پرونده « نگاهی بر طبیعت در آثار عکاسان ایرانی»
نگاهی به عکس های مهرداد افسری
وقتی طبیعت را به مثابه امری واقع بنگریم که هم در درون ما به عنوان آنچه هستیم وجود دارد و هم در بیرونمان جلوههایی از آن محیط زندگیمان را دربر گرفته، دیگر نمیتوانیم به آن به عنوان امری صرفا زیبا و روحانگیز بنگریم. بلکه دیگر با آفریدهای رو در رو خواهیم بود که هم در جلوه بصری و هم در نهاد ما را به امری الوهی پیوند میزند.زیرا از این منظر طبیعت هستی و بودگی ما را در خود تعریف میکند. به همین دلیل است که نمیتوان از این منظر به طبیعت نگریست و تنها به بازنمایی زیبایی حیرتانگیز آن مشغول بود. بلکه باید به شیوه نیاکانمان، هنر، زیبایی و جمال را دستمایه امری معنوی قرارداد.
مهرداد افسری به واسطه ابزار عکاسی، یک هنرمند است. او در مسیر عبور از امر عکاسی به سمت عکاسی به مثابه ابزاری برای بیان راهی را میرود که رو به سوی جایی است که افق آن فراسوی مفاهیم فرم و معنا قرار میگیرد. در این افق موضوع، انگیزشِ پرسش و پرسشگری است و نوع و چگونگی استفاده از ابزار در آن جایگاهی ندارد. به همین نسبت است که فرم و معنا هردو در این بستر استحاله مییابند و امر وجودی اثر هنری موضوعیت مییابد.
منظور از استحاله فرم و معنا، عدم پیروی آن از قواعدی است که تا دوران مدرن برای تعریف اثر هنری به کار برده میشد مانند قواعد پایهای در عکاسی، چون کادربندی، نورسنجی، رنگ، عمق میدان وضوح وغیره، بلکه جایگزینی آن با توقعی است که کارکرد هنر را در بستر جامعه انسانی و به مثابه امری میداند برای یافتن جایگاه متزلزل شده انسان معاصر.
این گونه از هنر با ایجاد و طرح پرسش همراه است، این هنر لزوما و گاها به طور عمد زیبا نیست، این هنر، یک نیش گزنده است که طرحواره ذهنی مخاطب را در هم میریزد تا او را از قید انگاشتهای پیشینی خود رها سازد و فرصتی دوباره به ذهن بدهد.
مهرداد افسری متولد ۱۳۵۶ و تحصیلکرده و مدرس عکاسی است. او نمایشگاههای متعددی در ایران و سایر کشورهای جهان برگزار کرده است و همانگونه که خودش در مقدمه یکی از نمایشگاههایش میگوید، بیشتر از آنچه عکس نشان میدهد، مسحور این ذات عکاسانهٔ تعریفناشدنی و جادویی است. و در طی دوران حرفه ای عکاسیاش نشان داده است، که همواره در پی این ذات در حال جستجو بوده است.
مهمترین ویژگی او درهم آمیختن این جستجو با دغدغه فردیش به عنوان یک عکاس است، یا به عبارت بهتر، به ظهور رساندن دغدغه فردی خود در چالش با ابزاری که در ذات وجودیاش نه تنها به دغدغههای او نزدیک است، بلکه به دغدغههای انسان معاصر نیز بسیار شباهت دارد.
افسری در آثارش محیط پیرامون خود را از دو زاویه اسطورههای شخصی و نمادهای اجتماعی مورد کنکاش قرار داداه است و در این میان رویکرد او به طبیعت و آثار آن نقشی پر رنگ دارند.
هرچند نمیتوان و نباید آثار هیچ کدام از دورههای کاری افسری را به طبیعت نگاری تعبیر کرد، اما حضور طبیعت در آثار او نقشی اساسی دارد، طبیعت در آثار افسر، بستر، مادر و بطن است. کما اینکه در مجموعه بعد از مادربزرگ او به عینه سوگواره از دست دادن مادربزرگ خود را با تصویر گیاهان و گلهای باغچه او نشان میدهد.
او همچنین در سایر مجموعههایش نیز از طبیعت به عنوان پسزمینه فرمی و معنایی آثارش سودبرده است، چه در مجموعه نمد، که نمدی را در مکانهای جنگلی خاصی به تصویر کشیده و چه در مجموعه باغ ایرانی که مستقیما فقدان باغ و از دست رفتن مفهوم پردیس که واژه بهشت ازآن مشتق شده است، را با تصاویری سیاه و سفید از انبوه درختان بیبرگی که ما تنها بر جزئی از آن اشراف داریم و کلیت آن را از خاطر بردهایم. جایی که زمان در آن گم شده و راه آینده در انبوه شاخههای در هم تنیده حال، مسدود گشته است.
او همچنین در مجموعه پولاروید نیز با آزمودن دوربین عکاسی فوری دست به نمایش طبیعت زده است، ویژگی عکاسی با این نوع دوربین این است که عکس تک نسخه است است و امکان چاپ مجدد آن وجود ندارد، امکان بزرگنمایی آن نیزوجود ندارد وعدم کنترل برخی عوامل شیمیایی در هنگام ظهور میتواند موجب رویدادن اتفاقات بصری ویژه و جذابی در عکس شود.
اما مهمترین مجموعه مهرداد افسری با رویکردی مستقیم به طبیعت، مجموعه بیخوابیست.
مجموعهای که پس از مجموعه مادربزرگ عکاسی شده و قبل از آن به نمایش درآمده است.
در این مجموعه ما با تصاویر محو و رویاگونهای از گلها مواجهیم که در هم تنیدهشده و باهم آمیختهاند، آنهم به گونهای که از لحاظ بصری به بافتی همگون تبدیل گشتهاند. این مجموعه با رنگهایی که ازین در هم رفتگی از فام افتادهاند و در تضادهای بصری گاه از مفهومی لطیف به اختاری هشداردهنده تبدیل میشوند. مانند در هم تنیدن رنگهای قرمز دربرخی آثار که به لکههای به جامانده از زخمی باز شباهت دارند.
این مجموعه سرشار از گلهای سابیده شده و رنگ و رو رفته است. گل به مثابه طبیعت، به مثابه زنانگی و به مثابه شکفتن.
افسری در این مجموعه همچون یک خوابگرد،همه تصاویر خوشآیند زندگی را در حالتی میان خواب و بیداری مرور میکند، و اثر آن حس سرگیجهای لطیف است که ما را به دامان پارچههای گلدار و احساس امنیت آن میبرد که مدام دورتر میشود. گویی تمام حواس دچار اختلال گشته باشند.
این جان ناآرام چیست که در پس همه این آثار اینگونه به طبیعت وابسته و از آن جدا مانده است. او فاقد تصویری شفاف، روشن و مشخص از طبیعت است، حتی در مجموعه بعداز مادربزرگ، که عناصر طبیعی دارای رنگها فام و وضوح فرمی هستند، بریدگی آنها از دو طرف و بیسرانجام بودن فرمیشان این وضوح ظاهری را دچار خدشه میکند.
طبیعت در آثار مهرداد افسری به گونهای دیگر روایت میشوند، به شیوهای شخصی و برخاسته از تجربه زیست هنرمند. این طبیعت ساخته و پرداخته اوست و بنابراین یگانه و قابل تامل است، این طبیعت تلنگریست که مخاطب را به بازنگری خود وادار میکند زیرا که رنگ و بوی آن از بستر اندیشه بر میخیزد.
[/one_half_last]