ترجمه کامل مقالات این پرونده تحت عنوان «کتاب جعل و از آن خودسازی در هنر» توسط نشر آوام سرا به چاپ رسیده است. شما میتوانید در لینک زیر این کتاب را با ارسال رایگان تهیه کنید.
خرید کتاب جعل و از آن خودسازی در هنر
آخرین بخش از پرونده جعل و از آن خودسازی را به برگزیده مقاله درن هودسون هیک با عنوان از آن خودسازی و تغییر شکل اختصاص میدهم. این بخش با دقت بیشتر به مسایل قضایی و حقوقی و استراتژیهای مربوط به آن و نهایتا مساله از آن خودسازی و تغییر شکل میپردازد.
Appropriation and Transformation
Darren Hudson Hick
از آن خودسازی و تغییر شکل
مسایل حقوقی – بخش اول
ترجمه: زهرا قیاسی
جف کونز نمایشگاهی با عنوان «نمایش ابتذال» در سال ۱۹۹۸ در گالری سونابند برگزار کرد.۲۸ کونز برای این نمایشگاه تعدادی مجسمه چوبی و چینی را به هنرورزانی در سراسر دنیا سفارش داد. مجسمه ها بر اساس تصاویر فرهنگ پاپ بوند و کونز آنها را از میان صدها کارت پستال و کمیک استریپ پیدا کرده بود.۲۹ بلافاصله بعد از نمایشگاه سه شکایت علیه کونز اقامه شد.۳۰ اولین شکایت درباره مجسمه رشته توله سگ ها بود.این مجسمه با ابعاد واقعی و در چهار نسخه اجرا شده بود و زوجی را نشان می داد که روی نیمکت نشسته اند و یک ردیف هشت تایی توله سگ با بینی های مضحک را در آغوش گرفته اند.۳۱ برتن این زوج لباسهای رنگارنگ بود و روی سرشان گل های مینا.
مجسمه رشته توله سگ ها را از روی عکس سیاه و سفید «توله سگ ها» اثر آرت راجرز ساخته بودند. حقوق مربوط به این عکس مدتی متعلق به یکی از آشنایان راجرز بود و بعد موزه گرافیک حق استفاده از آن را برای کارت یادداشت خریده بود.۳۲ کونز یکی از آن کارت های یادداشت را خرید و بر این باور بود که این «یک چیز معمولی و پیش پا افتاده و آشناست» و از الگوهای جامعه مصرفی محسوب می شود.۳۳ کونز تذکر کپی رایت روی کارت را جدا کرد و تصویر را با فتوکپی بزرگ کرد و آن را به همراه دستورالعمل های مربوط به ساخت مجسمه برای استودیو دومتز در ارتسی ایتالیا ارسال کرد.۳۴ کونز جزئیات ساخت مجسمه را مکتوب کرد و سفارش کرد که به جز تغییر رنگ توله سگ ها و بینی هایشان، مجسمه باید عیناً بازسازی عکس باشد.۳۵
در همان موقع راجرز درباره مجسمه کونز شنید و علیه او و گالری سونابند شکایت کرد و آنها را متهم به تخطی از قانون کپی رایت و رقابت ناعادلانه کرد.۳۶ دادگاه منطقه ای تشخیص داد که رشته توله سگ ها تخطی از کپی رایت است و استفاده عادلانه محسوب نمی شود.۳۷ دادگاه بدوی علیه کونز رای داد و دستور داد که گالری همه اشیا موضوع تخطی را به راجرز بازگرداند و متهمان از اجازه هر نوع ساخت و فروش و اجرا و نمایش کپی مجسمه یا هر اثر دیگری برگرفته از آن محروم کرد.۳۸ کونز تقاضای استیناف کرد و دادگاه دوم هم رای دادگاه منطقه را تایید کرد.۳۹
دفاع اصلی کونز بر مبنای استفاده عادلانه بود و اساساً استدلالش این بود که رشته توله سگ ها هجوآمیز است و به طور خاص «هزل یا هجو کل جامعه» است.۴۱ دفاع استفاده عادلانه بر اساس ماده ۱۰۷ قانون کپی رایت مصوب ۱۹۷۶ است که چهار مولفه استثناناپذیر را برای استفاده عادلانه بر می شمارد: ۱) هدف و ماهیت استفاده ۲)ماهیت اثر تحت کپی رایت ۳) قیمت و اهمیت اثر مورد استفاده ۴)تاثیر اثر ثانویه بر بازار اثر اصلی.۴۲
ایده استفاده عادلانه درپی پرونده فولسوم علیه مارش وارد قانون کپی رایت شد و موجب شد که توازنی بین منافع خالق اثر و استفاده کنندگان از آثار کپی رایت شده ایجاد شود و سختگیری در کپی رایت به «پیشرفت دانش و هنر» کمک کند و مانع آن نشود. ۴۵ در قانون اشاره ای نشده که این چهار مولفه وزن یکسانی دارند و گفته نشده که آیا همه باید با هم بررسی شوند یا تک به تک.۴۶ ایده استفاده عادلانه برای انعطاف بیشتر در مورد کپی رایت طراحی شده و نیازمند تحلیل موردی توسط نظام قضایی است.۴۷
ماده ۱۰۷ این استفاده عادلانه را شرح می دهد و به صراحت مواردی همچون «نقد، شرح و تفسیر، گزارش خبری، تدریس و تحقیق» را استفاده عادلانه می داند. ۴۸ این فهرست جایی هم برای هجو در نظر می گیرد و آن را نوعی نقد ارزشمند و متناسب با هدف اصلی استفاده عادلانه می داند.۴۹ هجو را در منابع حقوقی به مثابه کاری تعریف کرده اند که با تقلید اثری پیش پاافتاده آن را مسخره کند.۵۰
اولین مولفه هدف و ماهیت اثر است و اینکه «آیا استفاده از اثر برای منظوری تجاری است؟»۵۱ دادگاه عالی استفاده تجاری را ناعادلانه می داند.۵۲ اما اگر کار هجوآمیز باشد تجاری بودنش اصلا مطرح نمی شود.۵۳ معمولاً مولفه دوم را درباره تمایز واقعیت و تخیل به کار می برند و هرچه کار اصلی «خلاقانه تر» باشد این مولفه وزن بیشتری پیدا می کند.۵۴ در مورد هجو کار اصلی خلاقانه تر است اما با توجه به ارزش فرهنگی آثار هجوآمیز این مولفه را در موردشان نادیده می گیرند.۵۵ سومین فاکتور می پرسد که چه اندازه از کار اصلی در کار دوم کپی شده است.۵۶ چون هجو ذاتاً نیازمند کپی مبسوط از اثر اصلی است و معمولاً «قلب» اثر را کپی می کند، دادگاه مقدار کپی شده را در مورد هجو نادیده می گیرد.۵۷ در آخر مولفه چهارم تاثیر کپی را بر بازار اثر اصلی بررسی می کند.۵۸ هرچند کار نقد و هجو کاستن از ارزش اثر اولیه است اما دادگاه عالی به این نتیجه رسیده است که هجو در مواردی قیمتی بالاتر از اثر اصلی پیدا می کند اما کارهایی که از روی کار اصلی کپی می شوند و سرقت می کنند قیمت بالاتری پیدا نمی کنند.۵۹
بر این اساس اگر معلوم شود که استفاده مجدد ماهیتی هجوآمیز دارد، با استدلال استفاده عادلانه در دادگاه محکوم نمی شود.۶۰ اما در پرونده راجرز علیه کونز، دادگاه تشخیص داد که رشته توله سگ ها اثری هجوآمیز محسوب نمی شود:
- در این حوزه قاعده بر این است که لازم نیست طنز صرفاً کار کپی شده باشد، چنانکه طرف خواهان استیناف اصرار می کند رشته توله سگ ها می تواند هجو جامعه مدرن باشد، اما اثر کپی شده باید حداقل تاحدی شیئی هجوآمیز باشد و در غیر این صورت ضرورتی ندارد که اثر اصلی را در ذهن تداعی کند… ما فکر می کنیم که این قاعده ای ضروری است و اگر چنین نباشد هیچ محدودیتی در استفاده کپی کاران از اثر تحت کپی رایت وجود نخواهد داشت و با نوشتن استیتمنی درباره جامعه آن را توجیه خواهند کرد. اگر بتوان تخظی از قانون کپی رایت را تنها بر اساس ادعای خاطی به استفاده هنرمندانه از آثار دیگران و بدون اطمینان یافتن از آگاهی عمومی درباره اثر اصلی، استفاده ای عادلانه دانست، هیچ مرزی برای دفاع استفاده عادلانه وجود نخواهد داشت… مشکل در این پرونده خاص این است که حتی با در نظر گرفتن اینکه رشته توله سگ ها نقدی طنزگونه به جامعه ماتریالیستی امروز است، تشخیص هرگونه هجوی درباره عکس توله سگ ها بسیار دشوار است.۶۱
هر چهار مولفه استفاده عادلانه علیه رشته توله سگ ها بود و استفاده کونز از عکس ناعادلانه و خلاف تشخیص داده شد.۶۲ به نظر می رسید که این حکم دادگاه ناقوس مرگ را برای هنر ازآن خودسازی می نوازد.۶۳ صدای نظریه پردازان هنر درآمد. لین گرینبرگ ماجرا را این طور خلاصه کرد:«نتیجه این پرونده کنترل شدید هنرمندان ازآن خودساز است. زیرا قانون کپی رایت اوضاع را برای هنرمندان از آن خودسازی که از متریال های کپی رایت شده استفاده می کنند ناگوار می کند و احتمال دارد که هنرمندان بسیاری در آینده از این تکنیک ها حذر کنند.»۶۴ با حکم راجرز علیه کونز پرونده های مفتوح هم سرنوشت مشابهی پیدا کردند: در پرونده مجسمه چینی با عنوان پسر وحشی و توله سگ برای کپی کردن شخصیت اودی در کمیک استریپ گارفیلد محکوم شد،۶۵ و اثر دیگری را با عنوان راهنمای ابتذال که مجسمه چوبی پسری بود که سعی می کرد خوکی را هل دهد و دو فرشته کمکش می کردند، کپی مجرمانه عکس باربارا کمپل دانستند.۶۶ احکام مربوط به کونز مانع ادامه کار هنرمندان از آن خودساز نشد و آنها را علیه قانون جری تر کرد.۶۷ کونز شروع کرد به دریافت گواهی از دارندگان حق مالکیت متریال هایی که استفاده می کرد.۶۷ اما سیاست جدید کونز، او را از گرداب دستگاه قضا دور نکرد.
در سال ۲۰۰۰ از کونز خواسته شد که هفت نقاشی برای موزه گوگنهایم برلین خلق کند.۶۹ هریک از کارهای این مجموعه که ترجمه عنوانش سرمستی ابدی است، نقاشی رنگ روغن تصاویر کولاژ شده است.۷۰ کونز تصاویر تبلیغاتی را اسکن کرد و آنها را در زمینه منظره ای ترکیب کرد.۷۱ کولاژهای دیجیتالی پرینت شدند و برای نقاشی به دستیاران کونز سپرده شدند.۷۲ یکی از نقاشی های این مجموعه با عنوان نیاگارا تصویر پاهای زنانی با کفش و پابرهنه است که بالای ظرف های دونات و شیرینی معلق مانده اند.۷۳ در پس زمینه تصویر یک کیک براونی عظیم است که رویش بستنی گذاشته اند و در پس آن منظره آبشار نیاگاراست.۷۴ به گفته کونز منظور از نقاشی این است که: «بعضی از ساده ترین ذائقه های ما برای غذا و بازی و سکس را تصاویر فرهنگ پاپ تعیین می کنند.»۷۵ دومین جفت پا از سمت چپ را از عکس آندرا بلانش گرفته بود. عنوان عکس بلانش «صندل های ابریشمی گوچی» بود.۷۶ عکس اصلی پاهای زنی را نشان می داد که در کابین هواپیما روی پای مردی لمیده بود. هدف بلانش «نشان دادن حس اروتیک بود… می خواست در عکس سکسوالیته را نشان دهد.»۷۷
کونز در نیاگارا پاها و ساقها و کفش را از عکس بلانش برداشت و به یکی از لنگه های کفش پاشنه افزود و کمی جهت و رنگش را تغییر داد.۷۸ بلانش رد عکس را در کار کونز گرفت و علیه او شکایت کرد.۷۹
کونز بار دیگر بر استدلال استفاده عادلانه پافشرد اما این بار کارش را هجو نخواند.۸۰ بلکه استدلالش این بود که اثر او تغییر شکل است.۸۱
قاضی پیر لوال در مقاله مهمی که سال ۱۹۹۰ نوشت چهارچوبی برای قضاوت پرونده های استفاده عادلانه طراحی کرد.۸۲ در این چهارچوب قضاوت، اصل قضیه همان مفهوم استفاده برای تغییر شکل است.۸۳ او می گوید که تغییر شکل موجب پیشرفت علم و هنر است و می توان آن را از چترسواری و تقلب سوا کرد:
- به عقیده من باید این نکته را بررسی کرد که آیا استفاده مورد بحث تغییر شکل است؟ و اگر هست تا چه حد؟ این استفاده باید در جهت تولید باشد و بتواند مطلب نقل شده را به شیوه ای نو و با هدفی متفاوت از اثر اصلی بیان کند… اگر استفاده دوم ارزشی را به اثر اصلی بیافزاید و اگر مطلب نقل شده برای ماده خام اولیه به کار رود و در فرآیند خلق اطلاعات جدید و زیبایی شناسی جدید و بینش و فهمی نو شکل گیرد، در این صورت این استفاده از همان نوعی است که استفاده عادلانه قصد دارد برای غنای جامعه حمایتش کند… اگر اقتباس از متریال کپی رایت شده هیچ هدفی را دنبال نکند باید بدون توجه به چهار مولفه دیگر استفاده عادلانه محسوب نشود. مهمترین عامل روح استفاده عادلانه است.۸۴
چهار سال بعد تحلیل لوال بنیان فلسفی ای برای حکم تاریخی دادگاه عالی در پرونده کمپل علیه آکوف رز شد.۸۵
در بخش بعد این حکم تاریخی را بررسی خواهیم ودرباره موضوع تغییر شکل بحث خواهیم کرد.
بخش های قبلی این پرونده را اینجا ببینید:
[/one_half_last] [divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]
۲۸ See Rogers, ۹۶۰ F.2d at 304.
۲۹ See United Feature Syndicate Inc., v. Koons, 817 F. Supp. 370, 372 (S.D.N.Y. 1993) (explaining the artistic intent and aterials used by Koons in “The Banality Show”).
۳۰ See, e.g., Rogers, 960 F.2d at 305; United Feature Syndicate, Inc., ۸۱۷ F. Supp. At 372; Campbell v. Koons, No. 91 Civ. 6055(RO), 1993 WL 97381 (S.D.N.Y. Apr. 1, 1993).
۳۱ See Rogers v. Koons, ۷۵۱ F. Supp. 474 (S.D.N.Y. 1990), aff’d, ۹۶۰ F.2d 301 (2d Cir.), cert. denied, ۱۱۳ S. Ct. 365 (1992).
۳۲ See Rogers v. Koons, ۹۶۰ F.2d at 304.
۳۳ See id. at 305.
۳۴ See id. at 305.
۳۵ See id. at 305.
۳۶ See id.
۳۷ See Rogers v. Koons, ۷۵۱ F. Supp. at 480.
۳۸ See id. at 306.
۳۹ See id.
۴۰ Koons also argued that what he copied from “Puppies” did not meet the definition of an original work of authorship under the law. See id. at 309. On the long-established basis of Burrow-Giles Lithograph Co. v. Sarony (۱۱ U.S. 53 (1884)), however, the district court found the contents of “Puppies” protected by copyright, and the court of appeals confirmed. See id. at 306–۰۸٫
۴۱ See id. at 309.
۴۲ See ۱۷ U.S.C. § ۱۰۷ (۲۰۰۶).
۴۳ ۹ F. Cas. 342 (C.C.D. Mass. 1841) (No. 4901).
۴۴ U.S. CONST. art. I, § ۸, cl. 8.
۴۵ See Sony Corp. of Am. v. Universal City Studios, Inc., 464 U.S. 417 (1984) (Blackmun, J., dissenting).
۴۶ See ۱۷ U.S.C. § ۱۰۷ (۲۰۰۶) (failing to state how the four factors of fair use should be utilized); see also Sony Corp. of Am., ۴۶۴ U.S. at 476.
۴۷ This flexibility has resulted in what at least one court calls “the most troublesome [doctrine] in the whole of copyright.” Dellar v. Samuel Goldwyn, Inc., 104 F.2d 661, 662 (2d Cir. 1939); see also Darren Hudson Hick, Mystery and Misdirection: Some Problems of Fair Use and Users’ Rights, ۵۶ J. OPYRIGHT SOC’Y U.S.A. 485, 485 (2009).
۴۸ ۱۷ U.S.C. § ۱۰۷ (۲۰۰۶).
۴۹ See, e.g., Campbell v. Acuff-Rose Music, 510 U.S. 569, 569 (1994) (finding that “parody, like other comment and criticism, may claim fair use.”); MCA, Inc. v. Wilson, 677 F.2d 180, 185 (2d Cir. 1981) (holding that an allegedly infringing song was an infringement of the copyrighted song because it did not constitute as fair use since it was not a parody of the copyrighted material).
۵۰ See MCA, Inc., ۶۷۷ F.2d at 184–۸۵ (explaining that a song sung to the tune of a copyrighted song by a satirical comedy program was a parody).
۵۱ ۱۷ U.S.C. § ۱۰۷ (۲۰۰۶).
۵۲ See Sony Corp. v. Universal City Studios, Inc., 464 U.S. 417, 451 (1984) (explaining that “every commercial use of copyrighted material is presumptively an unfair exploitation of the monopoly privilege that belongs to the owner of the copyright”).
۵۳ See Campbell, ۵۱۰ U.S. at 584–۸۵ (explaining that the “commercial . . . character of a work is ‘not conclusive’ (quoting Sony Corp., ۴۶۴ U.S. at 448) but rather a fact to be ‘weighed along with others in fair use decisions’” (quoting H.R. REP. NO. 94-1476, at 66 (1976)); see also Roxana Badin, An Appropriate(d) Place in Transformative Value:Appropriation Art’s Exclusion from Campbell v. Acuff-Rose Music, Inc., ۶۰ BROOK. L. REV. 1653, 1653 (1995) (explaining that the Supreme Court’s “elimination of the commercial presumption . . . is limited to works that convey a parodic purpose.”).
۵۴ See New York Times Co. v. Roxbury Data Interface, Inc., 434 F. Supp. 217, 221 (D. N.J. 1977) (finding that defendants had “greater license . . . under the fair use doctrine” to use portions of a copyrighted work that was more a factual work than a creative work).
۵۵ See Campbell, ۵۱۰ U.S. at 586 (explaining that the second factor regarding the nature of the work is not “ever likely to help much in separating the fair use sheep from the infringing goats in a parody case, since parodies almost invariably copy publicly known, expressive works.”)
۵۶ See ۱۷ U.S.C. § ۱۰۷ (۲۰۰۶).
۵۷ See Campbell, ۵۱۰ U.S. at 588 (explaining that “parody presents a difficult case” because it “necessarily springs from recognizable allusion to its object through distorted imitation. . . . it must be able to ‘conjure up’ at least enough of that original work to make the object of its critical wit recognizable”).
۵۸ See ۱۷ U.S.C. § ۱۰۷ (۲۰۰۶).
۵۹ See Campbell, ۵۱۰ U.S. at 591–۹۲ (explaining that “when a lethal parody . . . kills demand for the original, it does not produce a harm cognizable under the Copyright Act. .. . [T]he role of the courts is to distinguish between ‘[b]iting criticism that [merely suppresses] demand [and] copyright infringement [, which] usurps it.” (Quoting Fisher v. Dees, 794 F.2d 432, 438 (9th Cir. 1986))..
۶۰ See Berlin v. E. C. Publ’ns., Inc., 329 F.2d 541, 545 (holding that “where . . . the parody has neither the intent nor the effect of fulfilling the demand for the original, and where the parodist does not appropriate a greater amount of the original work than is necessary to ‘recall or conjure up’ the object of his satire, a finding of infringement would be improper.”); Hick, supra note 47, at 499 (stating that the fair use doctrine does allow for parody).
۶۱ Rogers v. Koons, 960 F.2d 301, 305 (2d Cir. 1992)
۶۲ See id. at 310–۱۲ (finding that “the first factor of the fair use doctrine cuts against a finding of fair use . . . th[e second] factor militates against a finding of fair use . . . no reasonable jury could conclude that Koons did not exceed a permissible level of copying under the fair use doctrine . . . there is simply nothing in the record to support a view that Koons produced ‘String of Puppies’ for anything other than sale as high-priced art.”).
۶۳ See, e.g., Martha Buskirk, Commodification as Censor: Copyrights and Fair Use, ۶۰ OCTOBER MIT PRESS 82, 102 (1992) (explaining how Rogers v. Koons “raises a number of important and troubling questions about the legal status of artistic appropriation, and it may set an important precedent with respect to the appropriation of images in works of art. . . . The decision is particularly troubling given the way in which strategies of appropriation have often performed a critical function”); Ronald Sullivan, Appeals Court Rules Artist Pirated Pictures of Puppies, N.Y. TIMES, April 3, 1992, available at http://www.nytimes.com/1992/04/03/nyregion/appeals-court-rules-artist-pirated-pictureof-uppies.html (stating that the ruling of Rogers v. Koons “would have a chilling effect on artistic freedom.”).
۶۴ Lynne A. Greenberg, The Art of Appropriation: Puppies, Piracy, and Post-Modernism, ۱۱ CARDOZO ARTS & ENT. L.J. 1, 32–۳۳ (۱۹۹۲).
۶۵ See United Features Syndicate, Inc. v. Koons, 817 F. Supp. 370 (S.D.N.Y. 1993).Here, Koons attempted an argument that such characters as Odie, due to their cultural pervasiveness, had become “public figures” and had “a factual existence as such” which entitled them to more limited copyright protection (Id. at 380), despite Koons’ own claim that he was not familiar with the character (See id. at 384).
۶۶ See Campbell v. Koons, No. 91 Civ. 6055, 1993 WL 97381, at *2–۳ (S.D.N.Y. Apr. 1, 1993) (holding that “Koons’ use of Campbell’s photograph to make ‘Ushering in Banality’ was completely unauthorized. . . . [His] infringement was clearly willful.”).
۶۷ See E. Kenly Ames, Beyond Rogers v. Koons: A Fair Use Standard for Appropriation, ۹۳ COLUM. L. REV. 1473, 1485 (1993) (explaining that the “unsettled state of law has meant that artists have often faced a significant amount of complaint and resistance from the copyright holders of the works they appropriate. The legal uncertainty could clearly work to the artists’ advantage at time”); Laura Gilbert, No Longer Appropriate?, THE ART NEWSPAPER, May 9, 2012, available at http://www.theartnewspaper.com /articles/No-longer-appropriate/26378 (explaining that “‘appropriating’ other artists’ work without consent is still common, but savvier practitioners know that permission is far less painful.”).
۶۸ See Gilbert, supra note 67 (explaining that “‘hordes of people’” have granted Koons permission to use their copyrighted material, including United Feature Syndicate).
۶۹ See Blanch v. Koons, 467 F.3d 244, 246–۴۷ (۲d Cir. 2006) (stating that Koon’s Easyfun-Ethereal was commissioned in 2000 by Deutsche Bank and Guggenheim). 70 See id. at 247 (explaining that Koons gathered images from various sources to use as paint templates for all seven paintings); John Hudson, Easyfun—Ethereal, CULTURE WARS (2001), http://www.culturewars.org.uk/2001-08/koons.htm (last visited Jan. 29, 2013).
۷۱ See Blanch, ۴۶۷ F.3d at 247 (explaining that “Koons culled images from advertisements or his own photographs, scanned them into a computer, and digitally superimposed the scanned images against backgrounds of pastoral landscapes.”).
۷۲ See id. at 247 (describing that Koons “printed color images of the resulting collages for his assistants to use as templates for applying paint to billboard-sized . . .canvasses.”).
۷۳ See id. (explaining that Niagara “depicts four pairs of women’s feet and lower legs dangling over . . . a tray of donuts, and a tray of apple Danish pastries”).
۷۴ See id. at 247.
۷۵ Id. (quoting Koons’ Affidavit).
۷۶ See id. at 248–۴۹٫
۷۷ Id. (quoting Blanch’s deposition).
۷۸ See id.
۷۹ See id.
۸۰ See Brief for Defendant-Appellant at 8, Blanch v. Koons, 467 F.3d 244 (2d Cir. 2006) (No. 05-6433-CV) (“Koons moved for summary judgment, or in the alternative partial summary judgment, on the following grounds: i) any claim based on the creation and sale of the painting was barred by the statute of limitations; ii) there was no infringement due to a lack of substantial similarity; iii) there was no infringement due to the fair use privilege; iv) Blanch’s prayer for an award of punitive damages could not be maintained as a matter of law and/or under any known facts.”).
۸۱ See id. (arguing that the district court correctly determined that Koons’ use was transformational).
۸۲ See Pierre N. Leval, Toward a Fair Use Standard, ۱۰۳ HARV. L. REV. 1105, 1105 (1990).
۸۳ See id. at 1111 (“I believe the answer to the question of justification turns primarily on whether, and to what extent, the challenged use is transformative.”).
۸۴ Id. at 1111, 1116. Here, Leval contrasts the first factor of fair use with the Supreme Court’s earlier claim that the fourth factor was “the single most important element of fair use.” Harper & Row, Publishers, Inc. v. Nation Enters., 471 U.S. 539, 566 (1985).
۸۵ ۵۱۰ U.S. 569, 579 (1994) (quoting Leval, supra note 82, at 1111.).