نگاهی به نمایشگاه هادی ضیاءالدینی

 هنر شهرستان
بیم قحط است از این فراوانی ها[۱] 
یادداشتی پیرامون  نمایشگاه  نوروزی هادی ضیاءالدینی 
  • به قلم فرشید رحیمی
    متولد ۱۳۵۹ سنندج
    دانش آموخته کارشناسی موسیقی از دانشگاه سوره
    و فعال نقد حوزه هنرهای تجسمی و موسیقی
واقعه فروش چند نسخه از یک اثر نقاشی و ثبت سفارش باز ترسیم در نمایشگاه

      واقعه چیزی نیست جز سفارش گیری و کپی سازی آثار:  تفسیری دلخواه  از قانون کپی رایت و ناشی از  تصادف سه وجهی ریاضی، اقتصاد صنعتی و فن کپی سازی که شخصا در نگارخانه ارشاد سنندج و در ایام نوروز در نمایشگاه هادی ضیاءالدینی دیدم، آثاری به قیمت حدود هفت تا پانزده میلیون تومان را که بر دیوار گالری میخ شده اند، در ازای دریافت مبلغی در تعدادی نامحدود و نامعلوم باز ترسیم میکنند. ظاهرا نسبتی هم در کار است، چراکه هزینه باز ترسیم اثری با قیمت نسخه اصل دوازده میلیون تومان را مسئول نمایشگاه چهارمیلیون تومان اعلام کردند.


روایت عینی نگارنده:

شخصا به مسئول نمایشگاه جهت اطلاع از قیمت آثار مراجعه کردم و با لیستی از تصاویر بدون درج قیمت تابلو ها مواجه شدم که در همه گالری ها در اشکال گوناگون وجود دارد، قیمت تابلویی سوال شد ( معمولا در گالری­ها در مقابل شماره اثر و یا تصویر آن، قیمت اثر نیز نوشته میشود تا از هرگونه چانه زنی و صحبتهای نامرتبط که به شکلی در شان هنرمند و خریدار نیست جلوگیری شود)

مبلغ تابلو اعلام شد : چهار میلیون تومان

در مورد زمان تحویل اثر پرسیدم

گفتند اثری که در نمایشگاه نصب شده را به این قیمت نمی­فروشیم و شما با پرداخت  این مبلغ سفارش ترسیم دوباره تابلو را میدهید

ترسیم دوباره؟؟!!!

هادی ضیاءالدینی

 

در نهایت با توضیحات مسئول نمایشگاه روشن شد که قیمت آثار موجود در گالری متفاوت است ( حدود هفت تا پانزده میلیون تومان ) و آثار نصب شده بر دیوار نمایشگاه فروخته نخواهند شد، مگر در موارد خاص و خریداران با پرداخت مبلغ چهارمیلیون تومان  در صف لیست سفارش دهندگان قرار خواهند گرفت و پس از باز ترسیم، تابلو به آنها تحویل داده میشود. و هر خریدار از تعداد نسخه های کپی با خبر نخواهد شد و هیچ علامت مشخصه و توضیحی نیز در خود اثر درج نخواهد شد که نمایانگر کپی بودن آن باشد. البته میان من و مسئول نمایشگاه اختلاف عقیده بر سر اینکه این نسخه ها را چه بنامیم هم وجود داشت، ایشان این نسخه ها را کپی نمیدانستند. دفتری نیز برای ثبت سفارش تهیه دیده بودند و جند برگی هم از اسامی خریداران سیاه شده بود.

اینکه اثری با قیمت مثلا دوازده میلیون تومان امکان تکثیر ده نسخه با قیمت هر نسخه چهار میلیون تومان را در همان نمایشگاه و توسط خود هنرمند دارد، بیشتر در دایره کتابهای ژول ورن و عجایب المخلوقات زکریای قزوینی میگنجد تا فروش آثار هنری، چراکه قوانین حاکم بر مالکیت مادی و معنوی مولفان و مصنفان، بنا بر تصور جناب ضیاءالدینی یک سویه و فقط در جهت تامین منافع پدید آورنده اثر تدوین نشده اند . در آثاری همچون عکس و چاپ دستی، آن هم با رعایت ضوابط و اطلاع همه دارندگان از تعداد نسخه ها که در نمایش آثار اصل به اطلاع عموم میرسد و بر اساس عرف و قوانین جاری حرفه ایی  این نوع از فروش معمول است که البته همه این تشریفات مربوط به نحوه فروش آثار در هنرهای قابل تکثیر است، نه در مورد نقاشی.

در نقاشی بدلیل کثرت و وسعت متغیر ها، شان انسانی هنر، یکه و یگانه بودن اثر بدلیل فرایند ایجاد بدون دخالت ابزارصنعتی، کپی سازی به هیچ وجه معمول نیست و بیشتر به قصد سودجویی توسط افرادی دیگر و پس از رحلت نقاشان مهم و تاثیر گذار در تاریخ انجام میشود.

هادی ضیاءالدینی

پس از عروج و رحلت نوابغ و عموما پس از گذشت سالها، اگر اهمیتی در  آثار متوفی محرز شود کپی سازان در مورد آثار مفقود ، کمتر دیده شده و نایاب دست به کار میشوند، اما استاد ظاهرا علاج واقعه را قبل از وقوع کرده و اساسا بازی را خود و در نمایشگاه آغاز کرده است: فروش تصاعدی و تولید تصاویری قابل تکرار بر دهها بوم دیگر در بازتولید رفتار  جعبه های پلاستیکی جوهرافشان و لیزری.

 

اگرهم قرار بر وجه اجتماعی و گرایشهای مستضعف محور در هنر است و هنرمند تمهیدی اندیشیده تا هنرش در همه خانه ها رسوخ کند، به نظر میرسد هزینه فوق یعنی از قرار هر فقره رسوخ هنر – چهار میلیون تومان کمی با تناسبات سبد خانوار در کردستان و قیمت نسخه اصلی(هفت تا پانزده میلیون تومان) هماهنگ نیست.

در پاسخ سوال نگارنده من باب تعداد کپی ها مسئول نمایشگاه پاسخ دادند :

” تخیل آقای ضیاءالدینی اجازه تعداد معدودی از نسخه­ها را میدهد و تولید تعداد بیشتر مقدور نیست”. !!

و اطمینان دادند که نسخه ها در تعداد معدودی تهیه خواهند شد.

به نظر میرسد ” تخیل” تعاریف جدیدی دارد و کابردهایی در فرآیند رونویسی و کپی سازی!

معدود یعنی چند؟ مثلا امکان دارد، ده نسخه از تابلویی به قیمت اصلی هفت میلیون تومان  تهیه گردد و هرکدام به قیمت چهار میلیون تومان بفروش برسد، این معادله ریاضی آنچنان پیچیده نیست که خلایق اعداد حاصله آنطرف علامت مساوی را پیش­بینی نکنند. براستی آنچنان عجیب و خارج از عرف فروش آثار هنری و  بخصوص نقاشی است که شخصاً هیچ تحلیل و نظری در باره عمق، وسعت و شدت حادثه ندارم.

کیفیت آثار نیز، کم محتوا ، دکوراتیو و فاقد انسجام ساختاری لازم یک مجموعه بود. این آثار مملو از فیگورهای دکوراتیو و تزیینی است که در این مقال و در مواجهه با نحوه فروش آنها قصد تحلیل اجزاء آنها را نداریم. تجربه نیز ثابت کرده، آثاری که در کلیت دچار حادثه اند را در اجزایش آشفته تر میتوان یافت.

هادی ضیاءالدینی

 

اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان برگزار کننده این نمایشگاه چه نظارتی بر نحوه ارائه و فروش آثار دارد؟

چه کسی در واقع از تعداد نسخه های کپی طی سالهای متمادی مطلع است؟

این کپی ها آیا توسط آقای ضیاءالدینی تهیه میشوند و یا افرادی دیگر بنا بر مناسبات پنهان مجبور به کپی سازی در مقابل مبلغی ناچیز میشوند؟

مجموعه دارانی که آثار ایشان را نگهداری میکنند در فروش آثار و تشخیص نسخه اصل و کپی چه وضعیتی خواهند داشت؟

آیا دیگر کسی با قاطعیت میتواند ادعای مالکیت یک تابلو اصل از ایشان را داشته باشد؟ زمانیکه خواننده با بستر و فضای فرهنگی نقاشی و هنر سنندج ، شکل گیری جریان عجیب و موهوم “مکتب نقاشی کردستان” از سوی نسلی از هنرمندان، تاثیر بازار مکاره و سفارشات حاکمان اقلیم کردستان به موازات حمایت نهادهای دولتی و حاکمیت فرهنگی از جناب ضیاء الدینی طی سه دهه گذشته و امکانات گسترده در اختیار ایشان که در تاریخ پس از انقلاب ایران بی­مانند بوده است آشنا گردد، شاید بهتر بتوان نمای کلی و خواستگاه این نوع از نگاه تجاری به هنر نقاشی را دریابد. اینکه چرا همه امکانات مالی و معنوی یک استان باید در اختیار یک فرد قرار گیرد، مسئله اصلی این نوشته نیست. مسئله این است که این امکانات مادام المر صرف تولید چه آثاری، با چه کیفیتی و با چه شیوه فروش و ارائه ایی است و این آثارِ از مبنا دولتی و وابسته به اموال عمومی( با توجه به صرف هزینه، فضا و امکانات عمومی)،  در محتوا و نحوه فروش چه میزان  از نظارت را برخوردارند.

  • جناب آقای هادی ضیاءالدینی استاد و نقاش به نام کردستان است که از سال ۱۳۵۶ در این حوزه فعالیت می کند، مطلب فوق جهت احترام به حوزه آزادی مطبوعات توسط سایت تندیس انتشار پیدا کرده و نظر سایت تندیس نمی باشد.
[/one_half_last]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[۱] – مصرعی از شعر حسین جنتی

نویسنده