یادداشت زیر نگاهی دارد به نمایشگاه راضیه صدیقیان که از تاریخ ۲۰ فروردین تا ۱ اردیبهشت در گالری «اُ» در حال برگزاری است.
به قلم سحر افتخارزاده
تحویل جهان به نقطه و خط
“نقشه” -دومین نمایشگاه انفرادی راضیه صدیقیان- از چهارده تابلوی کوچک و شش تابلوی بزرگ در قالب طراحی و یک ویدئو تشکیل شده است. در تابلوهای کوچک که به نقاشی نزدیک شدهاند، محدودههای رنگی در ترکیب با نقاط، با رنگهای ملایمی که در هم حل میشوند و به هم نشت میکنند، تصویری میکروسکوپی پدید آورده، گویی به یک کلونی از سلولها یا ظرف کشت باکتریها نگاه میکنیم.
همین ترکیبهای لغزان و پیچان در تابلوهای بزرگ بسط پیدا میکنند و علاوه بر نقاط در اینجا خطوط نیز در شکلدهی و از شکلاندازی فرمهای مواج و متغیر و تشکیل و شکست سطوح و بافت نقش دارند. در دو تابلو از این مجموعه، گوناگونی خطوط و ترکیبهایی که با هم میسازند فضایی دچار تغییر و حرکت پدید آورده که انسجام فرمی دیگر آثار را ندارد. تکثر و پراکندگی در اینها بیشتر به چشم میخورد و “اتفاق” مورد اشاره در استیتمنت در اینجا ملموستر است. در آثار دیگر این انسجام به تعریف آشنا از نقشه که در اولین برخورد نقشههای جغرافیایی را فرایاد میآورد نزدیک است.
آنچه در این نقشهها دیده میشود کلیتی است که به واسطه رقتِ رنگ و سستی روابط بین عناصر سازنده آن ناپایدار و متغیر است و در فاصله نزدیک دارای پیچیدگیهایی اتفاقی و غیرقابل پیشبینی است. این ویژگی متعین و غیرقابل پیشبینی بودن، یادآور سیستمهای آشوبناک است و اشاره استیتمنت نمایشگاه به طبیعت نیز میتواند در پیوند با همین نوع نگاه دیده شود. نیز میتوان تاثیر نظریات نظام گریز و تکثرگرای پستمدرنیستها را در اینجا دنبال کرد و از آنجا که ردپای علوم زیستی در آثار به چشم میخورد بیش از همه نظریات دلوز فرایاد میآید.
ویدئوی صدیقیان تصویری شبیه به عنبیه چشم را نشان میدهد که به کندی در حال دگرگونی و تغییر مداوم است. این تصویر که جزئیات ریز درون عنبیه را به وضوح نشان میدهد خود میتواند جهانی ماکرو نیز باشد که از بینهایت عناصر پیچیده تشکیل شده و دائما در حال تغییر و ساخت و واسازی خود است.
اما این جهانها یا “چیزها”یی که صدیقیان در نمایشگاه خود بازنمایی کرده از روندهای سیستمی مشخص پیروی نمیکنند و اتفاقی بودنشان پیرو انتخابهای روانشناسانه و زیباییشناسانه خالق اثر بوده است. این نقشهها نوعی بازنمایی دوبعدی تحویلگرایانه هستند که لحظهای ساکن از جهانی در حال دگرگونی را ثبت کردهاند. نمایش یک آن از روند غیر درختی گسترش یک سیستم هستند بی آنکه دارای چندلایگی پیچیده زیرسیستمهای آن باشند. در اساس، نقشه بازنمایی دوبعدی پوسته است و اگرچه روابط عناصر کل مدنظر خود را نیز نمایش میدهد اما نمایانگر روندها نیست. شاید بتوان بازنمایی روند را در الگوریتمها و دیاگرامهایی دید که به تازگی در قالب آثار آبستره به نمایش در میآیند و یا در روندی مشارکتی، شکل گیریشان به اشتراک گذاشته میشود. اما آنچه در اینجا دیده میشود تناقضی است که از تقابل نگاه تحویل گرایانه و نگاه قائل به تکثر بر میآید. نقشه حاصل تحویل کل به پوستهای است که اجزا در آن قابل جاگذاری هستند و این تحویل توسط ناظری بیرونی نسبت به جهانی که بازنمایی میشود صورت میگیرد. تاکید بر چشم در ویدئوی این نمایشگاه نیز بر همین صحه میگذارد؛ بر تعریف جهانی که در بیرون هست، توسط سوژه شناسنده. حال آن که طبیعت با توجه به نظریات سیستمی دیگر قابل تحویل به عناصرقابل تجربه و جاگذاری نیست. دیگر آنکه روندهای تشکیل دهنده سیستمهای طبیعی همزمان و غیرعلنی هستند اما آیا میتوان گفت روند شکلگیری هر یک از این نقشهها تابع همزمانی بوده! یا اینکه پیرو یک زمان خطی از لحظه شروع برخورد جسم اثرگذار با سطح دوبعدی تا گذاشتن آخرین نقطه یا تمام کردن آخرین خط بوده است!
بازنمایی تکثر و مرکزگریزی با روشی نظامگرا خود نقض غرض است. چگونگی خلق و نمایش آثار در قابهای بستهای که هیچ نشانی از تحرک و اندرکنش ندارند با اشارهای که به اتفاق، طبیعت، چیزها در استیتمنت شده و در نتیجه با نظریهای که این عبارات را حمایت میکند همخوان نیست. این حتی شامل ویدئو نیز میشود. صِرف وجود حرکت و چندلایگی حاصل از توهم بعد سوم در ویدئو نیز کارگشا نیست، چراکه آن هم چیزی است از پیش معین که دوباره و دوباره تکرار میشود بدون آنکه تغییر کند.
[/one_half_last]