پرونده « نگاهی بر طبیعت در آثار عکاسان ایرانی» مجموعه ایست که به مناسبت حلول بهار و نوزایی طبیعت، به معرفی و مرور آثار تنی چند از عکاسان ایرانی می پردازد که هر یک به فراخور نگاهش، رویکردی متفاوت نسبت به طبیعت داشته است. این مجموعه را از شوالیه عکاسی طبیعت ایران زنده یاد نیکول فریدنی آغاز می کنیم و در نوشته های بعدی به معرفی، مهرداد افسری، رضانور بختیار و بابک کاظمی می پردازیم. که هر یک دارای ویژگی خاص خود در به تصویر درآوردن طبیعت هستند.
نیکول فریدنی مهمترین راوی طبیعت ایران است. او که در سال ۱۳۱۴ دیده به جهان گشوده است، ۵۰ سال از عمر گرانبار خویش را به عکاسی پرداخت و سپس در ۱۷ بهمن ۱۳۸۶ در حالی دیده از جهان فرو بست که آرشیو عکسهایش گرانبهاترین میراثی است که برای آیندگانی به جا مانده است که از دیدن طبیعت بکر ایران محروم خواهند بود.
نیکول فریدنی مسحور طبیعت و بوی خاک ایران است. او از چهارده سالگی دوربین به دست گرفته و به جای جای این خاک سفر کرده است. او مسحور آسمان آبی و ابرهای پراکنده گشته و از دیدن وزش باد در ماسههای کویر لذت برده است و این لذت را برای ما به میراث گذاشته است. او ما را به شنیدن موسیقی باشکوه طبیعت فرا میخواند.
نیکول عکاسی است، که عکاسی را با عشق توامان کرده است. او که بیش از هر چیزی عاشق خود طبیعت است، طی ۵۰ سال عمر عکاسانه خود سراسر ایران را زیر پا گذاشته و مجموعه کاملی را از طبیعت ایران گرد آورده است.
او عکاسی صاحب سبک میباشد، عکاسی که روایت شخصی خود را در عکاسی از طبیعت به دست آورده و بسط داده است. در مورد این سبک شخصی میتوان گفت، بکر بودن یکی از ویژگیهای اصلی آثار اوست، زیرا نیکول با سفر به مکانهایی که کمتر دیده شدهاند یا کمتر در کانون توجه قرار گرفتهاند توانست مجموعه تصاویری را از این مکانها به ثبت برساند، که شاید فاقد نظیر دیگری باشند.
نکته دیگر علاقه وافر و تسلط زیاد او در عکاسی سیاه و سفید است او با درجات مختلف خاکستری یک بازی ماهرانه انجام میدهد، که نتیجه آن به خلوص رسیدن جوهر منظره است. در حالیکه رنگ به مثابه عنصری خیره کننده و جذب کننده، به کناری گذاشته میشود، این تنالیتههای خاکستری هستند که به منظره، کیفیتی فوق بشری میدهند.
اما عکسهای رنگی او نیز حکایت مفصلی دارند، استفاده از قطع متوسط و اسلاید، و شناخت دقیق از موضوع رنگ و کنترل آن، مناظر رنگی اش را نیز به درجه بالایی از قدرت بصری ارتقاء دادهاند، نیکول در آثار چشمنواز رنگیاش، با برجسته کردن عنصری خاص و ابهت بخشیدن به آن، اثر را از صرف یک منظره زیبا به یک موسیقی دلپذیر و با دقت نواخته شده بدل میکند. او به راحتی، عناصر موجود در کادر را در آرایشی میچیند که همچون یک سمفونی، دارای ملودی، ریتم و مجموعه هماهنگی از نورها، رنگها و فرمها هستند، که ماحصل آن القای حس عمیق و با ابهتی است که طبیعت به انسان میدهد.
هر چند کتابهایی که تا کنون از آثار نیکول فریدنی به چاپ رسیده است بیشتر کارهای رنگی او را شامل میشود، اما قدرت و تاثیرگذاری آثار سیاه و سفیدش چنان است که هر بینندهای را مبهوت خود میسازد. او در مصاحبهای ارائه عکسهای رنگی را بیشتردر جنبه اقتصادی آن میداند، و از تمایل شخصی خود به عکاسی سیاه و سفید صحبت میکند، که هرچند آثار رنگی او را از سکه نمیاندازد، اما پنجره جدیدی را رو به سوی قدرت این عکاس میگشاید.
نیکول از تماشای کوهستان در انوار صبحگاهی و گوسفندانی که در روشنایی طلایی خورشید روانه دشت و صحرا میشوند، با طبیعت یکی میشود و از این طریق است که روح خود را درون عکسهای جای میدهد و همین امر است که سبب میشود، عکسهای او جدا از زیبایی ظاهریشان، عمقی شاعرانه و معناگرا را به مخاطب انتقال دهند، زیرا عکاس با بیان کردن خودش، درواقع بخشی از یک حقیقت انسانی که مختص او و به اندازه اثر انگشتش منحصر به فرد میباشد را در معرض دید مخاطب قرار داه است. او مفهومی از گستردگی و عظمت طبیعت را به واسطه نماهای باز و حساسیت در انتخاب سوژه در عکسهایش بهدست آورده که او را تبدیل به عکاسی مولف میگرداند.
کارهای فریدنی تنها در قالب کارماده عکس میتوانند ظهور کنند و از این جهت به سوی هیچ گونهِ هنری دیگری متمایل نمیشوند و این در کار او جنبهای از اصالت است. اصالتی که از طریق تداوم امر عکاسی به جایگاهی والا دست پیدا کرده است. فریدنی در عکاسی خود از طبیعت به چشمی منحصر به فرد مبدل گشته است. او در سرتاسر زندگی اش هر چیز دیگری را در اولویت بعدی قرار داده است و عکاسی از طبیعت را هدف و اصل.
نیکول فریدنی دارای دکتری افتخاری عکاسی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برنده جایزه اول عکاسی از سوئد و عضو انجمن عکاسان دوستدار میراث فرهنگی و گردشگری ایران بوده است.
تا کنون هفت جلد کتاب از آثار او به چاپ رسیده است، که تلاشی است اندک برای حفظ میراث ماندگار و با ارزشی که از این عکاس صاحب سبک و دوستدار طبیعت ایران و میراث معنوی این آب و خاک به جای مانده است.
او جهان را و هنر را به مثابه امری معنوی از طریق دوربین عکاسی شناخته است. او در بخشی از خاطراتش از اولین مواجهه اش با دوربین و شوق زیادی که برای عکاسی داشته صحبت میکند. شوقی که او را در همه مراحل زندگی به دنبال خود کشانده است و اینک پس از رفتن او میراث ارزشمندش را برای ما به یادگار گذاشته است، میراثی که سیر و سفر در میان آن موجب شادکامی و مسرت بسیار میگردد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
[/one_half_last]