌ای به دنیا آمده که همه اعضای آن امروزه از بزرگان هنر مدرن ایران به شمار می‌روند. یعقوب، داود، فاطمه و دیگر هنرمندان برخواسته از این جمع تاثیر قابل توجی بر هنر معاصر ایران داشته‌اند.

ایوب امدادیان متولد ۱۳۲۹ در تبریز است و از سال‌های ۱۳۵۰ تا امروز کارنامه ای پرکار از نمایشگاه‌های داخلی و خارجی خود ارائه داده است.

نمادها و تصاویر خلق شده امدادیان در عین پایداری و قدرت در بکارگیری عناصر بصری و ایجاد فضاهایی منکوب کننده همچون سازی است که گویا نه مقصدی دارد و نه مبدأ. او مناظری را به تصویر می‌کشد که در عین عظمت، آواره‌ سبک‌ها و گویش‌های متفاوت نقاشی مدرن می باشد.

سودای دیدن و استحاله این دیده‌ها در نقاش بسیار قوی‌تر از زیستن انسان است. گویا نقاشی او چیزی جز خودِ نقاشی را جستجو نمی‌کند و وارستگی از جهان پیرامون، انسان آرمانی هنر مدرن را به پس‌زمینه رسانه نقاشی تبعید کرده. این واکنشی می‌نماید به گسست هنر ایرانی از سنت زیبایی‌شناسی خود که در هنرمندان نسل دوم مدرنیسم ایرانی تجلی کرد.

ayub emdadian1

نویسنده