نگاهی به نمایشگاه آثار زندهیاد رامیز شهوق در نگارخانهی سهراب
آیینهی شکستهی هنرمند
به قلم حافظ روحانی
مرگ زودهنگام زندهیاد رامیز شهوق به سال ۱۳۵۸ بر اثر سکتهی قبلی و در ۳۳ سالگی باعث شد تا دوران کاری این هنرمند بااستعداد بسیار زودتر از آنچه باید به پایان برسد. حتی پیشتر از آنکه او فرصت کند مجموعهای دیگر از آثار هنریاش را طراحی و اجرا کند تا ناماش برای همیشه با همین تعداد اثر هنری محدود در اذهان باقی بماند.
زندهیاد رامیز شهوق در دوران حیاتش در سه نمایشگاه حضور داشت؛ نمایشگاه فرهنگ و هنر، نمایشگاه گروهی به مناسبت بازیهای آسیایی سال ۱۹۷۴ تهران و نمایشگاه گروهی پاکستان. ولی سبک ویژهی او نخستین بار در همان نمایشگاه فرهنگ و هنر ظهور کرد، استفاده از شیشههای خرد شدهی اتومبیل.
رامیز شهوق برادر کوچکتر چنگیز شهوق، مجسمهساز برجسته، پیشرو و شناختهشدهی ایران بود و البته شهرت برادر در سالهای میانهی دههی ۱۳۵۰ به او کمک کرد تا آثارش بهتر و بیشتر دیده شود. بخشی از ساختههای زندهیاد رامیز شهوق، یعنی همان تابلوهایی که او با چسباندن شیشههای شکستهی ماشین بر روی تختههای چوبی میساخت به یک سنت و شیوهی هنری در دههی ۱۳۵۰ مربوط میشود؛ دورانی که بسیاری از هنرمندان ایرانی از مواد کار مختلف و متنوع برای ساختن آثار هنری استفاده میکردند. به این ترتیب این آثار را باید در کنار آثار هنرمندانی چون زندهیاد مارکو گریگوریان با ساختههای کاهگلیاش، محمدابراهیم جعفری و غلامحسین نامی با ساختههای سهبعدیشان، منیر شاهرودی فرمانفرماییان با ساختههای شیشهایاش و دیگران ردهبندی کرد. به واقع با فعالیتهای این هنرمندان در دههی ۱۳۵۰ بود که استفاده از انواع مواد در هنر ایران باب شد، آنچنان که گاه حتی هنرمندان به دنبال مادهی تازهای میگشتند تا با کمک آن شهرتی کسب کنند. در دههی ۱۳۵۰ چنگیز شهوق، برادر بزرگتر زندهیاد رامیز شهوق مجسمهسازی پیشرو با قوهی تخیلی قوی بود که گاه با جسارت و خلاقیتی طنازانه از مواد و ترکیبات مختلف برای ساخت مجسمههایاش استفاده میکرد. همهی اینها بر رامیز جوان تأثیر گذاشت. هنرمند جوان تحصیلات خود را در رشتهی طراحی و دکوراسیون داخلی در دانشکدهی پلیتکنیک سابق به پایان رساند، میتوان تأثیری از نگاه معمارانه را در آثار زندهیاد رامیز شهوق دید.
مجموعهی به نمایش درآمده از آثار زندهیاد رامیز شهوق شامل سه گروه کار میشوند. با رجوع به وبسایت این هنرمند فقید، به نظر نمیرسد که این هنرمند فارغ از این سه مجموعه آثار دیگری داشته باشد. در مجموعهی به نمایش درآمده در نگارخانهی سهراب، دو نقاشی، دو کوزهی سرامیکی و چند تابلوی بزرگ، متوسط و کوچک از آثار شیشهای او به نمایش درآمدهاند.
کوزههای سرامیکی شباهتی تام به کوزههای باستانی دورهی نوسنگی دارد، زمانی که نقشهای کمینهگرایانه، ساده و تجریدی برای نیاکان ما معانی بزرگی چون آب، زمین، کشتزار و چیزهایی از این دست داشته. نیاکان ما اما با ساده کردن نقشمایهها و تبدیل مفاهیم به خطوط تجریدی آب، زمین یا کشتزار را به معانی والایی چون امید، زندگی و خوشی تبدیل میکردند. در آثار زندهیاد رامیز شهوق نقشمایهها بیشتر جنبهی تزئینی دارند و هر چند یادآور نقشهای دورهی باستان هستند ولی به سیاق دیگر آثار این هنرمند تنها تصویری محو از آن نقشمایهها را بر روی ظروف سرامیکی ثبت کرده است.
دو اثر کوچک از هنرمند، شامل دو نقاشی کوچک انتزاعی هم بر دیوار نمایشگاه رفته است. محو کردن نقشمایههای اصلی، در اینجا مربعها، شبیه رویکرد مورد علاقهی هنرمند در سرامیکها است؛ میتوان رویکردی مشابه را در این دو اثر نیز دید. سالها پیش، در نوشتهی نمایشگاهی که در نگارخانهی کرته از آثار رامیز شهوق برپا شد محسن وزیری مقدم از این هنرمند فقید به عنوان «نقاش رنگهای خاموش» نام برده بود، به نظر میرسد که این عنوان که برای این نمایشگاه هم به کار رفته ناظر بر این دو اثر باشند. بیشترین بازیهای رنگی هنرمند را میتوان در این دو اثر کوچک دید که اتفاقاً بسیاری از تمایلات هنرمند را نیز نمایش میدهد. در این تابلوی کوچک، زندهیاد رامیز شهوق پرده را بر مبنای مربعهای کوچک رنگی ترکیب کرده است. این ترکیببندی و رنگها وام گرفته از یکی از مهمترین جنبشهای هنر انتزاعی سدهی بیستم، جنبش دِاستیل است و بیش از پیش ما را به یاد آثار پیت موندریان، از مشهورترین هنرمندان این جریان میاندازد.
اما از سوی دیگر شکل ترکیببندی هندسی مورد علاقهی هنرمند که بر اساس مربعها سامان میگیرد، در مهمترین گروه آثار این هنرمند هم دیده میشود. این مجموعه را هنرمند با استفاده از شیشههای شکستهی ماشینها که بر یک تخته چسبانده شدهاند، ساخته. از یک سو شکل مستطیلی یا مربعی شیشههای ماشین هم به هنرمند امکان داده تا به سراغ ترکیببندی محبوباش برود و هم بر این شکل و ساختار تأکید کرده است. از سوی دیگر رویکرد هنرمند بیشتر به سمت رنگهای کدر است، به این ترتیب است که بیننده بیشتر ترکیببندی را میبیند تا اینکه جلوههای رنگی خودنمایی کنند.
بافت در آثار هنرمند که از ترکیب مواد گوناگون بر روی سطح حاصل میشود ظاهری خشن و بدوی را به آثار هنرمند میدهد، از یک سو ما شاهد تیزی شیشههای شکسته هستیم، از سویی شاهد سطح زمخت تخته و دیگر اشیائی که هنرمند به واسطهی جلوهی بصری یا بافتشان در کارهایاش استفاده کرده است. چنانچه حتی شاید این بافت و شکل بیرونی با بیانگری یا اکسپرسیونیسم یکی انگاشته شوند. با اینکه در آثار زندهیاد شهوق نمیتوان به رفتار اکسپرسیونیستی قائل شد، ولی ظاهر خشن و بدوی این مجموعهی آثارش، تأثیر بصری مشابهای را در ذهن بیننده به وجود میآورد.
بدویت آثار زندهیاد شهوق تا حد زیادی ما را با آثار هنری متقدم بشر و ساکنان اولیهی سرزمینمان ایران وصل میکند. سالها پیش از آنکه این هنرمند فقید کارش را آغاز کند، مسعود عربشاهی با الهام از کتیبهها و سنگنبشتههای سومری دست به خلق آثاری زد که اتفاقاً از جهت نوع پرداخت هندسیشان به آثار زندهیاد رامیز شهوق بیشباهت نیستند. همین نگره و بسط ترکیببندی بر مبنای مربعها را میتوان در آثار زندهیاد جعفر روحبخش هم مشاهده کرد. از این منظر هم میتوان آثار زندهیاد شهوق را در کنار این دو هنرمند برجسته و دیگرانی قرار داد که ترکیببندیهای خود را بر مبنای انتزاع هندسی سامان میدادند و میدهند.
زندهیاد رامیز شهوق زود از میان ما رفت و فرصت نیافت تا سرنوشت آثار خود در این روزها را ببیند. تماشای آثار او یکبار دیگر به ما نشان میدهد که چگونه هنر میتواند بهمانند ردی از گذشته، یادآور نامی، از روزگاران قدیم برای ما باشند. به این ترتیب ۳۷ سال بعد از درگذشت این هنرمند همین پردهها هستند که نام و خاطرهی او را برای همیشه در ذهن ما زنده میدارند.
[/one_half_last]