یادداشتی بر نمایشگاه عکس میلاد صفابخش در گالری مهروا
به قلم مریم روشنفکر
در یک جهان هولوگرافیک، حتی زمان و فضا نمی توانند دیگر بصورت واقعیت بنیادی در نظر گرفته شوند. چون در جهانی که هیچ چیز واقعا جدا از چیزهای دیگر نیست فرضیاتی نظیر مکان در هم می شکند. و جهانی که میلاد صفابخش به تصویر میکشد، از همین جنس است. جهانی که در آن مکان، زمان و انسان در جایی ورای آنچه تا کنون بودهاند حضور مییابند.
میلاد صفا بخش را میتوان اینگونه معرفی کرد، متولد ۱۳۶۵ در کرمان و دانشآموخته کارشناسی طراحی فرش، عکاس کمینهگرا و هنرمندی که جهان را از منظر فیزیک کوانتوم تعبیر میکند. آثار او در اولین نمایشگاه انفرادیاش در گالری مهروا بر سابقهای که شرح آن رفت صحه میگذارند، سطوح هندسی وسیع با حداقل عناصر که از ویژگیهای فرمی عکاسی کمینهگراست، زدودن هویت مکانی از مکانهای ناکجایی که از تعلق خاطر او به علم نشات میگیرد و برآیند این خصوصیات، به دست آمدن مناظری است از فضاها و مکانهای نامعلوم که بی شباهت به تصاویری از درون یک فضاپیما نیستند.
جهانی که صفابخش درصدد مستندکردن آن است، متعلق به جایی خارج از زمان و مکان است، او تصاویر خود را به سمت فانتزی رئالیستی میبرد، به گونهای که مناظر و مکانهایی که در آن به تصویر درآمده در وضعیتی باور پذیر به روایت جهانی ذهنی و ناپیدا رفتهاند.
آثار صفابخش فاقد رنگ و دارای ترکیببندی ساختارگرا هستند که حضور سطوح گسترده هندسی بر سردی فضای آن افزوده است. او با لحنی علمی که سرد، خشک و قاطع است، فضایی را به وجود آورده که در آن عناصر طبیعی مانند انسان، درخت، ابر یا حتی فرمهای نرم و منحنی، شبه گونه و تحت سلطه فضا قرار دارند. و این فضا با افق تیره مانند آسمان شب و نورهای مهتابی و سایههای بی رمق خاکستری در تصاویر دارای حاکمیت مطلق است.
قطع مربع کادرها و بسط فضا در قابهای چندگانه از زمره استراتژیهای بصری است که صفابخش برای تحریک فضای محتوم تصاویر اتخاذ نموده است. او همچنین با تکیه بر موضوع عدم قطعیت در وجود مکانی و زمانی ابژهها، در میان فضای بیتحرک و مردهای که ایجاد کردهاست ذات تغییر پذیر انسان را به مثابه ابژه در میانه فضایی بسته ولی بی کران قرارداده است و آن را به گونهای به تصویر کشیده که دربرابر این فضا مقهور گشته و حضور خود را از دست داده است. او برای القای این حس از طریق گنجاندن آسمان برای عمق بخشیدن به فضا استفاده کرده است، آنهم آسمانی فراواقعی، تیره و شبانگاهی.
او در بخشی از یادداشت خود بر نمایشگاه آورده است: « ما ادراک کننده هستیم، ما نفس آگاهی هستیم، ما شیء نیستیم. ما ثابت و تغییر ناپذیر نیستیم. ما بی پایانیم…» اما بیپایانی او شامل فضای آنسوی قابش گشته و اشباح انسانی درون آثار بیش از اینکه در حال ظهور یا تحرک باشند، در حال اضمحلال و ناپدید شدن هستند. هر چند آثار او به هیچ روی تلخ و ناکام نیستند، اما ایده آل گرا و فرانگرند و نشان از نگاهی فرا انسانی دارند. نگاهی که به نظر میرسد در او بیشتر در جنبه عقلی به جایگاه رسیده است تا جنبه احساسی و این به آن معنی است که بیش از اینکه برخاسته از تجربه زیست و نقاط عمیق روحی او باشند، حاصل تاملات عقلانی هستند، تاملاتی برخاسته از مطالعه و تفکر که هماهنگ شدن آن با بخش عملی روح موجب تسهیل ارتباط آن با مخاطب خواهد شد.
در یکی از آثار پرهیب موجودی انسانی از میانه راهرویی غولآسا به سمت دری با موتیفهای تزئینی ایرانی میرود و این تنها تصویر نمایشگاه است که در آن به مکان هویتی قومی داده میشود، ترکیببندی قرینه و نوری که بر در تابیده است، باعث شده بر خلاف سایر آثار تکلیف موجود انسانی روشن و حضورش، علیرغم خردی در برابر فضا رسمی و قاطعانه باشد. در حالیکه در تصویر دیگری که در آن باز با ترکیببندی قرینه ما در میان فضایی داخلی و رو به آسمانی قرار داریم که از طریق سقفی مثلثی بر بدنه فضا مستقر شده است، باز هیکلی انسانی در اطراف یک صندلی در لبه بالکنی تهی در حال پرپر زدن میان بودن و نبودنش است. وضعیتی که هرچند بر گذرایی و ناپایداری او صحه میگذارد، اما دربرابر سکون فضایی که در آن قرار گرفته ناچیز و بیشتر تاثیر پذیرندهاست، تا تاثیر گذار.»
آثار این نمایشگاه به شیوه فتومونتاژ کار شده و به صورت کارماده عکس به نمایش درآمدهاند. قدرت تکنیکی هنرمنددر ساخت تصاویر دیده میشود و استفاده به جای او از تکنیک قابل ستایش است. هر چند آثار او دارای پتانسیل بسیاری برای رشد و تحول در فرم و نحوه ارائه هستند که امید است در قدمهای بعدی محقق گردد.
[/one_half_last]