یادداشتی بر نمایشگاه عکس جلال سپهر در گالری راه ابریشم
به قلم مریم روشنفکر
نمایشگاه محدوده قرمز، نمایش انفرادی آثارجلال سپهر است، عکاسی که در حوزههای متفاوتی همچون، عکاسی صنعتی و تبلیغاتی، عکاسی طبیعت و البته عکاسی هنریست.
او متولد ۱۳۴۷ است و از سال ۱۳۷۲ تا کنون به صورت جدی به عکاسی اشتغال داشته است. جلال سپهر نمایشگاههای زیادی را در ایران و جهان برگزار نموده است، و به نظر میرسد او دغدغه عکاسی هنری را با جدیت پیگیری میکند. راهی که او در عکاسی هنری خود پیموده راهی است که از عکاسی ساده به سمت عکاسی صحنه پردازی و سپس فتومونتاژ رفته است. سپهر مسیر هنری خود را با اتکا به توان فنیاش در عکاسی صنعتی و تبلیغاتی شکل داده است. او توانسته برای محتوای مورد نظر خود ظرفی برازنده تهیه نماید.
نمایشگاه حاضر که جدیدترین مجموعه از آثار اوست همان اندازه که به کارهای قبلیاش پیوند دارد، راهی جدید نیز محسوب میشود. شاید بتوان گفت سپهر مسیر تولید اثر هنری را با پرشهایی ملموس طی کردهاست. قدرت تکنیکی نیز در این راه عبور از موانع را برایش ساده کرده است.
سپهر در مسیر کاری خود از سطح به عمق پیش رفته است و از مجموعهای به مجموعه دیگر توانسته یک قدم به سمت هنر انتقادی پیش برود، هدفی که به نظر میرسد به مرور در کار او شکل گرفته و او را وادار کردهاست تا در استراتژی خود در استفاده از امکانات رسانه عکس تغییر ایجاد کند. ابژهای که سپهر در عکاسی هنری خود انتخاب نموده است، فرش است. فرش زیبای ایرانی، یا به عبارتی فرش مشهور و مسحور کننده ایرانی، ابژهای که قطار بلندبالایی از دلالتهای ضمنی و نشانههای سمبلیک را با خود یدک میکشد.
آثار سپهر از شیفتگی به زیباییهای فرش آغاز شده و در مجموعه دیگری با عنوان «گره» که در ایران و در چند کشور دیگر به نمایش در آمده به تقابل ساده سنت و مدرنیته رسیده است، تقابلی که چربیدن وزنه مدرنیته در آن به زعم خودش نه انتخاب بلکه تقدیر ناگزیر انسان امروزیست و اینک در آخرین مجموعه خود، اینبار فرش را به عنوان نشانهای سمبلیک مصرف کرده است. به طور خلاصه میتوان گفت مسیر فکری او از تقابل طبیعت و مصنوع به چالش بین مدرنیته و سنت و اینک به نگاهی انتقادی به رابطه شرق و غرب و مناسبات نابرابر این میان رسیده است.
سپهر به دلیل تجربه در کار تبلیغاتی و آشنایی با مراحل ایدهپردازی و چیدمان تبلیغاتی از همان مجموعههای پیشینش تمایل خود را به اعمال کارگردانی در آثار نشان داده است. و اینک با کنار هم قرار دادن چیدمان صحنه و فتومونتاژ دست به خلق آثار مجموعه اخیرش زدهاست.
آثاری که قالی در آن هم با تاکید بر رنگ قرمز با کنایهای که به فرش قرمز به عنوان نشانهای از دعوت به ورود دارد، ورود، خروج و راه را در کنار هم قرار داده است.آثار سپهر غالبا دارای وجهی سورئال هستند. کنار هم قرار دادن عناصری مانند، قالی، بیابان، هواپیما و سنگ، در آثار او در همنشینی با هم نوعی روایت انتزاعی را شکل دادهاند.
البته باید خاطر نشان کرد که روایت در آثار سپهر روایتی انتزاعیست نه دراماتیک از این جهت که او از شخصیتپردازی پرهیز میکند و بار اصلی را بر دوش روابط نشانهای میگذارد.
مانند چاه آبی که شکافی در میانه سنت را نشان میدهد یانوعی خرابی و نابهجایی. همچنین سنگی که راه را بر گسترش این مسیر بسته است و طوفانی که از دوردستها آغاز شده و عن قریب این مسیر را در خود میبلعد. مسیر آثار این نمایشگاه از جادهای آغاز میشود که در میانه بیابانی ناکجا قرار دارد و سرتاسر با فرش قرمز پوشیده شدهاست. راهی که یا انتهای آن نامعلوم و یا بسته است، مثلن با پلاستیکهایی مزین به علامت خطر. بیابانی که مرزهای آن مشخص و بسته شده و این جاده راهی به بیرون ندارد.
فرم افقی اثر و آسمان یکسر ابری خاکستری که بخش یک سوم بالایی کادر را در بر گرفته با نمایی خنثی از جاده مفروش استیتمنت کلی این نمایشگاه است و گویی نمایشگاه با آن آغاز میشود.
بعد از آن زاویه دید تصویر به زاویه دید ناظر تغییر مییابد و اینبار مخاطب خودش را در صحنه مییابد که عکاس او را با واقعیتهایی چند مانند، فرود هواپیما بر سرش یا طوفانی که در دور دست آغاز شده است مواجه میکند. اصولن دیدن فرش در فضایی بیرون از خانه برای مخاطب ایرانی کمی نا منتظر است، فرش برای ما اغلب با مفهوم خانه پیوند خورده است، بنابراین فرود این شیء بیگانه بر آن یا سوراخی که آن را زایل کردهاست بیشک، حسی ناخوشایند توام با عدم امنیت را به همراه میآورد. حسی که معلوم نیست، عکاس درپی ایجاد آن بودهاست یا خیر، زیرا او نشانه دیگری مبنی بر تشدید آن ارائه نمیدهد، اما آنرا رها نیز نمیکند.
در تصویر دیگری که سنگی بر میانه راه قرار گرفته و مسیر را بسته است. سپهر ما را با موقعیتی مواجه میکند که در آن حضور مانع آن هم در موقعیتی در قاب که همه خطوط به او ختم میشوند، گونهای خشم ناامیدانه را به تصویر کشیده است.
یا در تصویر دیگری راه رسیدن به تنها آسمان آبی مجموعه با مرزی پلاستیک هم از نظر پنهان شده و هم به واسطه تصویر مثلث خطر که بر آن کشیده شده است، آنهم با اسپری با گونهای لاقیدی مخاطب را از جلوتر رفتن منع کرده است، رفتاری که بیش از اینکه هشدار دهنده باشد، استهزاء آمیز است.
این تصاویر اشارهای هستند به محبوس بودن ما، دربرابر جهان، حبسی بیاختیار که بر ما تحمیل شدهاست. واقعیت اینکه رفت و آمدی در این جاده اتفاق نمیافتد و اگر هم باشد، رفتن است، آن هم رفتنی غمانگیز، مانند خانوادهای که به سوی افقهای نامعلوم، در جایی که همچنان بیابان است میروند و آمدن امری تحمیلیست،آمدنی از بالا و مانند هواپیمایی غولآسا که بر سرمان فرود میآید و بر ظرافت بافته شده با هزاران رنج این قالی که بر سر راهش گسترده شده به نظر نمیرسد اثری مطلوب برجای بگذارد.
در مجموع میتوان گفت این نمایشگاه در امتداد مجموعهای از آثار جلال سپهر قرار میگیرد که رویکردی نوستالژیک به شرق، ایران و سنت دارند. این آثار هرچند تمایل شدیدی به لحن انتقادی و اجتماعی از خود نشان میدهند، اما نمیتوان منکر این واقعیت شد، که حتی انتخاب ابژهای چون فرش ایرانی به آن جنبهای غریبگرایانه یا اگزوتیک بخشیده است، جنبهای که آثار را مقبول طبع مخاطب غیر ایرانی میگرداند و بر بازار آن تاثیر مثبت میگذارد.
[/one_half_last]