سالی که گذشت را باید سال تحول در اقتصاد هنر نامید چرا که نهادهای هنری با افزایش کمی و کیفی، تمایل به گسترش این بازار را نشان دادند.
یرواند آبراهامیان در کتاب تاریخ ایران مدرن مدعی است که جامعه ایرانی در حدود قرن بیستم مدرن گردید، و آمارها نشان از برقراری مناسبات متعادلتری از قرن گذشته در تولید و توزیع فرهنگ و اقتصاد دارند. همین امر در رویکرد به هنر هم صادق است. فارق از چگونگی و تمایز مفهوم هنر در قالب مدرن آن و درک جامعه ایرانی از مقوله هنر، بر اساس سیاستهای کلان دولت از سالهای دهه هشتاد، ایران تلاش می کند تا در سطح تجارت آثار هنری جهان سهم کوچکی را به خود اختصاص دهد.
این روزها وقتی نام هنر برده میشود مترادف با سود شده است. شاید علتش این است که کار خوب دیگر تنها کار با ارزش هنری صرف و معنوی نیست بلکه قابلیت رشد قیمت هم در ارزیابی کار خوب مطرح است.
باید گفت در این سالها قیمت آثار هنری رشدی فراتر از رشد املاک و دیگر بازارهای سرمایه داشته اند و تا سال۹۴ که حراجهای داخلی هم رونق گرفته اند. این رشد فزاینده بودهاست. این در حالی است که رشد جهانی اقتصاد هنر افت کردهاست، پس میتوان نتیجه گرفت که به دلایل متعدد بازار هنر ایرانی رو به ترقی است. اما درسال گذشته به دلیل رکود تورمی اقتصاد ایران، رویکرد گالریها به سمت اقتصاد و فروش آثار هنری، بیشتر از فعالیت فرهنگی بوده است . به واقع لحن هنر مادی و محسوس با ورود چرخه مالی و پول کامل شد و حقیقت مشخص و شفاف ساختار این جنس از هنر برای اهل آن مشهود گردید وبه نوعی هنر متعهد به جنس فضای روشنفکری دهه پنجاه و جریانات اجتماعی منکوب استفاده ابزاری از نقد اجتماعی برای تبلیغات و فروش آثار شد. به نوعی ژستهای هنرمندانه بیشتر باب گردید تا دغدغه های آن. البته گالریها هم واقعیتر گردیدند و سعی در کسب درآمد مادی محسوس داشتهاند. .
برگزاری نمایشگاهای گروهی از هنرمندان مطرح با قیمتهای پایین و کارهایی با ابعاد کوچک یکی از راهکارهای تشویق مردم به خرید اثر هنری است که در گالری های خصوصی به وفور مشاهده می گردد.
رشد فزاینده قیمت آثار در سالهای اخیر و رکود فعلی اقتصادی همراه با افت قیمتِ دیگر بازارهای سرمایه همگی دست در دست هم داده تا قشر خریداران آثار هنری را گسترش دهد. پس از اجرای تحریمها و مشکلات اقتصادی مجموعهداران کوچک کم کم توان خرید خود را از دست دادهاند و تعدادی از آنان تصمیم به تاسیس گالری برای فروش و تبادل آثارشان را گرفتهاند که رشد فزاینده گالریها در رقابت برای یافتن خریدار هم عامل دیگری است که اقشار متفاوت جامعه را به خرید آثار هنری دعوت می نماید. باید پذیرفت که اثر هنری کاملا لوکس است و در سبد خرید اغلب مردم جایی ندارد این مسئله از زوایای مختلف قابل بررسی است.
اول ناتوانی مالی برای پرداخت قیمت آثار که البته این مشکل با ایجاد بازارهای تابلوهای کوچک و با قیمتهای پایین همراه با پرداختهای اقساطی قابل تعدیل میباشد.
اما مسئله دیگر ناتوانی ارزیابی و فهم اثر هنری است که شاید بزرگترین مشکل خریداران و گالریداران میباشد
و ازدید کلی توجه به نداشتن زیر ساختهای اجرایی وحقوقی در اقتصاد هنر است.
بیشتر خریداران تمایل به داشتن تضمین افزایش قیمت اثرشان و اصالت نامه از سوی گالری هستند که گالریها با توجه به وضعیت بازار هنر داخلی و خارجی توان این پیشبینی برای همه هنرمندان را ندارند. در واقع عدم رغبت مردم به خرید آثار هنری منوط به عدم درک درست از کارکردهای هنر در مفهوم معنوی ومادی آن است.
گالریهای برگزار کننده این گونه نمایشگاهها بازار هدف خود را مردم عادی و یا علاقمندان به هنر با در آمد کم قرار دادهاند تا
اقشار با درآمد متوسط دست به خرید اثر هنری زنند. مشخصاٌ هدف گالریها رونق فروش هنرمندان و از سویی دیگر حضور آثار فاخر و ارزشمند در منازل مردم عادی است.
قابل تامل آنکه گالریهایی که در این حرکت شرکت جستهاند فاقد برنامهریزی آموزشی و آگاهی دادن به خریداران هنر میباشند. بدیهی است که فقدان برنامههای آموزشی برای توسعه دید خریداران و تشریح امکانات و نحوه برخورد با خرید آثار این حرکت را دچار رکود کرده و بازخورد یاس آوری را در دراز مدت حاصل می نماید.
خریداری که پس از دوسال، رشد قیمت اثر خریداری شدهی خود را مشاهده نکند و یا سلیقه متقابل با هدف خرید خود را تشخیص ندهد دچار یاس و سرخوردگی میگردد. این یأس با توجه به عدم سابقه توجه به خرید آثار هنری در فرهنگ طبقه متوسط می تواند ضربه جبران ناپذیری به این اقتصاد نوپا بزند.
در انتها باید پذیرفت که فروش هر کالایی نیاز به توضیح و اطلاع رسانی صحیح دارد بخصوص آثار هنری که دارای کارکردی دوسویه و بسیار متضاد هستند. فهم اثر هنری به عنوان یک امر فرهنگی و درک نظام اقتصادی یک هنرمند ویا اثر او نیازمند آموزش و ایجاد ساز وکاری است که مجموعه دارانی صاحب سلیقه و دید را پروش دهد.
جاوید رمضانی
۲فروردین۹۵