تهی های محصور در گالری اثر
یادداشتی بر آثار محمدحسین عماد به قلم سحر افتخارزاده
نمایش آثار اخیر محمدحسین عماد در گالری “اثر” با یک تورفتگی در بدنه ساختمان گالری آغاز می شود. دیوار جداکننده درون و بیرون گالری، در قسمت شیشه ای آن که به طور معمول نقش ویترین “اثر” را بازی می کند، با حجمی ساخته شده از کارتن پلاست، به درون قوس برداشته و از سوی دیگر بیرون زده. این بازی ساده مدرنیستی با فضای مثبت و منفی، لحنی انتقادی نسبت به شیء هنری و مکان ارائه آن را بر خود اثر سوار کرده است. این برهم زدن مناسبات همیشگی بین اثر و مخاطب پشت شیشه به خودی خود می توانست تمام نمایش عماد باشد و کل فضای مکعب سفید گالری را میان تهی باقی بگذارد. اما چنین نیست.
آثار عماد با تکیه بر نگاهی مینیمالیستی شکل گرفته اند، اما با رنگی شرقی. در اینجا متریال و شیء، صرفا آن چیزی نیست که هست. چنانکه در استیتمنت نمایشگاه بیان شده، فضای خالی در اینجا نقش اصلی را ایفا می کند. نه در مقام مکملی برای پر، که بعنوان عامل اصلی شکل دهنده و سازنده وجود. افزودن تهی به شیء مبنا(مکعب)، آن را از وجود در خود، تبدیل به امکانی وجودی برای دیگرشدن کرده. اما نه امکانی فراخ همچون دیگر اثر نمایشگاه، بلکه امکانی فروبسته و محتاط. تغییر شکل و تاثیر پذیری بی شائبه از نیرویی بیرونی، در اثر دیگری از این نمایش نمود یافته است؛ حجمی قیف مانند، تراشیده از تخته های چوب متصل به هم که با کابل از سقف آویزان شده و در دامنه حرکتی محدودی نوسان می کند. نوسانی آرام و مهیب که برداشت انسانی از زمان و مکان را دچار تردید می سازد. این حجم بلعنده در دهانه فراخ و در مجرای انتهایی تنگ و باریک است. گویی عصاره آنچه میبلعد را قطره قطره نشت می دهد؛ عصاره خلاء. در اینجا حرکت، ارتباط میان ابتدا و انتها، تعامل درون و بیرون، فرو بردن و بیرون دادن، سبب شده آن نظام مبتنی بر دوباوری که در کل آثار به چشم می خورد، نه بر تقابل که بر تعامل منجر به تعادلی پویا مستقر شود.
در سه اثر دیگر، مکعب عنصر اصلی ساختمان اثر است. مکعب هایی توخالی با حفره ای در یکی از کنج ها؛ تهی از خود و حاوی امکانی برای دیگر شدن. “دیوار” ، قوسی فلزی است که یک سوی آن به ۸۲۵ طبقه کوچک تقسیم شده و در هر یک از این فضاهای خالی مکعبی چوبی قرار داده شده است. تقسیم فضا به بیرون و درون، پر و خالی، مثبت و منفی در اینجا نیز حاکم است. نیز در انتخاب متریال چوب و فلز رد دوباوری را می توان دنبال کرد. اما در اینجا و نیز در دو اثر دیگر، نشانی از تبادل میان تهی و پر دیده نمی شود. در این مکعب ها دهانه تنگ است و انبان فراخ. ما با اشیائی ساکن مواجه هستیم که گویی علیرغم تهی بودنشان، پر هستند.
چرا که همگی تنها خلئی را در برگرفته اند، نه آن که از خود تهی شده باشند تا خلئی را در جایی پر کرده و سپس خود از آن خلاء، پر شده باشند. در اینجا برهم کنشی میان درون و بیرون صورت نگرفته، چیزی از شیء کاسته نشده تا خلئی که فرو می بلعد را پر کند، تنها فضایی تهی محصور شده و شیء در فروبستگی قفسه های آهنی در انتظاری بیهوده برای امکان، ساکن شده است. نیز در “جفت”، دو مکعب سنگین با تهی عظیمی درون خود زمینگیر شده اند. کاستن از متریال و نمایش شکل پذیری درون از بیرون، تنها در فرم دهی و ابزارکاری سطوح اتفاق افتاده است.
اثر دیگر این نمایش، چیدمانی است از دو مکعب بر روی هم. مکعب زیرین فلزی و بسته است و مکعب زبرین چوبی، توخالی با حفره ای در یکی از کنج ها. گویی مکعب چوبی از آن رو که به بیرون گشوده است، هرچند اندک، بر فروبستگی مکعب آهنین تفوق یافته و از طبقه های آهنین “دیوار” جسته است.
امتداد تفکر متمرکز بر تهی و بازی با فضاهای مثبت و منفی، در نوع چیدمان آثار در فضای گالری هم دیده می شود. تاکید بر سایه اثر روی زمین که به نوعی جزئی از آن شده، قرار دادن “دیوار” رو به کنج گالری و در حالتی فرو بسته و گریزان از مواجهه، فاصله زیاد بین آثار و خالی رها کردن فضای گالری از جمله تمهیداتی است که برای تبادر این ذهنیت به ذهن مخاطب اندیشیده شده است. در اینجا خود فضای گالری نیز همچون مکعبی توخالی با دهانه ای تنگ در نظر می آید. ساختمان “اثر” با پلکان و ورودی تنگ و باریک آن، خود بخشی از آثار این نمایش شده و در مقیاسی بزرگتر نماینده سیرکولاسیونی بسته و محافظه کار است. نمایش چیدمان های عماد، بازنمایی ساختاری باز و پویا از یک سو و ساختاری بسته و ساکن از سوی دیگر است و چنان که با تصور امکان تاثیر پذیری و گشایش -که در فرورفتگی دیوار گالری تجسم یافته- آغاز می شود، به همان گونه با دعوت به گشودگی و انعطاف پایان می یابد.
[/one_half_last]