نگاهی به نمایشگاه سحر افتخارزاده در گالری صا

|مریم روشن‌فکر

(نمایشگاه تا یازده بهمن ادامه دارد)

در فرهنگ لغت در تعریف حال کامل استمراری آمده است، فعلی که از گذشته شروع شده و تا به امروز ادامه داشته است.

سحر افتخار زاده همان گونه که در متن بیانیه نمایشگاهش عنوان کرده ، از پی یک بازی فرمی ساده، وارد دنیای پیچیده زمان شده است. زمانی که انسان را با مفهوم جاودانگی به بازی گرفته و او را در پی یافتن این امر محال فرسوده، مصرف کرده و دور انداخته است. اما بازی فرمی ساده‌ای که افتخار زاده از آن نام می‌برد، از همان ابتدا رنج ورم کرده فیگورهایش را که در حال مرده بودن، زاییده شدن، کشته شدن و … را استمرار می‌بخشد.

موجودات انسانی افتخارزاده با حالتی پژمرده، در فضایی تیره و بسته در  فضایی سورئالیستی به تصویر درآمده‌اند. اغلب آثار در قطع بزرگ و با قدرت تکنیکی قابل قبولی ارائه شده‌اند. با پالتی بسته و کم کنتراست ، که رنگ غالب آن خاکستری چرک است. به واقع، چه رنگ دیگری را نیز می‌شد برای نمایش چنین وضعیت اسف‌باری استفاده کرد.

sahar-eftekharzade1

زنجیره بسته محنت در آثار او دردآور است، وقتی نیزه‌هایی که از پشت به ما فرو رفته ، همان نیزه‌ایست که ما در پشت دیگری فرو برده‌ایم.

ترکیب بندی آثار افتخارزاده، البته فاقد تنوع  است، تکرار بیش از حد زنجیره فیگورهای افقی دریک سوم پایین کادر برای کلیت نمایشگاه یک خصیصه منفی محسوب می‌شود، و همین روند در سه تابلو عمودی مجموعه نیز دیده می‌شود، حرکت در وسط کادر تکرار شده است. همچنین ردپای هنرمندان متعددی از تاریخ هنر را می‌توان در حالت چهره‌ها یا فیگورها بازشناخت، از لبخند سمبلیک هنرمند چینی یو- مینجون(۱) تا ونوس‌های لوکاس کراناچ(۲)، مفهوم تکرار و روز-مَرگی مفهومی تازه در هنرهای تجسمی محسوب نمی‌شود و به همین خاطر هم هست که افتخارزاده کار سختی را در پیش داشته است، تا بتواند در این تم راه شخصی خود را بیابد.

sahar-eftekharzade4

این امر با اهمیت یافتن نقش دست‌ها در آثار به وقوع پیوسته است، که در بیشتر آثار نقش پروتاگونیست را بازی می‌کنند، اما تم رنگی و حالت فیگورها، همان‌طور که قبلا گفته شد، بیشتر به طور ضمنی یادآور تکه‌های پراکنده تاریخ هنر هستند.

sahar-eftekharzade2

افتخارزاده همان طور که خود می‌گوید، بدن‌هایش را در دو امتداد افقی و عمودی در سکون کامل، مکرر کرده است، و فیگورها نسبت تازه‌شان را از هم‌کناری با زنجیره متصل سایر فیگورها کسب می‌کنند و هر فرد خود چندین فرد دیگر می‌شود، که هم یکی هستند و هم با دیگری فرق دارند، هم از قبلی تاثیر گرفته و هم بر بعدی تاثیر گذاشته‌اند. دقیقا همان فعلی که از ابتدای آفرینش شروع شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است، استمراری که حال را از مفهوم خود تهی کرده و آن را به مفهوم گذشته و آینده پیوند می‌دهد.

آثار افتخار زاده به صحنه‌های انیمشن‌های اروپای شرقی یا آثار اولیه دیوید لینچ‌ می ماند که در آن همه عناصر در حال حرکتی دائمی، یا در محور افقی و یا عمودی هستند، حرکتی سرگیجه آور و بی‌پایان، و نقاش ناگهان پروژکتور را نگاه داشته و تصویر به یکباره ایستاده است و معلوم شده که بازیگران آن در طی زمان در همان حالی که هستند، مرده‌اند و مکان‌های اطرافشان نیز مضمحل گشته و از دست رفته اند. و این حال که نقاش به آن اشاره کرده، فدای استمرار شده‌است و چیزی از آن به جا نمانده است، یا شاید هیچوقت وجود نداشته است.

(۱) Yue Minjun

(۲) lucas cranach

sahar-eftekharzade3